شکرانه

/SokrAne/

برابر پارسی: پاس

معنی انگلیسی:
gratitude, or thankfulness, (sign of) gratitude or thankfulness, grace

فرهنگ اسم ها

اسم: شکرانه (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: šokrāne) (فارسی: شکرانه) (انگلیسی: shokrane)
معنی: شکر و سپاس، سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می شود، یا عملی که برای سپاس انجام می شود، یا آنچه به عنوان هدیه برای قدردانی داده می شود، ( در قدیم ) ( در حالت قیدی ) به عنوان سپاسگزاری برای تشکر، شکرگزاری و حق شناسی، شکر ( عربی ) + انه ( فارسی ) شکرگزاری، سپاسگزاری
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم فارسی، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

شکرانه. [ ش ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری و ادای شکر نعمت و تشکر. ( ناظم الاطباء ). سپاسگزاری. سپاسداری. شکران. شکر. ( یادداشت مؤلف ). || آنچه نذر کنند یا به فقرادهند بر سبیل شکرگزاری از حصول نعمتی یا دفع نقمتی و بلیّتی. نذر و نثار. ( یادداشت مؤلف ) :
شکرانه آن روزی کآید به شکار دل
من زرّ و سر اندازم گر کس شکر اندازد.
خاقانی.
آمده در دام چنین دانه ای
کمتر از آوازه شکرانه ای.
نظامی.
ز شکر و ز شکرانه باقی نماند
بسی گنج در پای خسرو فشاند.
نظامی.
به گنجینه سپارم گنج را باز
بدین شکرانه گردم گنج پرداز.
نظامی.
شکرانه این چه می پذیری
کو صید شد و تو صیدگیری.
نظامی.
به شکرانه دولت تندرست
بر آن پشته بنیادی افکند چست.
نظامی.
گر مرا در عشق خود فانی کنی
باقیت بر جان من شکرانه ایست.
عطار.
همی گفت ژولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی.
سعدی.
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را.
حافظ.
بدین شکرانه میبوسم لب جام
که کرد آگه زراز روزگارم.
حافظ.
گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم.
حافظ.
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند.
حافظ.
سلطان... شکرانه آن روی بر زمین نهاد. سلجوقنامه ( از فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
شکرانه بازوی توانا
بگرفتن دست ناتوان است.
- به شکرانه ؛ بعنوان شکرانه. بر سبیل سپاسداری. بجهت شکر. برای سپاس. سپاسگزاری را. ( یادداشت مؤلف ) :
دوست در روی ما چو سنگ انداخت
ما به شکرانه شکّر اندازیم.
خاقانی.
هر که لب شکربار ترا بمزد به شکرانه هزار جان فدا کند. ( سندبادنامه ص 130 ).
خلاف طبیعت به ناهید داد
به شکرانه قرصی به خورشید داد.
نظامی.
هرچه در باغ بود و در خانه
پیش او ریختم به شکرانه.
نظامی.
به شکرانه جان را کشیدند پیش
چو دیدندروی خداوند خویش.
نظامی.
خواب چو پروانه پر انداخته بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شکروسپاس، حق شکر، شکرگزاری، سپاسداری
۱ - ( اسم ) شکر گذاری سپاسداری ادای شکر و نعمت : سلطان ... شکرانه آن روی بر زمین نهاد ... ۲ - ( صفت ) مربوط به شکر و سپاس : ساغر شکرانه . یا به شکرانه . برای سپاس بجهت شکر .

فرهنگ معین

(شُ نِ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) حق شکر، سپاسداری .

فرهنگ عمید

۱. شکر و سپاس.
۲. حق شکر.
۳. (اسم مصدر ) شکرگزاری، سپاسگزاری، سپاس داری: همی گفت شولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶ ).

دانشنامه عمومی

شکرانه (بیرجند). شکرانه یا شکراب پایین روستایی است در دهستان القورات از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی که بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۳۰۲ نفر ( در ۹۲ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس شکرانه (بیرجند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

سلیم
شکدانه: پاسداشت، پاس داشت، پاس داشتن.
بشکر . . . . . .
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟
که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را
حافظ
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو من
گر کشته شدی مگو که من کشته شدم
شــــــکرانه بده که خون بهــــــــای تو منم
مولانا
شکرانه
شکر کردن
شکر گذار، سپاس گذاری از خداوند، شکر خدا، تشکر از نعمت های خداوند📚 سوال دیگر داشتین در خدمت هستم😊😉
ش
کر گذار، شکر خدا، سپاس گذاری از خداوند😊
سوال دیگری داشتید در خدمتم😉😘
شکر خداوند 💞
فایده

سپاس خدا رابخاطرهمه نعمت هایت
گذشته
حال
وآینده

بپرس