طالبوف

لغت نامه دهخدا

طالبوف. [ ل ِ ب ُ ] ( اِخ ) طالب اُف. حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ. ق. متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی و ادبیات آن پرداخت و متدرجاً نزد حکام و علماء روسیه به درستکاری وراست گفتاری شناخته شد و سپس در تمرخان شوره دارالحکومه داغستان نشیمن گرفت و محل احترام و اعزاز جمیع طوائف اسلام و غیرهم گردید و خانه اش مقصد امرا و علماو اعیان و اشراف و ملجاء نیازمندان و مستمندان گردید. وی یکی از نخستین نگارندگان فارسی است که ابناء وطن خود را به تألیف رمانهای علمی و تئاتر و ترجمه هااز علوم و فنون و صنایع عصریه و مکارم اخلاق بزبان ساده آگاه کرد و این امر روزبروز بر اعتبار و منزلت او نزد همه می افرود. وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها به طبع رسیده و در عصر خود بسیار شهرت کرده مخصوصاً «کتاب احمد» یا «سفینه طالبی » در سه جلد و دیگر «پندنامه قیصر» و «مسالک المحسنین » و «مسائل الحیات » و «فیزیک » و «تاریخ مختصر اسلام ». صاحب ترجمه در اواخر سنه 1328 هَ. ق. در تمرخان شوره مذکور وفات یافت در حدود سن هفتاد و نه سالگی. ( وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله یادگار سال پنجم شماره 4و 5 ) و ایرج افشار شرح حال طالبوف و تألیفات او رادر مجله یغما نوشته اند که عیناً نقل میشود: بنده محب عالم و بعد از آن محب ایران و بعد از آن محب خاک پاک تبریز هستم. «چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ». حاجی عبدالرحیم طالب اف از جمله مردان تجددطلب و آزادیخواهی است که در قرن اخیر موجبات تنویر افکار و نهضت آزادی را در ایران بوجود آورده اند، و حق آن است که در تاریخ یکصدساله اخیر نامش جاویدان ماند، چه اودر راه بیداری ایرانیان و آزادی آنان مردی کوشا بودکسی بود که در ترویج تجددطلبی کمال سعی را داشت و مردم را به موازین مشروطیت تشویق میکرد، و نیز نویسنده ای بود که آثار خود را به اسلوب و سبکی ساده و روان نوشت و اصول قدیم نویسندگی را رها کرد و هیچگونه پای بندی به اسالیب قدیمی نشان نداد. به همین جهت او راباید یکی از موجدین و بنیادگذاران نثر جدید بشمار آورد. روشی که طالب اف در نویسندگی اختیار کرده در سبک نثر کنونی تأثیر بخشیده و امروز نامش در زمره کسانی چون ملکم خان و دیگران که در ایجاد شیوه جدید نثرنویسی کوشا و سهیم بوده اند برده میشود. متأسفانه تاکنون در احوال و چگونگی زندگی وی تحقیق کافی و لازم نشده بطوری که ترجمه حالش تاریک و مبهم و فراموش شده مانده است. نویسنده این سطور مدتها در جستجو بود وبه عموم مراجع و کتبی که در دسترس بود مراجعه کرد ولی این باده ها هیچیک کفاف مستی ما را نداد تا اینکه آقای تقی زاده که با آن مرحوم دیدار کرده بودند اطلاعات ذی قیمت خود را در اختیار نویسنده گذاشتند و در حقیقت وسیله تألیف این یادداشتها شدند... و اینک موظفم که مراتب امتنان خود را بحضور ایشان تقدیم دارم.بیشتر بخوانید ...

پیشنهاد کاربران

بپرس