شرمگاه زن

پیشنهاد کاربران

حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت زن. فرج زن. لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است. ( منتهی الارب ) . رجوع به حرح شود. ج ، احراح :
این هجو را جواب کن ار مرد شاعری
ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه
ورنه برو به کون زن خویش پای سای
ای حر مادرت بسر خر محرقه.
سوزنی.
نس =آلت زنانگی ، فرج
کیر آلوده بیاری و نهی در کس من
بوسه ای چند برو بر نهی و بر نس من
مهستی یا رودکی
آلت تناسلی - فرج

بپرس