صورت سازی

/suratsAzi/

معنی انگلیسی:
forging statements, forgery, portraitism

لغت نامه دهخدا

صورت سازی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) نقاشی. صورتگری. || ظاهرسازی. حیله. تزویر. رجوع به صورت ساز شود.

فرهنگ فارسی

عمل صورت ساز پرتره سازی .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] ظاهرسازی، تزویر، حیله گری.
۲. [قدیمی] نقاشی، صورتگری.
۳. [قدیمی] ساختن تصویر کسی یا چیزی.

پیشنهاد کاربران

نقش باختن . [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) نقش انگیختن . صورت سازی کردن . طرح تازه ریختن . تدبیر کردن . حیله کردن :
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم
تا خود چه نقش بازد آن صورت خیالی .
حافظ ( از آنندراج ) .
|| قمار باختن .

بپرس