شلوار بند

لغت نامه دهخدا

شلواربند. [ ش َل ْ ب َ ] ( نف مرکب ) آنچه یا آنکه شلوار را بندد. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) بند شلوار و بندی که شلوار را بدان محکم بندند. ( ناظم الاطباء ). بند ازار. بند تنبان. بند شلوار. بندزیرجامه. ازاربند. تکه. ( یادداشت مؤلف ) ( دهار ) : از وی [ از شهر طیب به خوزستان ] شلواربند خیزد سخت نیکو هم چون ارمینی. ( حدود العالم ). و از وی [ از ناحیت روم ] جامه دیبا و سندس و میسانی و طنفسه و جوراب و شلواربند با قیمت بسیار خیزد. ( حدود العالم ). از [ طوس ]... سنگ فسان و شلواربند و جوراب خیزد. ( حدود العالم ). از واسط گلیم و شلواربند و پشمهای رنگین خیزد. ( حدود العالم ). از وی [ سلماس ] شلواربندهای نیکو خیزد. ( حدود العالم ). از وی [ خوزستان ] شکر و جامه های گوناگون و پرده ها و سوزن کرده ها و شلواربند و ترنج شمامه و خرما خیزد. ( حدود العالم ).
چه سود این بند سخت دلپسندت
که بی شلوار بد شلواربندت.
( ویس و رامین ).
چندان بکشت که پنجاه خروار شلواربند کشتگان از همدان به جانب ری بردند. ( مجمل التواریخ و القصص ). از بن رانها تا به قدم همی بندند به شلواربندها و نوارهای نرم. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) بندی که شلوار را بدان محکم بندند بند شلوار .

فرهنگ عمید

بند شلوار.

گویش مازنی

/shelvaar band/ بند شلوار

پیشنهاد کاربران

بپرس