صرفه جویی کردن


معنی انگلیسی:
economize, husband, stint, retrench, save, to economize, to save

مترادف ها

economize (فعل)
صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن

scrounge (فعل)
صرفه جویی کردن

فارسی به عربی

اقتصد

پیشنهاد کاربران

بپرس