شنداباد

لغت نامه دهخدا

دانشنامه عمومی

شندآباد. شندآباد یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی که در بخش مرکزی شهرستان شبستر واقع شده است. و به قطب هلوی کشور معروف است. این شهر با جمعیتی بالغ بر ۸، ۴۸۹ نفر، بیست و ششمین شهر استان آذربایجان شرقی و دومین شهر شهرستان شبستر - پس از مرکز شهرستان - محسوب می گردد . شندآباد در ساحل شمالی دریاچه ارومیه و در جنوب کوه های میشو واقع شده است. این شهر در ۷ کیلومتری جنوب غرب شبستر، ۷۱ کیلومتری شمال غرب تبریز و ۶۹۵ کیلومتری شمال غرب تهران واقع شده است. مردم اهالی شند آباد کاملا به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. از عمده محصولات باغی و صیفی این شهر میتوان به موارد زیر نام برد: هلو، زردآلو، گیلاس، آلبالو، گوجه سبز، گلابی، به، گردو، بادام، فندق، آلوچه، شابلون، انواع آلو، سیب، خیار، کدو، بادمجان، کدو تنبل، فلفل، گوجه، خرچه، هندوانی، خربزه، طالبی، کنجد، انواع سبزیجات و. . .
باتوجه به وجود آثاری چون قوچ سنگی کنار مسجد جامع باقی مانده از دوران ( البته قوچ سنگی دیگر وجود ندارد ) قراقویونلوها، وجود محلهٔ قلی، امامزاده داود شندآباد، مسجد جامع سابق شندآباد ( معماری این مسجد براساس الگوی مسجدالقصی طراحی شده بود که بر اثر سهل انگاری مسئولان میراث فرهنگی تخریب و نوسازی گردید ) و محله های قدیمی شهر شندآباد، تاریخ آن را می توان تا قبل از دوران گورکانی و قرون هشتم و نهم هجری تخمین زد. [ ۱]
در زبان محلی قدیم به آن «شیندیوار» یا «شن دیوار» یا «شنی وار» اطلاق می شد، ( مکانی که خاک آن و دیوارهای آن شنی می باشد ) . علت آن نیز این بود که در خاک آن شن زیادی وجود داشت که برای کشاورزی خوب بود و بر روی دیوارها بر اثر شست و شوی باران شن زیادی به چشم می خورد به طوری که باعث جلب توجه کسانی که از خارج به آن وارد می شدند، می گردید. [ ۲]
مردم این شهر اکثراً به شغل کشاورزی مشغول هستند. شهر شندآباد در سال های اخیر مهاجرت پذیر بوده است به طوری که جمعیت آن از ۴٬۰۰۰ نفر در سال ۱۳۹۰، به ۱۵٬۰۰۰ نقر در سال ۱۳۹۹ رسیده است. از مجموع ۱۵٬۰۰۰ نفر جمعیت این شهر، ۸٬۰۰۰ نفر مرد و ۷٬۰۰۰ نفر زن بوده اند . براساس همین آمار ۹۰ درصد از جمعیت این شهر باسواد و ۱۰ درصد بی سواد بوده اند. [ ۳]
عکس شندآبادعکس شندآبادعکس شندآبادعکس شندآبادعکس شندآبادعکس شندآباد
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شندآباد. شَندْآباد
شهری در استان آذربایجان شرقی، بخش مرکزی شهرستان شبستر. با ارتفاعی حدود ۱,۳۲۰ متر، در دشتی در ۵۹کیلومتری غرب شمالی تبریز و ۷ کیلومتری جنوب غربی شبستر، ۲کیلومتری جنوب راه شبستر به سلماس، قرار دارد. خط آهن تبریز به ترکیه از کنار این شهر می گذرد. اقلیم آن معتدل مایل به گرم و نیمه خشک و جمعیت آن۸,۹۰۲ نفر است (۱۳۸۵).

پیشنهاد کاربران

شن به معنی ده و روستا، دا به معنی دادن و بخشیدن و ارزانی داشتن است، دادار نیز از مصدر دا میباشد ( خداوند دادار ) و آبادی به جایی که خوش و خرم باشد
شن دا آباد
در اسناد رسمی "شندآباد" نوشته میشود، و در زبان مردم محلی شیندوار ویا شیندآوار ، نامیده میشود.
ضمن تشکر از محقق عزیز این شهرستان، برای ریشه شناسی و معنایابی شندآباد،
واقعا تحقیق این بزرگوار قابل تقدیر و تشکر است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته ای که باید اضافه کنیم این است که نباید تلاش نماییم یک واژه را لزوما به تُرکی ، کُردی، لُری، فارسی. . . . . . . ریشه یابی و معنا شناسی کنیم بیشتر این بزرگواران سعی
کرده اتد واژهءشندآباد را در زبان تُرکی ریشه یابی کنند،
تعصب زبانی محقق را از مسیر منحرف می کند، بسیاری از محققین کُرد زبان، فارس زبان، لُر، اعراب، عبری، . . . نیز همین تعصب را دارند،
در هر صورت برای واژه شناسی به روستاها یا شهرهای که با همین نام و یا نزدیک بدین نام مورد نظر بوده باید را محقق در نظر بگیرید.
برای مثال: بسیاری از روستاها ، مانند قَراکند، آق بُلاغ؛ قره بلاغ، آقاجانبلاغی ، قره تپه. . . . در استان همدان ساکنانِ کُردنشین دارد اما نام روستا تُرکی است و برای زبانها و ساکنان مناطق دیگر نیز قس هذا . . .
اما:
درست است که : شیندوار:آوار ( avar:var ) : در دیوان لغات ترک علامه محمود کاشغری و لغتنامه اتیمولوژیک آرین ولغتنامه توروز "شین" در دو معنی تخت و سدیر آمده است. و لغتنامه آرین تخت : را اریکه زمین پهن ومسطح وآبادی و. . . معنی نموده است . وسدیر را همریشه با ساتیر ( satır ) ومعانی تالاب، نیزار، دره، خور، پرآب و. . . رابرای آن ذکر نموده است،
معنای فوق ربطی به معنی " شین "یا "شیند" ندارد یا آوردن معنی shunt انگلیسی = : انتقال، مقاومت موازی​، ترن را بخط دیگری انداختن، تغییر جهت دادن، از میان بردن، منحرف کردن، کنار گذاشتن ، نیز توجیه معنی شیند است.
قبل ازاظهار نظر باید عرض کنم که قدمت نامگذاری خیلی از شهرها و روستاها بسیار کهنتر از حد تصور ماست و بیشتر به آیین متیرایی ارتباط دارد، در ضمن بیشتر این نامها به آب یا چشمه و پیوند با متیرا بوده است، اگرچه نام برخی روستا ها در گویشهای مختلف تفاوت دارد اما درمعنایی برخی از این روستاها تفاوتِ چندانی نمی کند، که البته جنابتان به درستی بدان اشاره کرده اید اما آوا یا آوا؛ در زبانهای فارسی، لکی ، کُردی ، لُری. . . . . به گویشی از آب است و آوار نیز مخفف آبراه است
از همه اینها نتیجه می گیریم که واژهء ترکیبی شیندآوار
را می توان اینگونه نوشت: شین دا وار
( شین ؛سین؛ شن؛جَن؛جِن، جان، جین؛ژَن؛زَن ) همه این واژه ها لقبی برای الهه متیرا یا مهر است، چرا؟ چون متیرا الهه ء زن بوده واز بزرگترین خدایان باستان است
بسیاری از روستاها بنام جین آباد، سین آباد، شَن آباد. . .
در ایران داریم
اما معنی واژهء ( دا ) ؟ دا، یعنی بزرگ ، مهتر، که در
واژه های "دا دا " به معنی مادر یا مادر بزرگ است، یا در واژهء دایه، نیز به معنی مادر است،
شیندا= شین دا، یعنی الهه مادر ، مادر بزرگ و مهتر، که لقبی برای متیرا است
بنابراین " شیند"، مخفف شیندا است
اما واژهء آوار مخفف به ( آوه راه، یعنی آبراه ) و ( آور ) گویشی از آوَا است
شینداوار = یعنی الهه ای که راهِ یافتن آب را راهنمایی کرده است، یعنی بخشنده آب، راهنمایی کننده به آبراه
چون برای گذشتگان و اجداد همه ما کوچ نشین بودند و آب بسیار مهم بوده است و به احتمال زیاد مسیر آبراه ها و چشمه ها را نامگذاری می کردند.
البته این نظر حقیر بود و انتقادات بر مرقومات بنده پذیرفته است
با سپاس
رضاضحاکی راحت
مدرس و دبیر تاریخ
اسدآباد.
۱۴۰۰/۱/۸

بپرس