شهید

/Sahid/

مترادف شهید: کشته، شاهد، گواه

برابر پارسی: جانباخته

معنی انگلیسی:
martyr

لغت نامه دهخدا

شهید. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) کشته در راه خدا. ( ترجمان البلاغه ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). کشته شده در راه خدا. آنکه به شهادت دست یافته بود در راه خدا. کشته شده بی قصاص و دیت. ( یادداشت مؤلف ). کشته شده در راه خدای بدان جهت که ملائک رحمت او را حاضر شوند یا آنکه اﷲ تعالی و فرشتگان او شاهدند ازبرای او ببهشت یا آنکه او از جمله آن کسانی است که شاهدی از آنها طلب کرده خواهد شد در روز قیامت بر امتهای گذشته ، یا آنکه افتاده است بر شاهدة، یعنی زمین یا آنکه زنده و حاضر است نزد پروردگار خدای را. ج ، شهداء. ( از منتهی الارب ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). کسی که در راه خدا و در راه خدمت بمدینه کشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ). کشته شده بی گناه یا در راه خدا. ( غیاث اللغات ) :
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا.
سعدی.
- شهیدوار؛ مانند شهید :
کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار بخونابه در نمیگردد.
خاقانی.
- شاه شهیدان ؛ لقب حسین بن علی ( علیهما السلام ). ( یادداشت مؤلف ).
|| ( اصطلاح فقه ) شهید بر دو قسم است ، شهید حقیقی و آن مسلمان طاهر و بالغی است که بظلم بقتل رسیده ، و دوم شهید حکمی و آن مسلمانی است که در وبا و طاعون و یا در تب و اسهال و یا استسقا و امثال آن وفات یابد، و ایشان را غسل دادن و کفن پوشاندن واجب است برخلاف دسته اول. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || گواه. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ترجمان البلاغه ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). || امین در شهادت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || حاضر. ( منتهی الارب ) ( ترجمان البلاغه ) ( مهذب الاسماء ). || دانا بهرچه بنده کند.( مهذب الاسماء ). نامی از نامهای خدای تعالی که هیچ غیبی بر او پوشیده نیست. ( یادداشت مؤلف ). آنکه از علم او چیزی فوت نشود. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): و اﷲ شهید؛ ای لایغیب عن علمه شی ٔ. ( ناظم الاطباء ).

شهید. [ ش َ ] ( اِخ ) لقب الب ارسلان : اما بعهد سلطان شهید آلپ ارسلان چون میان پارس و کرمان حد مینهادند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 121 ).

شهید. [ ش ُ هََ ] ( اِخ )احمدبن عبدالملک بن شهید. ادیب است. ( منتهی الارب ).

شهید. [ ش َ ] ( اِخ ) ( امیر... ) لقبی است که به احمدبن اسماعیل سامانی داده اند : امیر خراسان شد [ احمدبن اسماعیل سامانی ] و او را امیر شهید خوانند... جماعتی از غلامان امیر درآمدند و سرش را ببریدند در پنجشنبه یازدهم جمادی الاَّخر در سال سیصدویک از هجرت و او را ببخارا آوردند و در گورخانه نوکنده نهادند و او را امیرشهید لقب کردند. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 110، 111 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بلخی . ابوالحسن شهید بن حسین جهوادنکی بلخی شاعر و متکلم قرن چهارم ه. ( ف. ۳۲۵ ه.ق . ) او را با ابوبکر محمد بن زکریای رازی مناظراتی بوده و هریک بر دیگری نقضی وردی داشته است . شهید در خط نیز استاد بود و اشعار عری هم می سرود .وی از بلخ بچغانیان نزد او علی محتاج رفت و از جمله ممدوحان او نصر بن احمد سامانی و ابو عبد الله محمد بن احمد جیهانی را ذکر کرده اند رودکی در رثای او قطعه ای سروده . شهید مانند رودکی نزد شعرای بعد از خود مورد احترام بوده و او را در ردیف رودکی قرار داده اند.
آنکه چیزی ازعلم وی پنهان وپوشیده نیست ازنامهای، خداوند، شاهد، گواه، امین درگواهی دادن، کشته در، راه خدا، شهدائ جمع
( صفت ) ۱ - حاضر شاهد . ۲ - عالم غیب و حاضر . ۳ - یکی از اسمائ الحسنای خدا . ۴ - کشته شده در راه خدا و دین جمع شهدا (ئ ) .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (ص . ) کشته شده در راه خدا و دین و وطن . ج . شهدا. ج . شهدا. ، ~ کسی بودن سخت شیفتة کسی بودن .

فرهنگ عمید

۱. کشته شده در راه خدا.
۲. از نام های خداوند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کشته راه خدا در جهاد با دشمنان را شهید گویند. از عنوان یاد شده در بابهای طهارت، حج و جهاد سخن گفته اند.
شهید- که در فقه موضوع احکامی خاص همچون بی نیازی از غسل و کفن قرار گرفته- عبارت است از کسی که در جهاد با کافران یا باغیان در میدان جنگ کشته شود، به شرط آنکه جنگ با اذن پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله یا امام علیه السّلام و یا نایب خاص ایشان باشد.
حکم کشته شده در جهاد دفاعی در عصر غیبت
آیا بر کسی که در عصر غیبت یا در زمان حضور و عدم امکان اذن گرفتن از معصوم علیه السّلام در جهاد دفاعی (دفاع از اسلام و مسلمانان) کشته شده، احکام شهید بار می شود یا نه؟ مسئله اختلافی است. گروهی از فقها بر کشته در جهاد دفاعی نیز احکام شهید را جاری دانسته اند. درمقابل گروهی دیگر، تنها قسم نخست را مشمول احکام شهید دانسته اند؛ بلکه این قول به مشهور نسبت داده شده است.
اطلاق تنزیلی در معنای شهید
شهید، علاوه بر اطلاق یاد شده، اطلاق دیگری نیز دارد که برخی از آن به «اطلاق تنزیلی» و یا شهید به حسب اجر و ثواب تعبیر کرده اند. شهید در این اطلاق- که ریشه در روایات دارد- بر فردی که در راه حفظ جان، مال یا ناموس خود در برابر دشمن مهاجم کشته می شود، اطلاق می گردد؛ چنان که بر فردی هم که با مرگ سخت فوت می کند، همچون زنی که بر اثر زایمان می میرد یا کسی که غرق می شود و یا زیر آوار می ماند، شهید اطلاق شده است؛ لیکن احکام شهید بر این افراد جاری نمی شود و تنها در اجر و ثواب با شهدا شریک اند.
منزلت شهید و شهادت
...

[ویکی الکتاب] معنی شَهِیدٌ: همیشه شاهد - همیشه گواه - مشاهده شده (صفت مشبهه گاهی به معنای اسم فاعل میآید ، و گاهی به معنای اسم مفعول مثلاً در عبارت "سَنُرِیهِمْ ءَایَاتِنَا فِی ﭐلْئَافَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّیٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ ﭐلْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أ...
ریشه کلمه:
شهد (۱۶۰ بار)

«شهید» در اصل، به معنای گواه است، منتها گاهی انسان به وسیله سخن، گواهی بر حق می دهد و گاهی به وسیله عمل و کشته شدن در راه اهداف پاک، گواهی می دهد.
«شهید» به معنای «شاهد» از مادّه «شهود» به معنای آگاهی توأم با حضور است مفهوم این سخن در سوره «حجّ» آن است که شاهد بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر همه مسلمان ها به معنای آگاهی او از اعمال امت خویش است، و این با روایات «عرض اعمال» و بعضی از آیات قرآن که به آن اشاره می کند کاملاً سازگار می باشد; چرا که طبق این روایات، اعمال همه امت را در عرض هفته به حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرضه می دارند و روح پاک او از همه اینها آگاه و با خبر می شود، بنابراین او شاهد و گواه این امت است. اما شاهد و گواه بودن این امت، طبق بعضی از روایات، به معنای معصومین این امت و امامان است که آنها نیز گواهان بر اعمال مردمند.

[ویکی اهل البیت] شهید (اسم الله). اسم هفتاد و پنجم: الشهید
اسم شهید در قرآن به صورت معرفه و نکره سیو پنج بار آمده و در بیست مورد وصف خدا قرار گرفته است، برخی را یادآور می شویم:
1.(قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ لِمَ تَکْفُرونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما تَعْمَلُونَ).(آل عمران/98)
«چرا به آیات الهی کفر میورزید در حالی که خدا به آنچه انجام می دهید گواه است».
2. (...إِنَّ اللّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ القِیامَةِ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء شَهیدٌ).(حج/17)
«خدا روز رستاخیز میان آنان داوری می کند، خدا بر همه چیز گواه است».(1)
اکنون باید دید معنای شهید چیست؟ 1 . نساء /33، 79، 166; مائده/113، 117; انعام/19; یونس/29، 46; رعد/43; اسراء/96; عنکبوت/53; احزاب/55; سبأ/47; فصّلت/53; احقاف/8; فتح/28; مجادله/6 و بروج/9.
ابن فارس می گوید معنای اصلی این لفظ حاکی از حضور و آگاهی است، از این جهت به حاضر در حادثه، «شاهد» می گویند که حاضر درواقعه می باشد.و اجتماع مردم را «مشهد» می نامند.

دانشنامه عمومی

شهید (ترانه). «شهید» ( به انگلیسی: Martyr ) تک آهنگی از گروه موج نوی دپش مُد است که در اکتبر ۲۰۰۶ منتشر شد.
این تک آهنگ که پیش از انتشار آلبوم برگزیده آثار دپش مد با نام بهترین ها: بخش یکم به عنوان بخشی از تبلیغات آن منتشر شد، در هیچ کدام از آلبوم های پیشین گروه وجود نداشت و به عنوان یک ترانهٔ جدید در همان آلبوم برگزیدهٔ آثار، گنجانده شد. «شهید» ۴۵اُمین تک آهنگ دپش مد بود که در بریتانیا منتشر می شد و ۳۵اُمین تک آهنگ دپش مد در بریتانیا بود که به جمع ۲۰ تک آهنگ پرفروش روز آن کشور راه می یافت. نام این ترانه در ابتدا «شهید عشق»[ پانویس ۱] بود و قرار بود یکی از قطعه های آلبوم بازی کردن فرشته ( ۲۰۰۵ ) باشد اما از آن آلبوم حذف شد و یک سال بعد همراه با آلبوم بهترین های شان روانهٔ بازار شد.
«شهید» در زمان انتشارش در ایتالیا، لهستان و اسپانیا پرفروش ترین و در آلمان و مجارستان دومین تک آهنگ پرفروش روز شد.
عکس شهید (ترانه)

شهید (خنداب). شهید روستایی در دهستان سنگ سفید بخش قره چای شهرستان خنداب استان مرکزی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۲۸۳ نفر ( ۸۴خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس شهید (خنداب)

شهید (فیلم ۱۹۴۸). شهید ( به هندی: Shaheed ) فیلمی محصول سال ۱۹۴۸ و به کارگردانی رامش سیگال است. در این فیلم بازیگرانی همچون دیلیپ کومار، کامینی کاشال ایفای نقش کرده اند.
عکس شهید (فیلم ۱۹۴۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای شاهدی که حضوری آگاهانه در واقعه ای داشته باشد) در اصطلاح فقهی و ادبی و تاریخی اسلام کسی را گویند که هنگام جهاد در راه خدا به دست مخالفان کشته شده باشد. همچنین شهید از اسماء حسنای خداوند است که هفده بار در قرآن به معنی گواه (و نه فقط با همین لفظ) آمده است. در سبب نام گذاری کشتۀ راه خدا به شهید گفته اند، از این جهت که به خون خود بر ایمان خویش شهادت می دهد، یا جانبازی خود را گواه و شاهد ایمانش می گیرد. مقام و منزلت شهید در اسلام بسی والاست، در قرآن کریم تأکید شده که کشته شدگان در راه خدا زنده اند و نزد خداوند روزی می خورند (آل عمران، ۱۶۹). در حدیثی از پیامبر (ص) آمده: «هر کار خوب، خوب تری دارد تا این که شخص در راه خدا کشته شود، که هرگاه کسی در راه خداوند کشته شد، برتر از آن نیکی نخواهد بود». در روایات متعدد تصریح شده که شهدا از فشارها و رنج های عالم برزخ برکنارند و سؤال قبر برایشان نیست و در بهشت بلندترین درجات را خواهند داشت، و هنگامی که روح آن ها از بدن مفارقت کند از هر گونه آلایشی پاک می شوند. درخواست شهادت غیر از تمنّای مرگ است که در احادیث به شدت نهی شده است. البته آرزوی شهادت نمی بایست شخص را به سبک سری و تهوّر در میدان جنگ برانگیزد، چنان که در کلمات امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه (خطبۀ ۱۸۸) بیان شده است. عموم فقهای شیعه و بیشتر علمای عامّه برآن اند که شهید را نباید غسل داد؛ این حکم به شهیدی اختصاص دارد که در میدان جنگ هنگام جهاد و با حضور و فرمان معصوم یا نایب او کشته شده باشد؛ اما اگر کمی مجروح شود و او را زنده از میدان جنگ بیرون برند یا پس از پایان یافتن کارزار در میدان نبرد از دنیا برود باید او را غسل دهند. این حکم الزامی است و به منظور باقی نگه داشتن اثر عبادت بزرگ جهاد (خون شهید) تشریع شده است. در صورتی که بدن شهید برهنه شده باشد، باید او را کفن کنند و گرنه پس از نمازگزاردن بر او با همان لباس های خونین به خاک بسپارند؛ مسّ بدن شهید غسل ندارد و تمامی این احکام دربارۀ کسانی است که در میدان جنگ کشته شده باشند. اما اصطلاح شهید دربارۀ کسانی دیگر نیز صادق است که در راه انجام وظیفه ای شرعی و پایداری در راه عقیدۀ صحیح یا دفاع از مال و ناموس خود و یا حقگویی در برابر زورگویان، کشته شده اند؛ مانند سمیه و عمّار. همچنین جمعی از علمای برجستۀ شیعه که به جرم حمایت از ولایت اهل بیت (ع) به قتل رسیده اند و اطلاق شهید بر آنان توسعه ای در این لفظ نیست. در احادیث آمده که مرگ کسانی ثواب شهادت را دارد؛ مانند کسی که غرق شود و کسی که زیر آوار بماند و زنی که هنگام زایمان از دنیا برود، یا به سبب بیماری سخت و جان سوز بمیرد، به شرط این که در پدیدآمدن یا استمرار این رویدادها نقشی نداشته باشد.

مترادف ها

martyr (اسم)
شهید

فارسی به عربی

شهید

پیشنهاد کاربران

شهید: کسی که در راه گسترش دین یا آرمانی که خود برگزیده یا از خانواده یا جامعه گرفته یا در دفاع از آن آرمان یا دین یا دفاع از میهن پس از رنج ها یا یکباره کشته شده است. ( https://www. cnrtl. fr/definition/martyre )
همتای پارسی این واژه ی عربی: پرنیبران parnibrAn ( پارتی )
شَهید: ١. جانباخته ٢. گواه، گواهیدهنده
انوشه به چم جاوید هست و انوشیروان = کسی که روانش جاوید است / نوشیدن همان همیشگی می باشد و وقتی میگوییم نوش جان بچمیز ( بمعنی اینست که ) => برای شهید می توان از روانوش ( رواننوش ) / جانوش ( جاننوش ) ( تبه انداز است ) / ( شنوش = ش نوش = انکه خود را همیشگی کرده است ) / جانسار ( جان سار ( سار و شار بچم جاری شده است ) / ساریش ( سار ایش ( خواست و ارزو ) بهر برد و در همه جمله ها به دهان هم میچرخد و هم ساختار زبانی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اما واژه های برتر را براتون از بینشون مثال میزنیم
برادرم روانوش/شنوش شد.
من یک روانوش/شنوش را دیدم
شنوش راه وطن / کشور
شنوشان ( شهیدان ) / روانوشان و . . .
که گویا شنوش هم کوتاه تر است و هم چم بهتری دارد = کسی که خود نوشیده ( همیشه شده=جاویدان ) است = خود جاویدانی

شهید واژه ای ایرانی است که همخانواده های آن در زبان های ایرانی بکار می رود ، از آنهایی که می گویند ، شهید یعنی کسی که گواهی داده است باید پرسید فرد با شهید شدن به چه چیزی گواهی می دهد که مثلن پیامبر اسلام
...
[مشاهده متن کامل]
که شهید نشد ، به آن چیز گواهی نداده ؟ !!!! واژه های همخانواده این واژه در همین زبان فارسی دری به معنی پارسا و نیکوکار است .

به یاد شهیدان ایران
#آرمان_علی_وردی#محسن_حججی#روح_الله_عجمیان
شهید
شهید در عربی به چم زنده می باشد . شهد مترادف حضر بوده .
با شهادت انسان بجای مرگ به زندگی میرسد و دولت دیدار می یابد .
نظر دوطتی که شهید را معرب دانسته اند ظاهرا درست است . در عرفان وفلطفه ایرانی وازه شهید به کسی که با مرگ اختیاری ، زنده میشود نیز گفته شده و کلا شهید در عرفان با زمدگی و دیدار نسبت دارد و ربطز به مرگ ومردن ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

خدارو شکر که در فرهنگ ما مفهومی بنام شهید وجود داره. . . واقعا یاد شهدا به دلها شور و شعف میده و امید در دل زنده میکنه. شهدا یادتون گرامی
رفیق شهیدم
حاج قاسم سلیمانی
حسین فهمیده
ابراهیم همت
روح الله عجمیان
آرمان علی وردی
ابراهیم هادی
محسن حججی
برابری واژه ی شهید در پارسی میانه، واژه ی پارتی پرنیبران parnibr�n است یعنی با سربلندی کشته شده.
. . .
شهید
" سَهیستَن" با بُن کنونیِ " سَه" در زبانِ پارسیِ میانی - پهلوی به چمِ " به نظر آمدن، نمایان شدن" بوده است. این کارواژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " سَهِستَن" در آمده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تکواژهایِ کارواژه یِ " سَهِستَن":
1 - سَه:
"سَه" از کارواژه یِ " سَهستَن"، برآمده از واژه هایِ " سَد ( پارسیِ کُهن ) ، سَند ( اوستایی ) " بوده است.
" سَد/سَند" به چمهای زیر بوده اند:
1. 1 - نمایان شدن، پدیدار شدن
2. 1 - دیده شدن
3. 1 - به نظر آمدن، به نظر رسیدن، به نظر می رسد ( که ) - ، انگار ( که ) -
نمونه:به نظر می رسد ( =انگار ) که آنها دارند کتک ( ضربه ) می زنند، ( ولی ) آنها نمی زنند.
4. 1 - جلوه کردن، به نظر رسیدن، ظاهر شدن، نمودار شدن، نمود یافتن
نمونه: ( زیاد ) بنظر نمی رسد که چه کاری توسط من انجام شده است.
5. 1 - به نظر می رسد - ، اینطور به نظر می آید - ، ( برایِ او ) انگار اینگونه است ( که ) - ، برای او باورکردنی است ( که ) -
6. 1 - پَسَند آمدن یا مورد پسند بودن، ( چیزی ) به دل نشستن، خوشایند بودن یاخوش آمدن
2 - "ستَن"
نشانه یِ مصدریِ " ستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته1:
چنانکه از فرتورِ زیر پیداست، mp. sahet: videtur نشاندهنده یِ این است که:
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " سَهیت" به چمِ " به نظر می رسد، به نظر می آید" بوده است.
( mp کوتاه شده یِ "پارسی میانه" است. )
نکته2:
در اوستایی واژه یِ " سَذا" به چمهایِ
1 - " ظهورِ، پدیدار شدنِ، برآمدنِ، طلوعِ تودگانِ ( =اجرامِ ) درخشانِ آسمانی"
2 - خوشآیندی ( خوش آمدن ) ، دلپسندی، خُرسندی ( رضایتمندی )
بوده است. چنانکه در یکی از فرتورهای زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " سَذا" را برابرِ " Aufgehen" دانسته است که در زبانِ آلمانی به چمِ " برآمدنِ ( خورشیدو. . . ) " است ولی در نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" این واژه به نادرستی به چمِ " فرورونده، غروب کننده" آمده است؛به هر روی این واژه با " نمایان شدن" پیوند دارد که "برآمدَن" را به روشنی بازنمایی می کند.
نکته 3:
چنانکه روشن است، "سَند/سَد" با واژه یِ " پَسَند" در پارسی نیز همریشه هستند.
نکته 4:
واژگانِ "videri، videtur " با واژه یِ " video" همریشه هستند. ازآنجایی که واژگانِ " سَد، سَند" با " videri " و واژه یِ پارسیِ میانه یِ " سَهیت" با "videtur" هممعنا می باشند، پس به آسانی می توان برابری درخور از کارواژه یِ " سَهِستَن" برای " video ویدئو" پیدا نمود.
نکته 5:
واژگانِ " شاهد، شهید، شهود، مشهود و. . . " در زبانِ عربی از ریشه یِ " شَهِدَ" هستند که خودِ " شَهِدَ" برگرفته از واژه یِ " سَهیت" و " سهیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است. ( دگرگونیِ آواییِ ( س/ش ) در زبانها رواگمند ( =رایج ) بوده است. )
ولی باید بدانیم که در زبانِ پارسی نبایست واژگان بر وزنهای عربی بکار روند؛چراکه در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته نمی شوند ولی در عربی چنین هست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 1395 و 1409 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
2 - بخشِ 1559 و 1560 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"

شهیدشهید
جانگواه بسیار زیباست. سپاس از بزرگوارانی که پیشنهاد کرده اند.
شه روان
شهید یعنی گواه گرفتن ( همانگونه که خداوند سبحان بارها در قرآن کریم به معنای گواه و شاهد بیان کرده است. )
برادر شهیدم
به پارسی: جانسپار، جانباخته، جانگواه، جانبرکف، فداکار،
شهید به معنی شاهد از ماده شهود به معنی آگاهی توأم با حضور است .
حضرت اقا می فرمایند : پندار ما اینست که شهدا رفته اند
اما در حقیقت اینست که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است
شهید قلب تاریخ است، هم چنان که قلب به رگهای خشک اندام، خون، حیات و زندگی می دهد. جامعه ای که رو به مردن می رود، جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده اند و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است، جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه ای که احساس مسؤولیت را از یاد برده است، و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی، به اندام های خشک مرده بی رمق این جامعه، خون خویش را می رساند و بزرگ ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل، ایمان جدید به خویشتن را می بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید. کی غایب است؟
...
[مشاهده متن کامل]

حسین ( ع ) یک درس بزرگ تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند، مراسم حج را به پایان نمی برد تا به همه حج گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین ( ع ) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است. در آن لحظه که حسین ( ع ) حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، هم چنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند، زیرا شهید که حاضر نیست در همه صحنه های حق و باطل، در همه جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، می خواهد با حضورش این پیام را به همه انسان ها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش! وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی، هرکجا که می خواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.
شهادت �حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ� است. و غیبت؟! آنهایی که حسین ( ع ) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکی اند:
چه آنهایی که حسین ( ع ) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشد و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین ( ع ) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محراب ها و زاویه خانه ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آن جا که حسین ( ع ) حضور دارد ـ و در هر قرنی و عصری حسین ( ع ) حضور دارد ـ هرکس که در صحنه او نیست، هرکجا که هست، یکی است، مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است. این است معنا این اصل تشیع که قبول هر عملی یعنی ارزش هر عملی به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، همه چیز بی معناست و می بینیم که هست. و اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسل ها، در همه جنگ ها و در همه جهادها، در همه صحنه های زمین و زمان اعلام کرده است، در کربلا مرده است تا در همه نسل ها و عصرها بعثت کند. و تو، و من، ما باید بر مصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم.
آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام! رسالت نخستین را حسین ( ع ) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خونهای جوشان و تن های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز می شود. این رسالت بر دوش های ظریف یک زن، �زینب� ( س ) ! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب ( س ) دشوارتر و سنگین تر از رسالت برادرش.
آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده اند، اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی اش، وصف های دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر می شود، از صحنه برمی گردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می رسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می زند: �سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت. . . �
زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده است. اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ می ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل ها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می ماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می مانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسل ها سخن می گویند، سخنشان را کسی نمی شنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسان ها، به همه کسانی که بر مرگ حسین ( ع ) می گریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آورده اند، و به همه کسانی که پیام حسین ( ع ) را که �زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد� معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:
�ای همه! ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هرکس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده ای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفته اند: کسانی می توانند خوب زندگی کنند که می توانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی ( ع ) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما می آیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هرکس آن چنان می میرد که زندگی می کند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، �دین� و اگر ندارید �حریت� ـ آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زنده اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل اند و الگوی اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان اند. �
و شهید، یعنی به همه این معانی.
هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام
و هرکسی اگر مسؤولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است و هر کسی که می داند مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آن چنان مردن را، یا این چنین ماندن را. اگر نمی خواهد از صحنه غایب باشد. عذر می خواهم، در هر حال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست و حرف بسیار است و چگونه می شود با یک جلسه، از چنین معجزه ای که حسین در تاریخ بشر ساخته است و زینب پرداخته است، سخن گفت؟ آن چه می خواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل می گویم به عنوان رسالت زینب، �پس از شهادت� که:
�آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی اند�!. . .
:
برگرفته از کتاب شهادت مجموعه آثار ۱۹دکتر علی شریعتی

زنده. . . شاهد. . . جاوید. . . .
شهیدان جان خودشان را فدای میهنشان کردند تا ذره ای از خاک این سرزمین به بیگانه نسپارند ، که امروز کسانی همچو �نازیلا� اینگونه به آنان دشنام دهند، افسوس
هو
خون شهید برگی از اوراق تاریخ است
شَهید
واژه ای پارسی و اَرَبیده و هم ریشه با :
انگلیسی : see = دیدن
آلمانی : sehen = دیدن : sehen: seh - en
seh > سِه > سَه> سَح > حِس
پارسی کهن : سَهیدن = دیدن
سَهیدن < شَهیدن
دگرش " س" به " ش" مانند : نویس به نوشت
...
[مشاهده متن کامل]

سَهید و شَهید کَسی که بی میانجی می بیند با تمام وجود سِه می کند ( سِه < هِس< حِس ) .
در مینه ی دینی خُدا را دیدن و هِس کردن
واژه های برساخته از سَه یا شَه در دستگاه واژه سازی زبان اربی برساخته یا جعل شده اند :
شاهد ، مشهود، شهادت ، استشهاد ، شهود، تَشَهُد . . .

شهید معنی جانباز
در راه خدا
شهید شدن برای وطن را وطن به دست بیگانگان نیفتد
جنباز یعنی شهیدی که زنده مانده ولی یک یا چند
جای بدن خود را از دست داده
شهید واژه ای ایرانی است که به زبان عربی رفته است و به معنای پارسا و نیکوکار است
شاهنده و شاهیده و شاهندن همخانواده های این واژه اند
جان گواه هم زیباترین واژه برابر هست و هم یکسان با واژه تازی.
کشته در راه خدا، کشته برای آرمان الهی. ( ترجمه به صرف کشته صحیح نیست ) .
شاید زیباترین واژه جانسپار یا هما جانگواه باشد همچنین جانباز و جانباخته نیز به همین چمار باشد

جان گواه
شهید در راه خدا به شهادت رسیدن
مستقیم به طرف جنت بدون هیچ سوال و جوابی
شهید شدن در راه خدا
شهید نام خداوند
شاهد. . گواه.
به شهادت رسیدن به سوی خدا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس