ضرب زن


برابر پارسی: تنبک زن

لغت نامه دهخدا

ضرب زن. [ ض َ زَ ] ( نف مرکب ) زننده با ضربت. زخم زننده. || ( اِ مرکب ) نوعی توپ. ( فرهنگ نظام ). و گوید این لفظ در عالم آرای عباسی نیز آمده است : موازی صد توپ ضرب زن... بتصرف توپچیان شاه عباس درآمد. ( روضةالصفا ج 8 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه ضرب نوازد ضربگیر . ۱ - نوعی توپ .

مترادف ها

drummer (اسم)
طبال، طبل زن، ضرب زن، ضربت گیر، ضربت زن

پیشنهاد کاربران

بپرس