صورت پذیر


برابر پارسی: انجام شدنی، انجام پذیر

معنی انگلیسی:
achievable, realizable

لغت نامه دهخدا

صورت پذیر. [ رَ پ َ ] ( نف مرکب ) پذیرنده صورت. قبول کننده صورت. || انجام شدنی. ممکن.

فرهنگ فارسی

۱ - پذیرنده صورت قبول کننده صورت . ۲ - جوهری که صورت قبول کند . ۳ - انجام شدنی ممکن : اثری از آثار و معالم علم ... جز بر سده سیادت و وساده حشمت او صورت پذیر نیست .

فرهنگ عمید

انجام شدنی، ممکن.

مترادف ها

practicable (صفت)
عملی، قابل اجرا، میسر، عبور کردنی، صورت پذیر

فارسی به عربی

عملی

پیشنهاد کاربران

بپرس