شترخار

/SotorxAr/

لغت نامه دهخدا

شترخار. [ ش ُ ت ُ ] ( اِ مرکب ) اشترخار. خار شتر. آغول. اشترغاز. خارشتری. نوعی از خار باشد که شتر آن را به رغبت تمام خورد. ( برهان ). خار شتر و آن معروف است. ( انجمن آرا ). به معنی خار شتر است. ( فرهنگ جهانگیری ). نام خاری است که شتر آن را میخورد. ( فرهنگ نظام ) :
گر گلبن فردوس خورد بار خلافت
بر جای گل تازه شترخار برآرد.
اثیرالدین اخسیکتی.
و رجوع به اشترخار و اشترغاز شود.

فرهنگ فارسی

خار شتر

فرهنگ عمید

= خارشتر

پیشنهاد کاربران

بپرس