صاف و ساده

/sAfosAde/

معنی انگلیسی:
clean, easy, ingenuous, innocent, naive, naïve, neat, unsophisticated, dryly, homely, homespun, nave, straightforward

لغت نامه دهخدا

صاف و ساده. [ ف ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) صاف و پوست کنده. بی پرده. بی ریا. بی شیله پیله.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) ساده دل بی ریا . ۲ - صاف و پوست کنده .
از اتباع است صاف و پوست کننده

واژه نامه بختیاریکا

سر و سادِه

مترادف ها

candid (صفت)
راست، بی تزویر، صمیمی، بی پرده، منصفانه، بی ریا، صاف و ساده، قلبی، راستگو

ingenuous (صفت)
اصیل، صاف و ساده، رک گو

فارسی به عربی

صریح

پیشنهاد کاربران

بپرس