شیاف

/SiyAf/

برابر پارسی: پرزه

معنی انگلیسی:
suppository

لغت نامه دهخدا

شیاف. ( ع اِ ) ( از «ش وف » ) ادویه چشم و مانند آن. ( منتهی الارب ). از داروهائی که برای چشم و غیره بکار رود. ( از اقرب الموارد ). داروهایی برای چشم و جز آن. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ). ج ،شیافات ، اشیاف. ( یادداشت مؤلف ) ( بحر الجواهر ). || ج ِ شافة. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به شافة شود. || ( از ع ، اِ ) شاف و هر داروی جامدمخروطی شکل که در مقعد یا مهبل داخل کنند. ( ناظم الاطباء ). دارویی چند که یک جا کرده در چشم و جز آن کنند. ( آنندراج ). هر داروی مفرد یا مرکب و معجونه یا تراشیده به شکل هسته خرمایی بزرگتر یا خردتر کنند و در مقعد یا شرم زن یا بینی و یا چشم و جز آن نهند. ( یادداشت مؤلف ) : شیافی از انار ترش کوفته و فشارده... به بینی اندر نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض ؛ دوای چشم است مرکب از چند ادویه که سوزش و سرخی چشم را مفید و جزو اعظم آن سفیده کاشغری است. ( غیاث اللغات ) : شیاف ابیض اندرچکانیدن با شیر زنان ( به مجرای بول ). ( ذخیره خوارزمشاهی ). شیاف ابیض به شیر زنان حل کرده سخت نافع باشد و شیاف مامیثا. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف ابیض کندری ؛ نام دارویی مرکب است برای چشم. بگیرند اسفیداج ارزیز، هشت درمسنگ ، افیون و انزروت پرورده و کتیرا از هر یکی یک درمسنگ ، صمغ اعرابی چهار درمسنگ ، کندر نیم درمسنگ به آب باران بسرشند و شیاف کنند [ در چشم ]. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر حاد؛ دارویی مرکب برای چشم : عادت کحالان چنان است که این شیاف [ شیاف احمر لین برای چشم ] دراز کنند و شیاف احمر حاد گرد کنند تا میان هر دو فرق توانند کرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف احمر لین ؛ دارویی مرکب برای چشم : بر پشت چشم شیاف مامیثا و زعفران و مر طلی کردن و شیاف احمر لین کشیدن سود دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- شیاف خوزی ؛ بوش دربندی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شیافها در کارآموزی داروسازی ص 129 شود.
- شیاف زحیر، شیاف الزحیر؛ نوعی از شیاف است که در مقعد کنند، چنانست که شحم حنظل و گلیم شوی و اشق و بوره را بکوبند جمع کنند و شافه ای دراز کنند و بخویشتن بگیرد و هم اندر ساعت درد سرون بایستد. ( از هدایة المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 571 ).
- شیاف کردن ؛ داروها را بصورت شیاف درآوردن. ( از یادداشت مؤلف ) : بگیرند جندبیدستر وشحم الحنظل و پلپل و کندس همه را بکوبند و به آب مرزنگوش بسرشند و شیاف کنند و به وقت حاجت بکار دارند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

داروی چشم، هرداروی جامدومخروطی شکل راگویند
۱ - دارویی است که در چشم استعمال شود . ۲ - دارویی جامد و مخروطی که آن را در مقعد گذارند تا موجب اجابت شکم گردد . جمع : شیافات .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - داروی چشم . ۲ - داروی جامد و مخروطی شکلی که از طریق مقعد استعمال شود.

فرهنگ عمید

هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{suppository} [علوم دارویی] داروی جامدی که راه ورود آن به بدن مجراهای بدن، به جز دهان، است

دانشنامه عمومی

شیاف[ ۱] ( به انگلیسی: suppository ) نوعی از اشکال استفاده از دارو و به صورت جامد است که در درجه حرارت بدن انسان نرم یا محلول می شود. شیاف به مقعد، واژن یا لوله ادراری وارد می شود. داروی موجود در شیاف، می تواند اثر موضعی یا کلی در بدن انسان داشته باشد. ممکن است از شیاف ها برای معالجه درد، تب، گرفتگی عضلانی، بواسیر و یبوست استفاده بشود. شیاف به دلیل سرعت و تأثیرگذاری سریع در افراد مسن به شدت استفاده می شود.
شیاف نوعی شکل داروئی است که اثر درمانی آن از قرص سریعتر است. ممکن است شیاف ها به سه بخش تقسیم بشود.
• شیاف مقعدی
شیاف مقعدی فشنگی شکل است و وزنش از یک تا چهار گرم است. این شیاف می تواند محتوی داروهایی باشد که برای معالجه درد، تب، بواسیر و یبوست مصرف می شود.
• شیاف واژن
شیاف واژن به شکل کروی است و برای معالجه عفونت واژن مصرف می شود.
• شیاف ادراری
شیاف ادراری برای عفونت لوله ادراری مصرف می شود. امروزه این گونه شیاف به کار نمی رود.
• شیاف چشمی
برای تقویت دید که در طب سنتی معمول و مرسوم است.
دارو پس از حل شدن شیاف از طریق رگهای روده ای وارد گردش خون می شود. این رگ روده ای از کبد عبور نمی کند و به این دلیل دارو به وسیله آنزیم های کبد تغییر نمی کند. اثر درمانی این دارو قوی تر و طولانی تر است.
ماده ای که شیاف از آن تهیه می شود باید در درجه حرارت بدن نرم بشود و حساسیت زا نباشد. ماده اصلی شیاف به دو شکل طبیعی و مصنوعی وجود دارد.
• روغن کاکائو
ماده ای طبیعی است که از فشردن دانه کاکاو به دست می آید. از نظر تکنولوژی روغن کاکائو در حال حاضر در صنعت داروسازی به کار نمی رود. این ماده اکنون فقط به وسیله داروسازان استفاده می شود. اگر از روغن کاکاو استفاده شود باید درجه حرارت روغن به طور دقیق کنترل شود تا باعث از بین رفتن خواص روغن در حرارت های بالا نشود.
• روغن های گیاهی
• ژلاتین
ماده طبیعی است که برای ساختن شیاف واژن به کار می رود.
از نظر فیزیکی شیاف ها به سه دسته تقسیم می شوند.
• شیاف تک فاز ( دارو در شیاف محلول است )
• شیاف سوسپانسیون و شیاف امولسیون
• شیاف سوسپانسیون - امولسیون
• شیاف آنتی هموروئید: این دارو معمولاً در درمان هموروئید یا بواسیر نقش دارد اما در مواردی دیگر نیز کاربرد خواهد داشت. هموروئید به اتساع یا همان گشاد شدن عروق در ناحیه مقعد گفته می شود که علائمی مانند درد، سوزش، خارش و خونریزی را به همراه دارد. مصرف این چنین پمادها معمولاً در مراحل ابتدایی و برای رفع علائم این بیماری به کار می رود.
• شیاف گلیسیرین: شیاف گلیسیرین یا ®Fleet Baby lax ( نام تجاری ) یا شیاف لاکساتور از داروهای مسهل شناخته می شود که سبب اتساع مقعد و تحریک احساس دفع می شود هم چنین گلیسیرین با مکانیسم هیپراسمولار سبب جذب آب به درون کولون می شود. مهم ترین کاربرد شیاف گلیسیرین برای درمان یبوست است و بیشتر در بیمارانی مصرف می شوند که به دفع طبیعی مدفوع با استفاده از ملین وابسته هستند.
• شیاف دیکلوفناک: شیاف دیکلوفناک ( Diclofenac ) یکی از داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی است که معمولاً جهت کنترل درد استفاده می شود. دیکلوفناک به عنوان کاهنده درد، تحریک، تورم و خشکی مفصل در آرتریت، نقرس و سایر بیماری های روماتیسمی و نیز برای درمان دیگر موارد درد مثل سردرد، درد عضلانی، درد قاعدگی، درد پس از جراحی و زایمان نیز استفاده می شود.
• شیاف ایندومتاسین: ایندومتاسین جزو داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی ( NSAID ) می باشد و بنابراین دارویی مسکن و ضدالتهاب است. ایندومتاسین یکی از قوی ترین مسکن ها می باشد.
عکس شیافعکس شیاف
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شیاف (suppository)
نوعی دارو یا ترکیب درمانی جامد، برای مصرف از راه مهبل یا مقعد.

مترادف ها

suppository (اسم)
شیاف، شاف، شیاف طبی

فارسی به عربی

تحمیلة

پیشنهاد کاربران

واژه شیاف
معادل ابجد 391
تعداد حروف 4
تلفظ šiyāf
ترکیب ( اسم ) [عربی] ‹شاف، شافه› ( پزشکی )
مختصات ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
در پارسی" پرزگ " گویند.

بپرس