صدا زدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
احضار کردن، خواستن، ملقب کردن، صدا زدن، نامیدن، فرا خواندن، خواندن
اظهار کردن، صدا زدن، کف کردن، بکف اوردن
صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
این اصطلاح برای مواقعی مثل وقتی که معلم دانش آموز را صدا می زند استفاده می شود
خطاب کردن
ندا