ضربه

/zarbe/

مترادف ضربه: زدن، شوک، ضربت، آسیب، قرعه

برابر پارسی: کوبه، کتک، زنش، آسیب

معنی انگلیسی:
stroke, blow, shock, kick, bat, biff, bump, clap, dent, impact, impulse, jar, jerk, knock, percussion

لغت نامه دهخدا

ضربه. [ ض َ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) ضربت. زخم. کوب. یک بار زدن. زد :
قابل امر شدن چون گوئی
پس بیک ضربه بپایان رفتن.
عطار.
|| پانسه که بدان قمار بازند، و آن را قرعه نیز گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). نقش. کعبتین ( مجازاً ) :
همه در ششدر عجزند ترا داو بهفت
ضربه بستان و بزن زآنکه تمامی ندب است.
انوری.
- دوضربه زدن ؛ از دو جای متمتع شدن.
- ضربه نهادن ؛ گویا چیزی شبیه به طرح کردن و نهادن مهره باشد. در طرح حریف یک یا چند مهره خود را بعمد باطل می کند و در ضربه نهادن بحریف حق یک یا چند حرکت می دهد : کرمان که درعموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت فردوس اعلی را دورخ مینهاد و با سغد سمرقند و غوطه دمشق لاف زیادتی می زد امروز در خرابی ، دیار لوط و زمین سبا را سه ضربه نهاد... ( بدایع الازمان ).

فرهنگ فارسی

ضربت، دفعه اززدن، یکبارزدن، زخم، کوب، آسیب، ضربه فنی:کشتی گیرهردوشانه حریف رابه تشک برساند
۱ - یکبار زدن . زدن ضربت . ۳ - زخم کوب . ۴ - آسیب . ۵ - کعبتین طاوس قرعه . ۶ - ( بکس کشتی ) هر یک از حملات ورزشکار که به نتیجه مثبت برسد . یا ضربه فنی . پیروزی یافتن بر حریف با فن کاری . یا دو ضربه یا سه ضربه زدن . از دو یا سه راه ( اسم ) استفاده کردن .
جایگاهی است

فرهنگ معین

(ضَ بَ یا بِ ) [ ع . ضربة ] ۱ - (مص م . ) زدن ، یک بار زدن ، ضربت . ۲ - (اِ. ) زخم . ۳ - آسیب . ج . ضربات .

فرهنگ عمید

= ضربت
* ضربه کردن: (مصدر متعدی ) (ورزش ) در کشتی، حریف را با ضربه فنی از پا درآوردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{impulse} [فیزیک] تکانۀ انتقالی در هر برخورد
{shock} [اقتصاد] رویدادی ناگهانی و پیش بینی نشده که اثر مثبت یا منفی بر اقتصاد بگذارد متـ . شوک 2
{shoot} [ورزش] در فوتبال، زدن یا راندن توپ با پا و با شدت تمام به سمت دروازه

واژه نامه بختیاریکا

تَل و تُل؛ خِفت

دانشنامه عمومی

ضربه (فیلم ۱۹۸۴). ضربه ( به انگلیسی: The Hit ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۴ و به کارگردانی استیون فریرز است. در این فیلم بازیگرانی همچون جان هرت، تیم راث، لائورا دل سل، ترنس استامپ، بیل هانتر، فرناندو ری، ویلبی گری و جیم برودبنت ایفای نقش کرده اند.
عکس ضربه (فیلم ۱۹۸۴)

ضربه (فیلم ۲۰۰۰). ضربه ( به انگلیسی: Blowback ) یک فیلم سینمایی آمریکایی در ژانر هیجان انگیز محصول سال ۲۰۰۰ به کارگردانی مارک ال. لستر و با بازی ماریو فن پیبلز و جیمز رمار است.
این فیلم از کارآگاه مورل ( ون پیبلز ) پیروی می کند، او تحقیق می کند که آیا یک سری از قتل های مشابه با کسانی که سال ها پیش توسط ویتمن ( ریمار ) انجام شده توسط یک فرد جدیدی است یا خیر
• ماریو فن پیبلز در نقش بازرس دان مورل
• جیمز رمار در نقش ویتمن
دیوید گرو در نقش سرو. بارنت
استفان کافری در نقش نماینده نوروود
فیلمبرداری در سن دیگو کالیفرنیا انجام شده است.
عکس ضربه (فیلم ۲۰۰۰)

ضربه (مکانیک). در مکانیک، ضربه ( impact ) نیروی زیاد یا شوکی است که در مدت زمان کوتاهی هنگام برخورد دو یا چند جسم اعمال می شود. چنین نیرویی یا شتابی معمولاً تأثیر بیشتری نسبت به نیروی کمتری که در زمان نسبتاً طولانی تری اعمال می شود دارد. این تأثیر به شدت به سرعت نسبی اجسام به یکدیگر بستگی دارد.
در سرعتهای عادی، در هنگام برخورد کاملاً غیر الاستیک، جسمی که پرتابه به آن برخورد کرده تغییر شکل می دهد و این تغییر شکل بیشترین یا کل نیروی برخورد را جذب می کند. از دیدگاه پایستگی انرژی، انرژی جنبشی پرتابه به انرژی گرمایی و صوتی، در نتیجه تغییر شکل و ارتعاشات ناشی آن، تبدیل می شود. با این حال، این تغییر شکل ها و ارتعاشات نمی توانند همزمان اتفاق بیفتند. برخورد با سرعت زیاد ( ضربه ) زمان کافی برای وقوع این تغییر شکل ها و ارتعاشات را فراهم نمی کند. بنابراین، جسم برخورد شده به گونه ای رفتار می کند که گویی شکننده تر از حالات دیگر است و بیشتر نیروی وارد شده به شکستن جسم می پردازد. روش دیگر برای بررسی این مسئله این است که اجسام در مقیاس های زمانی کوتاه نسبت به مقیاس های زمانی طولانی مدت شکننده ترند: این مربوط به برهم نهی زمان - دما است. مقاومت در برابر ضربه با افزایش مدول کشسان کاهش می یابد، به این معنی که مواد سخت تر مقاومت کمتری در برابر ضربه خواهند داشت. مواد انعطاف پذیر مقاومت بهتری در برابر ضربه خواهند داشت.
در مقایسه با شرایط بارگیری استاتیک، مواد مختلف می توانند در برخورد کاملاً متفاوت رفتار کنند. مواد کِشایی مانند فولاد در برابر بارگیری سریع شکننده تر می شوند و اسپال ها در صورت عدم نفوذ ضربه ممکن است در سمت مقابل ضربه ایجاد شود. نحوه توزیع انرژی جنبشی از طریق سطح مقطع نیز در تعیین واکنش آنها مهم است. پرتابه در نقطه برخورد به یک جسم جامد تنشِ تماسِ هرتزی با تنش های فشاری زیر نقطه تماس، اما با بارهای خمشی در فاصله کمی اعمال می کند، از آنجا که اکثر مواد در برابر کشش ضعیف تر عمل می کنند تا در برابر فشار، این ناحیه ایی است که تَرک ها تمایل به تشکیل و رشد دارند.
عکس ضربه (مکانیک)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ضربه (روان پزشکی). ضَربه (روان پزشکی)(trauma)
در روان پزشکی، تجربۀ روحی دردناک یا شوکی با آثار روانی پایدار. در پزشکی، هر آسیب یا جراحت فیزیکی. ضربه های روانی ممکن است آثار درازمدتی داشته باشند، به قسمی که اتفاقی جزیی باعث زنده شدن خاطرۀ واقعۀ اصلی شود. در این صورت، ممکن است فرد در زندگی طبیعی خود، مثلاً در خوابیدن یا برقراری ارتباط، دچار مشکل شود. در روان پزشکی، این حالت اختلال استرسی پس از سانحه نامیده می شود و آن را با روان درمانی درمان می کنند.

ضربه (مکانیک). ضَربه (مکانیک)(impulse)
در مکانیک، حاصل ضرب نیرو در فاصلۀ زمانی اِعمال نیرو. ضربۀ وارد بر هر جسم سبب می شود که تکانۀ آن جسم تغییر کند و ضربۀ وارد بر جسم با تغییر تکانۀ آن برابر می شود. یکای اندازه گیری ضربه، نیوتون ثانیه (Ns) است. مثلاً ضربه یا تکان J که براثر لگدزدن به توپ فوتبال وارد می شود، عبارت است از J=ft که در آن f نیروی ناشی از لگد برحسب نیوتون، و t مدت زمان تماس پا با توپ برحسب ثانیه است.

مترادف ها

pelt (اسم)
شتاب، ضربه، پوستک، پوست خام، پوست پشم دار

accent (اسم)
لهجه، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، علامت تکیهء صدا، طرز قرائت، قوت، صدا یا اهنگ اکسان، ضربه

emphasis (اسم)
تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه

stress (اسم)
تاکید، قوت، ضربه، تقلا، اهمیت، فشار

impact (اسم)
ضربه، اصابت، ضربت، ضرب، تماس، اثر شدید

strike (اسم)
ضربه، اصابت، برخورد، ضربت، ضرب، اعتصاب

stroke (اسم)
ضربه، حرکت، ضربت، ضرب، لطمه، تکان، دست کشیدن روی

thud (اسم)
ضربه، تپ تپ، هف هف

lash (اسم)
ضربه، تسمه، طعنه، شلاق، تازیانه

acute (اسم)
ضربه

hook (اسم)
ضربه، دام، قلاب، چنگک، تله، چنگک بزرگ، منقار نوک برگشته، منقار عقابی

tit (اسم)
ضربه، نوک پستان، یابو، ممه، دختر یا زن

brunt (اسم)
ضربه، بار، لطمه

hack (اسم)
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه

flap (اسم)
ضربه، صدای چلپ، اویخته و شل، زبانه کفش

whop (اسم)
ضربه، وزش، تند حرکت کردن

sock (اسم)
ضربه، درست، ضرب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، جوراب کوتاه

traumatism (اسم)
ضربه، تصادم، روان زخم، اثر ضربت

whang (اسم)
ضربه، قسمت، تسمه، ضربت، صدای برخورد دو جسم

فارسی به عربی

تاثیر , جورب , خطاف , سوط , صدی , ضربة , لوحة , ماجور , وطاة

پیشنهاد کاربران

کوبش
"کوبال"
کوب پسوند نامسازِ " آل"
ضربه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژِت žet ( سغدی ) ، لیدان lidAn ( کردی ) ؛ سودِر suder ( پشتو ) ، پاتا pAtA ( سنسکریت: pAta ) آهت Ahat ( سنسکریت: Ahati ) پَراهار parAhAr ( سنسکریت: prahAra ) .
...
[مشاهده متن کامل]

این شش واژه در زبان پارسی نشان از پرباری زبان آریایی است که می توان در نوشتار و سروده ها از میان آنان برگزید و بی این که یک واژه را، به ویژه در نثر، تکرار کرد، با این شش واژه بازی کرد؛ و در شعر نیز متناسب با وزن شعر، یک یا چند تا از این واژه ها را به کار برد.

تروما
تپش
ضربه: [ اصطلاح فوتبال ]کفش فوتبال. ضربه یا شوت.
این واژه در فوتبال دو معنی دارد، یکی کفش بازی فوتبال ( در انگلستان این اصطلاح استفاده می شود ) و دیگری به معنی ضربه یا شوت به توپ است.
ضربه یا استروک ( Stroke ) : [اصطلاح بدمینتون] حرکت راکت بدمینتون بازیکن به قصد زدن توپ .
ضربه: [اصطلاح خبرنگاری]مطالب با جملات و نکات جالبی شروع می شود تا خواننده را به سوی خود جلب کند و او تشویق شود بقیه مطلب را بخواند.
در زبان سیستانی ک شاخه ای از پهلوی هست زدن به مانای تپ و تپ زدن و کوبه و کوفتن و زدش و زده و زدگ و همچنین واژه زدنی و تلنگ یا تلنگر یا کوفتن میباشد و مانای ضربان در پارسی تپش میباشد و
در زبان تُخاری که یکی از زبان های وابسته به گروه زبانی هند و اروپایی است، واژه *سرپ s�rp به مانای تالاپ تولوپ یا شلپ شلوپ یا همان سدای جابجا شدن مایه ها است که تنها برای پمپاژ خون در قلب به کار میرود همانتور که در ایران لغت ضربان ( سرپ آن=پسوند جمع ) برای نبض و قلب به کار میرود. بدینسان روشن میشود که واژه �ضربان� رپتی ( ربطی ) به واژه ضربه به مانای کوبیدن ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) : A dictionary of Tocharian: by Douglas Q. Adam

تلنگر
کوبش، زدش، زدکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس