شوپنهاور

لغت نامه دهخدا

شوپنهاور. [ ش ُ پ ِ وِ ] ( اِخ ) آرتور. فیلسوف بدبین آلمانی ( ولادت در دانتزیگ بسال 1788 - وفات 1860 م. ). وی از پدری هلندی و مادری آلمانی زاده شد. پدرش بازرگان و بابضاعت بود، اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه می ورزید. چون به 17سالگی رسید پدرش درگذشت. مادرش نویسنده بود اما به پسر مهری نداشت و بزودی پسر و مادر از هم جدا شدند. شوپنهاور در واقع مهر مادری را نچشیده است و البته این امر در عقاید او مؤثر افتاده. در دانشگاه ، نخست به آموختن طب پرداخت و سپس به علوم طبیعی مشغول شد و آنگاه به فلسفه روی آورد. در سال 1813 م. با نوشتن رساله ای در فلسفه از دانشگاه «ینا» درجه دکتری گرفت. شوپنهاور باهگل و گوته معاصر و با دومی دوست بود. او از فلاسفه تنها به افلاطون و کانت علاقه داشت. وی بسبب آشنایی بایکی از خاورشناسان از عقاید هندوان آگاه شد و نسبت به بودا و تعلیمات بودایی علاقه تام داشت... در 30سالگی ( 1818 م. ) کتاب مهم خود را بنام «جهان اراده و نمایش است » منتشر کرد، این کتاب هم مورد توجه واقع نگردید و شوپنهاور از فاضلان معاصر خود سخت رنجید. او طبیعتی بی آرام و متزلزل و پر از سؤظن داشت و عصبانی بود. متأهل نشد و زندگانی را بتنهایی بسر برد. چند کتاب دیگر هم تصنیف کرد که چندان چیزی بر مطالب کتاب اصلی نیفزود. در 72سالگی به مرگ ناگهانی درگذشت.
اجمالی از فلسفه شوپنهاور: کتاب معروف شوپنهاور چنین آغاز میشود: «جهان تصور من است » و مقصودش از جهانی که تصور من است جهان عوارض و حوادث است که به حس و شعور ادراک می شود. این جهان برون ذاتی که جهان تکثر است ، وجودش تابع وجود درون ذاتی من است که امری واحد است ( البته نوع من منظور است ، یعنی هر نفس عالم مدرک ) و این فقره بنا بر تحقیقات پیشینیان از دکارت گرفته تا برکلی و کانت روشن و ثابت شده است که جهان چیزی نیست جزمعلومی ( یا علمی ) در نزد عالمی ، چنانکه اگر عالمی نباشد معلومی نخواهد بود و فلسفه هندی ها نیز این معنی را تأیید میکند. ضمناً باید متوجه بود که برای نفس درون ذاتی تن نیز برون ذات است جز اینکه تن همانا برون ذات نزدیک و بیواسطه است و چیزهای دیگر برون ذات دور و باواسطه می باشند ( بواسطه تن ). بیان اجمالی این مدعی اینکه جهان نیست جز ماده ای متغیر که ظهور و بروزش به تأثیر و تأثر، یعنی علیت است ، و آن در زمان و مکان واقع می شود. پس وجود جهان چنانکه در نظر ما جلوه گر است سه عنصر دارد: اول علیت ( ماده )، دوم زمان ، سوم مکان. اما علیت بجز مفهومی که ذهن انسان آن را می سازد چیزی نیست و تصوری و ذهنی بودن زمان از اینجا بخوبی برمی آید که بخودی خود هیچ تأثیری ندارد. اگر زمان امری متحقق بود میبایست تأثیری داشته باشدو حال آنکه اگر هزاران سال بر چیزی بگذرد تا وقتی که مؤثر دیگری رخ نداده از گذشت زمان در آن چیز تغییری دست نمی دهد. اما مکان اگر امری متحقق بود، ذهن میتوانست اشیاء را از مکان جدا تصور کند و حال آنکه ذهن انسان هرچه را به تصور درآورد امکان ندارد که بتواند از تصور مکان و بعد خالی باشد. نشان دیگری که بر متحقق نبودن عالم برون ذاتی داریم عوالمی است که در خواب برای ما مجسم می شود، و در آن حال به هیچوجه ممکن نیست بی حقیقت بودن آن عوالم را باور کنیم و چه دلیل داریم بر اینکه حقیقت عوالم بیداری بیش از عوالم خواب است ؟ این عقیده که شوپنهاور اظهار می کند راجع به جهان حوادث است که ادراک آن بواسطه حس و عقل میشود و از این راه علم حاصل میگردد و این علم ، علم به ظواهر است ، مانند علم کسی که بخواهد از احوال کاخی آگاه شود ولیکن مدخلش را نیابد و در پیرامون کاخ گردش کند و نقشه بیرونی آن را بکشد و گمان کند که حقیقت کاخ همان است.بیشتر بخوانید ...

پیشنهاد کاربران

بپرس