صورت انگیختن

لغت نامه دهخدا

صورت انگیختن. [ رَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) صورت آفریدن. ابداع. نقش بستن. نقاشی کردن :
فکرت من در تو نیست در قلم قدر توست
کو بتواند چنین صورتی انگیختن.
؟
رجوع به صورت ، صورت آفرین و صورت آرا شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نقاشی کردن صورتی را نقش چیزی را کشیدن . ۲ - ابداع کردن ایجاد کردن .

فرهنگ معین

( ~ . اَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) نقش زدن .

پیشنهاد کاربران

صورت انگیختن : صورت پرداختن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 462 ) .

بپرس