صدیق

/seddiq/

مترادف صدیق: دوست، غمگسار، مخلص، یار | راست، راست گو، صادق، صدوق

متضاد صدیق: بدخواه، دشمن | کاذب، کذوب

برابر پارسی: یار، دوست، همدل

معنی انگلیسی:
devoted, devout, faithful, honest, honorable, straightforward, truehearted, truthful, (very)truthful, pious, close, free, true or sincere friend

فرهنگ اسم ها

اسم: صدیق (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: seddiq) (فارسی: صِديق) (انگلیسی: seddigh)
معنی: بنده خالص خداوند، بسیار راستگو و درستکار، ( در تصوف ) بنده ی خاص خداوند، ( در عرفان ) صدیق کسی را می گویند که در گفتار و کردار و دانش ها و احوال و روش و نیات و خوی و اخلاق خود راست باشد و راستی و درستی او در مجاورین او تأثیر کند، ( اَعلام ) لقب ابوبکر صدیق اولین خلیفه، بعد از رحلت پیامبر اسلام ( ص )، بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )، لقب یوسف ( ع ) پسر یعقوب ( ع )
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

صدیق. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) دوست. ( منتهی الارب ) ( ربنجنی ) ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ). ج ، اصدقاء. صُدَقاء. صُدقان. جج ، اصادق. ( منتهی الارب ). دوست خالص ضد عدوّ. یکدل. یکدله. هوالذی لم یدع شیئاً مما اظهره باللسان الا حققه بقلبه و عمله. ( تعریفات جرجانی ) : چون ایشان رادرنگری باز چون ایشان زودزود خدمتکاران صدیق درگاه دربایست بدست نیایند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166 ).
چون نیندیشی از آن روز که دستت نگرد
نه رفیق و نه ندیم و نه صدیق و نه حمیم.
ناصرخسرو.

صدیق. [ص َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیّه 15هزارگزی جنوب باختری اورمیه. 2هزارگزی جنوب راه ارابه رو زیوه. کوهستانی. سردسیر. سالم.سکنه آن 25 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

صدیق. [ ص ُ دَ ]( ع اِ مصغر ) تصغیر صدق ( ضد کذب ). ( معجم البلدان ).

صدیق. [ ص ُ دَ ] ( اِخ ) کوهی است. ( معجم البلدان ).

صدیق. [ص ُ دَ ] ( اِخ ) ابن موسی. محدث است. ( منتهی الارب ).

صدیق. [ ص ِدْ دی ] ( ع ص ) مرد بسیارصدق. دائم الصدق. آنکه قول خود را بفعل خود راست گرداند. ( منتهی الارب ). سخت راستگو. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مهذب الاسماء ). بسیار راستگو. ( غیاث اللغات ) :
توفیق رفیق اهل تصدیق شود
زندیق در این طریق صدیق شود.
خاقانی.
اندر این هفته هشت نه صدیق
مصطفی را بخواب دیده ستند.
خاقانی.
|| کسی را گویند که در تصدیق آنچه بر رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم آمده است کامل بود بعلم قول و فعل بصفاء باطن و قربی که او راست بباطن پیغمبر و بدین جهت است که در کتاب خدا مرتبه ای بین نبی و صدیق فاصله نشده است که فرماید: فاولئک مع الذین انعم اﷲ علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین. ( قرآن 69/4 ) ( کذا فی اصطلاحات الصوفیة از کشاف اصطلاحات الفنون ).

صدیق. [ ص ِدْدی ] ( اِخ ) یکی از درجات خمسه دینی مانویه است : معلمین درجه اول مشمسین. دویم قسسین. سوم صدیقین...

صدیق. [ ص ِدْدی ] ( اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافة است :
وگر بصدق بماندی کسی بدین صدیق
وگر بعدل بماندی کسی بدین عمر.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لقب یوسف بن یعقوب ( ه.م . ).
یار و دوست، رفیق مهربان و مخلص، مردبسیارراستگو، کامل درصدق، لقب ابوبکر، کسی که قول خودراباعمل خودراست گرداند
( اسم ) یکی از درجات پنجگانه دین مانوی .
تصغیر صدیق است

فرهنگ معین

(ص دُ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار راست گو.
(صَ ) [ ع . ] (ص . ) دوست ، دوست خالص .

فرهنگ عمید

۱. بندۀ خالص خداوند.
۲. (صفت ) [قدیمی] راستگو.
۱. راستگو.
۲. مهربان، مخلص.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] صدّیقان سه نفرند: حبیب بن مری نجار (مؤمن آل یاسین)، و حزقیل (مؤمن آل فرعون)، و علی بن ابی طالب که سومین آنها و برترینشان است.
انا عبدالله و اخو رسوله و انا الصدّیق الاکبر لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر (ترجمه: من بنده خدا، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم، هیچ کس پس از من چنین سخن نگوید، جز آن که دروغ گو باشد.)
صِدّیق، به معنای بسیار راستگو، کسی را گویند که ملازم راستی باشد و از او دروغ سر نزند. در قرآن از برخی انبیا و مومنان با این لقب یاد شده است.

[ویکی الکتاب] معنی صَدِیقٍ: دوستی که در دوستی و رفاقت صادق باشند
معنی صِّدِّیقُ: بسیار راستگو-آنکس که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی خَلِیلاًَ: دوست بسیار نزدیک( کلمه خلیل از نظر مصداق ، خصوصیتر از کلمه صدیق است . چون دو نفر دوست همین که در دوستی و رفاقت صادق باشند ، کلمه صدیق بر آندو صادق است ، ولی باین مقدار آندو را خلیل نمیگویند ، بلکه وقتی یکی از آندو را خلیل دیگری مینامند ، که حوائج خو...
معنی صِدِّیقَةٌ: زن بسیار راستگو-زنی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی صِّدِّیقُونَ: بسیار راستگویان-آنکسانی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی صِّدِّیقِینَ: بسیار راستگویان-آنکسانی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

«صِدِّیق» صیغه مبالغه از «صدق» و به معنای کسی است که بسیار راستگو است. بعضی گفته اند: به معنای کسی است که هرگز دروغ نمی گوید، و یا بالاتر از آن توانایی بر دروغ گفتن ندارد، چون در تمام عمر عادت به راستگوئی کرده است. و نیز بعضی آن را به معنای کسی می دانند که عملش تصدیق کننده سخن و اعتقاد او است، و نمونه کامل صداقت است.

دانشنامه آزاد فارسی

صدّیق (لقب)
رجوع شود به:ابوبکر (مکه ۵۰ پیش از هجرت ـ مدینه ۱۳ق)

جدول کلمات

یار, دوست

پیشنهاد کاربران

صِدّیق ( صیغه مبالغه عربی از صداقت ) ، یعنی بسیار راستگو و با صداقت کسی که اندیشه و گفتار و کردارش یکی باشد و در همه ی احوال راستگو و درست کردار باشد/ صدیق به اخلاص نزدیک است و درجه ی وی بزرگ است و به هرچه به کمال آن برسد نام وی صِدّیق باشد/ از القاب معروف خلیفه اول ابوبکر می باشد در احادیث و روایات و اشعار عرب و فارسی از ابوبکر با لقب صدیق یاد شده است
...
[مشاهده متن کامل]

عطار //سر مردان دین صدیق اکبر - امام صادق و سالار سرور
خواجوی کرمانی //بوده در هجرت ترا صدّیق اکبر یار غار - گشته اسلام از عمر بعد از وفاتت آشکار
سیدای نسفی//سوی آن غاری که با صدیق اکبر رفته ای - تا دم محشر بروید از در آن غار گل
سعید نقشبندی یزدی/ /هر آن کاو دید اول روی او صدیق اکبر شد - که تا ترکیب صدق غیر با وجه حسن آید
خالد نقشبندی //صدیق سرور و صدیق اکبر آنکه در شانش - به قرآن ثانی اثنین اذهما فی الغار می آید

صِدّیق، صفت کسی که اندیشه و گفتار و کردارش یکی باشد و در همه ی احوال راستگو و درست کردار باشد: ( ( صدیق به اخلاص نزدیک است و درجه ی وی بزرگ است و به هرچه به کمال آن برسد نام وی صِدّیق باشد ) ) ( کیمیای سعادت ج2 ص477 ) از القاب معروف خلیفه اول ابوبکر می باشد که در همه حال با پیامبر بودو حتی در هجرت از مکه به مدینه که مشکران قصد هلاک رسول الله را داشتند تنها کسی که در این سفر پرخطر همراه پیامبر بود و فرزندان پسر ودخترش و همه املاکش را در مکه به خاطر رسول الله رها کرد ابوبکر بودلذا ابوبکرا را صدیق و صاحب و یار خویش نامید و در احادیث و روایات و اشعار عرب و فارسی فقط از ابوبکر با لقب صدیق یاد شده است
...
[مشاهده متن کامل]

عطار � الهی نامه � آغاز کتاب � در فضیلت صدیق رضی الله عنه:
سر مردان دین صدیق اکبر
امام صادق و سالار سرور
خواجوی کرمانی � دیوان اشعار � صنایع الکمال � ترکیبات �
بوده در هجرت ترا صدّیق اکبر یار غار
گشته اسلام از عمر بعد از وفاتت آشکار
سیدای نسفی � دیوان اشعار � قصاید � شمارهٔ ۱۰ - نعت:
سوی آن غاری که با صدیق اکبر رفته ای
تا دم محشر بروید از در آن غار گل
سعید نقشبندی یزدی ، متخلّص به �سعید� و �سعیدا�، :
هر آن کاو دید اول روی او صدیق اکبر شد
که تا ترکیب صدق غیر با وجه حسن آید
خالد نقشبندی � قصاید �:
صدیق سرور و صدیق اکبر آنکه در شانش
به قرآن ثانی اثنین اذهما فی الغار می آید
و الی آخر که می توانید در سایت گنجور و گوگل جستجو کنید تا متوجه شوید. /.

از القاب امیرالمومنین حضرت ابوبکر رضی الله عنه می باشد که از طرف رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان داده شده است و به فرموده سید انبیا والمرسلین فقط امیرالمومنین أبوبکر صدیق اکبر می باشد و القاب اعطایی به غیر از ابوبکر سلام الله علیه ، دروغ و از جعلیات یاران ابن سبأ یهودی است.
...
[مشاهده متن کامل]

رسول خداص، به همراه ابوبکر، عمر و عثمان رضی الله عنهم بالای کوه احد رفتند. ( بر فراز کوه که بودند، کوه لرزید ) و آنان را تکان داد؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: ( أُثبُتْ أحد، فإنّما علیکَ نبیٌّ و صدّیقٌ و شهیدانِ ) یعنی: �ای احد! آرام و بی حرکت باش که بر فراز تو یک پیامبر، یک صدیق ودو شهید هستند. � ( بخاری )
امت، بر این اجماع کرده اند که ابوبکر رضی الله عنه ، از آن جهت صدیق لقب گرفت که همواره در تصدیق رسول خداص، شتاب نمود و هرگز از او، هیچ بدی و بزهی دیده نشد.
شعرا نیر در مدح ابوبکر رضی الله عنه ، شعر سروده و او را به صدیق، لقب داده اند؛ ابومحجن ثقفی می گوید:
و سمیت صدیقاً و کل مـهاجر
سواک یســمی باسمه غیر منکر
سبقت الی الاسلام والله شاهد
وکنت جلیساً فی العریش ‏المشهر
ترجمه: تو ( ای ابوبکر ) ، صدیق نامیده شده ای و هر مهاجر دیگری غیر از تو، بدون انکار باسم خود، نامیده می شود. بی گمان تو، در پذیرش اسلام، از همگان سبقت گرفتی و خدای متعال، خودش شاهد و گواه است. تو همچنین در سایه بان با رسول خداص، هم نشین بودی.
اصعمی ( عبدالملک بن قریب باهلی ) نیز چنین سروده است:
و لکنی أحب بکل قلبـی وأعلم أن ذاک من الصواب
رسول الله و الصدیق حباً به أرجو غـداً حسن الثواب
ترجمه:�من، با تمام وجودم، رسول خدا صلی الله علیه وسلم و ابوبکر رضی الله عنه را دوست دارم و محبت آنان را از ته قلبم، درست و سزاوار می دانم و امید وارم که فردای قیامت، به خاطر این محبت، پاداش نیکی بیابم�.

صَدیق/صدیّق: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. صَدیق، به فتح اول، به معنای ( ( دوست، خاصه دوست یکرنگ ) ) است ( در جمع: اَصْدِقاء ) : ( ( این عالَم در خونِ مردمان بُوَد و رفیق دجّال بُوَد و صَدیق ابلیس بوَد ) ) کیمیای سعادت ج 2، ص290 ) . اما صِدّیق، به کسر اول و تشدید دوم، صفت است کسی که اندیشه و گفتار و کردارش یکی باشد و در همه ی احوال راستگو و درست کردار باشد: ( ( صدیق به اخلاص نزدیک است و درجه ی وی بزرگ است و به هرچه به کمال آن برسد نام وی صِدّیق باشد ) ) ( کیمیای سعادت ج2 ص477 ) ؛
...
[مشاهده متن کامل]

خدایْ یوسفِ صدّیق را عزیز نکرد
به خوب رویی، لیکن به خوب کرداری
( سعدی، مواعظ )

بسیار راستگو
راستیار
درستکار
اگر در این کلمه، حرف صاد کسره و دال مشدد باشد به معنای بسیار راستگو است و اگر حرف صاد فتحه و دال تشدید دار نباشد به معنای دوست است با توجه به این که حرکات و تشدید گاهاً گذاشته نمی شود در این صورت با توجه به جمله و عبارت تعیین می شود که معنی بسیار راستگو را می دهد یا معنی دوست.
صدیق یعنی دوست پسر صدیقه یعنی دوست دختر
یار
دوست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس