طبری

/tabari/

مترادف طبری: مازندرانی، منسوب به طبرستان

لغت نامه دهخدا

طبری. [ طَ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به طبرستان. ( منتهی الارب ). اهل و ساکن مازندران. منسوب به طبرستان که مرکز آن آمل است و بیشتر از علماء که منسوب به طبرستان هستند ازآمل برخاسته اند. ( سمعانی ). و هر کجا ( طبری ) مطلق گفته شود، مورخ معروف طبرستانی مقصود است :
زآن سخنها که تازی است و دری
در سواد بخاری و طبری.
نظامی.
|| کنایه از لب معشوق ، منسوب به طبر که در اینجا مخفف طبرزد است که بمعنی نبات باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
لب طبری وار طبرخون به دست
مغز طبرزد به طبرخون شکست.
نظامی.
- بنفشه طبری ؛ در مازندران و گیلان تقریباً از اوایل اسفند ماه بر هر دیواری و بر هر تل خاکی و مخصوصاً بر کنار جویبارها بنفشه با طراوت و نضارت بسیار روید و مردم از گل آن دسته بسته و یاران و دوستان را هدیه دهند :
بمنظر آمد باید که وقت منظر بود
نقاب لاله گشودند و لاله روی نمود
بنفشه طبری خیل خیل سر برکرد
چو آتشی که ز گوگرد بردویده کبود.
منجیک.
چون بهم کردی بسیار بنفشه طبری
باز برگرد و ببستان شو چون کبک دری.
منوچهری.
- بید طبری ؛ طبرخون. سرخ بید. ( اوبهی ).
- جامه طبری ؛ جنس از برودکه تنگ است : تَرَکه ُ فی وسط الشتاء و شدةالبرد بقمیص واحد و کساءِ طبری. ( ذیل تجارب الامم 3: 428 ).
یکفیک من سوء حالی ان سألت به
انی علی طبری فی الکوانین.
ابن الداهیةاحمدبن سیف.
رجوع به شرح احوال رودکی ج 1 ص 65 شود.
- درهم طبری ؛ دو ثلث درهم شامی است. ( منتهی الارب ). صاحب کتاب النقود آرد: و طبری منسوب به طبریه ٔواسط است نه طبریه فلسطین و بجای درهم طبری ، درهم طبرک نیز آمده است و در جمع آن گویند: الدراهم الطبریة. رجوع به النقود ص 23، 24، 91 و 149 شود.
- مداد طبری ؛ نوعی مداد منسوب به طبرستان :
وآن دوات بسدین را نه سر است و نه نگار
در بنش تازه مداد طبری برده بکار.
منوچهری.

طبری. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) او راست : الواضح ، فی الرمی و النشاب. ( کشف الظنون ج 2 ص 625 ).

طبری. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) طبیبی است که ابن البیطارمکرر در کتاب المفردات از وی نقل کرده ، از آنجمله در شرح الفاظ: ارماک ، بقر، جوزجندم ، صُرف ( که در این جا نام کتابی هم از تألیفات وی به نام «الجوهرة» آورده است )، حلبة، طرخون ، نان خواه. صاحب ذخیره خوارزمشاهی نیز از اقوال طبیبی معروف به طبری بسیار نقل کرده است. و مراد یا طبری ابوالحسن احمدبن محمد است و یا طبری الحاسب. رجوع به هر یک از این دو نام شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محمد ابن جریر مکنی به ابو جعفر فقیه و دانشمند و مورخ ایرانی ( و. حدود ۲۲۶ -ف. بغداد ۳۱٠ ه.ق . ). وی خواهر زاده ابوبکر خوارزمی بود:و در بیشتر علوم تالیف داشته. پس از مرگ شبانه او را در خانه اش دفن کردند زیرا وی کتابی نوشته و در آن اختلافات فقها را ذکر کرده ولی از احمد حنبل نام نبرده بود چه او را محدث نمیدانست . از این رو پیروان احمد حنبل از روی تعصب به آزار وی برخاستند و بالحاد وزندقه اش منسوب کردند و روز مرگ وی هم از دفن او در بیرون خانه جلوگیری کردند.اوراست : کتاب تاریخ الرسل و الملوک معروف به تاریخ طبری تفسیر کبیر مشهور به تفسیر طبری که بعدها بامر منصور ابن نوح بپارسی ترجمه شد.
( صفت ) ۱ - منسوب به طبر ( طبرزد ) . یا بید طبری . طبر خونی سرخ بید .
علوی از مداحان صاحب بن عباد بوده است
ابوعلی حسن ابن قاسم الطبری از علما فقه را از ابوعلی بن ابی هریره اخذ کرده و در بغداد مشغول تدریس بوده است .

فرهنگ معین

(طَ بَ ) (ص نسب . ) ۱ - اهل طبرستان . ۲ - لهجة مردم طبرستان .

فرهنگ عمید

از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طبری (ابهام زدایی). طبری ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابن جریر طبری، صاحب کتاب مشهور تاریخ طبری• ابوالحسن طبری، پزشک دانشمند ایرانی قرن ۴ ق• ابوطیب طبری، اَبوطیِِّبِ طبَری، طاهر بن عبدالله بن طاهر، فقیه بنام شافعی• ابوعبدالله طبری، محدث و مفتی ایرانی مکه ، ملقب به امام الحرمین• احمد بن محمد طبری، از علمای نحو بغداد• اسحاق بن یحیی طبری صنعانی، نویسنده و مورخ قرن پنجم
...

[ویکی شیعه] طبری (ابهام زدایی). طبری ممکن است به یکی از این موارد اشاره داشته باشد:

دانشنامه آزاد فارسی

طَبَری
(یا: مازندرانی) از زبان های شمال غربی زبان های ایرانی، رایج در محدودۀ جغرافیایی گسترده ای از شمال به دریای خزر، از جنوب تا شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات و طالقان، از شرق تا گرگان و از غرب تا رامسر. گویش طبری به تاتی، تالشی، گیلکی و سمنانی نزدیک است. درگذشته ادبیات پررونقی داشته و سرایندگان و نویسندگانی به طبری نوشته اند که ازجملۀ این نوشته ها می توان از مرزبان نامه، نیکی نامه و دیوان امیر پازُواری و سروده های زرگر آملی نام برد که ترجمۀ فارسی دو کتاب اول در دست است. در قرن اخیر، نیما یوشیج اشعاری به طبری سرود. زبان طبری را می توان به سه دسته تقسیم کرد: ۱. دستۀ غربی، شامل گویش های رامسری، تنکابنی، چالوسی، نوشهری و کلاردشتی. ۲. دستۀ مرکزی، متشکل از نوری، کجوری، آملی، فریدونکناری، محمودآبادی، بابلی، ساروی، بهشهری، نکایی، سوادکوهی، قائم شهری و لاریجانی؛ ۳. دستۀ شرقی، شامل علی آبادی، رامیانی، کردکویی، زیارتی و گرگانی.

پیشنهاد کاربران

طبری نام قومی در شمال ایران
تپوری ها ( تبریی ها ) قومی بودند که محل سکونت آنها در امتداد فضای وسیعی از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود.
استرابون تپوری ها را بومیان سرزمین کاسپین، ری، پارت، آمارد در جنوب دریای مازندران دانسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی تپوری ها را سکنه جنوب دریای مازندران میدانستند.
بطلمیوس تپوری ها را سکنه ماد و دیلم و چرینداس محسوب داشت.
کتزیاس سرزمین تپوری ها را ما بین هیرکانیا و کادوسیان شناسایی کرد.

طبری
جیل نام طایفه ای عرب از بنی ضبه هست که از عربستان به آذربایجان آمدند و سپس از راه آذربایجان به دیلم ( غرب تپورستان ) آمدند. جیل ها توسط فارس ها گیل نامیده میشدند.
منبع: صابی
جیل های بنی ضبه ارتباطی با تبری های گیلان ( غرب تپورستان ) و مازندران ( شرق تپورستان ) ندارند.
طبری
مردمان تبری ( طبری/تپوری ) هرساله در مازندران و گیلان و گلستان نوروز تبری را که مختص قوم تبری میباشد جشن میگیرند.
مردمان تبری برای هزاران سال از تقویم تبری ( طبری/تپوری ) استفاده میکردند.
طبری
دو نمونه از اشعار به زبان تبری ( طبری ) یکی از پیرشرف شاه دولایی شاعر تبری گیلان با لهجه گیلی و دیگری از امیرپازواری شاعر تبری مازندران به لهجه مازرونی:
تبری گیلی:
می دل دوستا تو مگو که استم دوستدار
...
[مشاهده متن کامل]

مهری به دارند و به زبان مکن آشکار
تبری مازرونی:
نماشتر سر ویشه بهیه خاموش
مس بلبل ناله بمومه گوش
منبع: ساختمان شعر در زبان تبری ( طبری )

طبری
مردمان تبری ( طبری ) قومی ساکن در سه استان مازندران و گیلان و گلستان هستند و در متون ایرانی قبل اسلام تپوری و متون ایرانی بعد از اسلام طبری و در متون یونانی تپیری نامیده میشدند و سرزمینشان تبرستان یا تپورستان نام داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

مردمان تبری براساس سبک زندگی به گروه های مازرونی و کوهی و گیلک و گالش و تات و کتول و کرد و الیکایی و شهمیرزادی و طالقانی و . . . تقسیم میشوند.
گیلک ها گروهی از قوم تبری هستند که ساکن جلگه غرب مازندران و جلگه گیلان هستند و گیلک در زبان تبری به معنای رعیت و کشاورز روستایی هست و گیل به معنای گِل و کشاورز است. گالش گروه دیگری از قوم تبری هستند که در کوهستان مازندران و کوهستان شرقی گیلان سکونت دارند و تات ها گروهی از تبری ها هستند که در کوهستان شرقی مازندران و کوهستان غربی گلستان و کوهستان جنوبی گیلان سکونت دارند و کتول ها گروهی از تبری ها هستند که ساکن علی آباد کتول هستند.
منبع: دانشنامه تبرستان و مازندران

طبری
طبری قوم ساکن در طبرستان است و گیلان و مازندران بخشی از طبرستان هست.
به هردو سرزمین مازندران و گیلان طبرستان گفته میشه و به مردمش طبری گفته میشه.
منبع: طرائف المقال. جلد یک . ص 343
طبرستان برگرفته از نام تپورستان است و طبری برگرفته از نام تپوری است
...
[مشاهده متن کامل]

فارس برگرفته از نام پارس است و فارسی برگرفته از نام پارسی است
جیلان برگرفته از نام گیلان است و جیل برگفته از نام گیل است
جرجان برگرفته از نام گرگان است و جرجانی برگرفته از نام گرگانی است

طبری
طبری نام قومی در طبرستان ( مازندران و گیلان و گلستان و سمنان و تهران و کرج و قزوین ) است که بومیان آن را تپوری مینامیدند و سرزمینشان را تپورستان مینامیدند و امروزه آن را تبری مینامند و مازنی ها بخشی از آن هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

جیل نامی هست که اعراب بعد از فتح گیلان ( غرب تپورستان ) به مردم جلگه گیلان دادند که فارس ها آن را گیل مینامیدند.
جیلان نامی هست که اعراب به غرب تپورستان یعنی گیلان امروزی دادند و گیلان نامیست که فارس ها به غرب تپورستان یعنی گیلان امروزی دادند.
جیل یا گیل نام طایفه ای از قوم عرب از شاخه بنی ضبه است.
مورخان ایرانی مانند زکریا قزوینی و اصطخری و ابن رسته و بلاذری به روشنی به عرب بودن جیل ها ( گیل ها=فارسی ) اشاره کردند.

تبرستان یا تپورستان نام ناحیه ای در غرب مازندران و شرق گیلان بود و این ناحیه به کل مازندران اطلاق میشد. گیل نام ولایتی در تبرستان است و در زبان گیلانی به رعیت و روستایی و مردم عامی گویند. تبری یا تپوری نام قومی در شمال ایران است.
منبع: فرهنگستان گیلکی
طبری
لفظ طبری یک لفظ عربی هستش که عربها به مناطقی از شرق مازندران و استراباد میگفتن. کتاب طبری هم به زبان عربی نوشته شده که بعدها به ترجمه فارسی در آمده. این اسم رو عربها بعد از فتح اون مناطق بهش لقب دادن
طبری نام زبانیست که مردمان طبرستان به آن صحبت میکردند و نخستین بار مقدسی به این زبان اشاره نمود و بعدها نویسندگان طبرستان به این زبان اشاره نمودند و اشعاری را به این زبان در کتب خود آوردند. زبان مازندرانی یکی از زبان های بازمانده زبان طبری میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

طبری نام قومیست که در مازندران و نواحی مجاور آن سکونت داشتند. قوم مازندرانی یکی از اقوام بازمانده قوم طبری میباشند.
طبری نام طوایفی در شمال میباشد که با نام های طبری و تبری و طبرسی شناخته میشوند.
طبری نام یکی از آواز های مازندرانی میباشد که توسط گالش ها خوانده میشود.
طبری نام قومی در منطقه طبرسران قفقاز میباشد که به زبان طبرسرانی صحبت میکنند.
کتزیاس 2500 سال پیش در کتاب خود طبری ها را تپیری نامید و آنها را همسایه کادوسیان و هیرکانی ها دانست.
هرودوت 2400 سال پیش در کتاب خود طبری ها را تبیری و تبیرانی نامید و آنها را همسایه قوم مار دانست که قوم مار همان قوم ماردی بود.
استرابون 2000 سال پیش طبری ها را تپیری نامید و آنها را همسایه قوم مارد و کادوسی و کرتی و هیرکانی دانست.
بطلمیوس 1800 سال پیش طبری ها را تپیری نامید و آنها را سکنه منطقه دیلیماس و چرینداس در شمال البرز دانست.
موسی خورنی و سبئوس دو مورخ ارمنی که 1600 سال پیش میزیستند طبری ها را تپری نامیدند و سرزمینشان را تپرستان نامید.
ساسانیان در متون خود طبری ها را تپوری مینامیدند و سرزمین آن ها را تپورستان نامیدند.
در درهم های طبری مربوط به حکومت های ساسانی مازندران نام این قوم تپوری و نام سرزمینشان تپورستان ذکر شده است.
مورخان مازندران نام این قوم را طبری و سرزمینشان را طبرستان نامیدند.
افرادی چون جریر طبری، ابن ربن طبری، محمد چالوسی طبری، علی کیا هراسی طبری، فخر رازی هوسمی طبری، ابوالعباس رویانی طبری، پندار رویانی طبری از معروف ترین چهره های طبری در تاریخ بودند.

فردی با نام سمیرا و ناروند و مهیار رودسری و گلای در حال توهین به قوم طبری و به دنبال تفرقه بین مردم مازندران و گیلان هست. مسئولین آبادیس رسیدگی کنند.
واژه عربی که به شرق مازندران گفته میشد
طبری یک واژه عربی که اعراب بعد از جنگ و حمله به ایران و فتح استرآباد و شرق مازندران به آن منطقه نهادند و به آن منطقه طبرستان می گفتند
طبری یک لغت عربی هستش که در حمله اعراب به ایران و بعد از فتح منطقه استرآباد و شرق مازندران این مناطق رو به این اسم صدا میکردن
من دی تَوریمه من طالقونیمه دهدریمه
تَوری یتا گته قومه
اما توریشون دهدر و دیزان و مهران و گت ده درمی
تبری نامی قومی در شمال ایران است
ما مردم رامسر از قومیت طبری هستیم و به زبان طبری صحبت میکنیم. طبری های رامسر به دسته های طبری گیلک و طبری گالش و طبری کوهی و طبری مازرونی تقسیم میشوند. در رامسر به جلگه نشین گیلک و مازندرانی و به کوهنشین
...
[مشاهده متن کامل]
گالش و کوهی گفته میشود. زبان طبری از علی آباد کتول استان گلستان تا رضوانشهر استان گیلان تکلم میشود. زبان طبری به گویش های کتولی و مازرونی و کوهی و تاتی و گیلکی و گالشی و الیکایی و شامرزایی و طالقونی و شمرونی و قصرانی و . . . تقسیم میشود. در طرائف المقال هم ذکر شده که مردم مازندران و گیلان از قوم طبری هستند و گیلان و مازندران بخشی از طبرستان هستند. از دوران باستان طبق سخن آریان و کوینت کورس از گرگان تا سپیدرود خاک ساتراپ تپوری بود که قوم تپوری در آن سکونت داشت و در غرب سپیدرود قوم کادوسی یعنی تالش ها سکونت داشتند. بارتولد و مادولونگ و بطلمیوس سکنه سرزمین دیلم و شرق گیلان را از قوم تپوری دانستند. قوم طبری به دسته های مازرونی و کوهی و کتول و گیلک و گالش و کرد و . . . تقسیم میشوند. مردمان طبری از کتول تا رضوانشهر گویش خود را کتولی و مازرونی و کوهی و تاتی و گیلکی و گالشی مینامند و در نواحی جنوبی تر گویش خود را طالقونی و بادسری و بایزرودی و شمرونی و الیکایی و شامرزایی مینامند. روستای پدری من یک روستای گالش نشین در کوه های رامسر هست که مردمانش به گویش شیرین گالشی از زبان طبری صحبت میکنند.

طبری نام قومیت و زبان مردم شمال کشور هست. نام طبرستان برگرفته از نام قوم طبری میباشد. اصل زبان طبری برای غرب مازندران یعنی کلاردشت و چالوس و کجور و نور و لنگا و تنکابن میباشد.
ما در کلاردشت به دارم میگویم میگیم: دره گمه. مردم عباس آباد و چالوس و نوشهر و نور هم مثل ما میگن: دره گمه. سکنه شرق مازندران میگن: دره گمبه. شرق طالقان میگن: دره گمه. غرب طالقان میگن. درم میگوم.
...
[مشاهده متن کامل]

جدا اینکه هیچ رامسری به خود طبری نمی گوید گویش رامسری تفاوت های آشکار چه واژگان و چه دستوری با مازندرانی ( طبری ) دارد ، به ساختار افعال گویش رامسر نگاه کنید در مازنی ( طبری ) ساختار افعال با فارسی یکیست
...
[مشاهده متن کامل]
و گویش رامسری مانند گیلکی برعکس است، مثال می آورم برای فرق رامسری با طبری:رامسری= گوته درم ( دارم میگم ) ، مازندرانی ( طبری ) = درمه گنمه ، گیلکی گیلانی : گوته درم، گفته درم. . / رامسری : چاکورده درم، مازنی ( طبری ) : درمه بساجم، گیلکی گیلانی: چاکودن درم، چاده درم، علمی و دور از تعصب نگاه کنیم رامسری تفاوت زیاد چه در واژگان چه دستور و چه لهجه با گویش شرق مازندران یا همان طبری دارد

طبری معرب لفظ تبری و تپوری هست. تپوری نام قومی است در گیلان و مازندران و گرگان میزیست . مورخان مازندرانی و دیلمی و گیلانی نام این قوم را بصورت طبری ذکر کرده اند. امروزه مردمان شمال ایران لفظ طبری را بصورت تَوَری و تَوری و تَبَری و تَبری ذکر میکنند.
طبری یک واژه عربی است که عربها بعد از فتح شرق مازندران برای تحقیر ساکنین آن منطقه از این لفظ استفاده میکردند و در متون خود از این مناطق به اسم یاد میکردند
گیل طایفه ای از قوم طبری هست. در کتاب طرائف المقال جلد اول صفحه 342 ذکر شده که گیلان بخشی از طبرستان هست و به مردم گیلان طبری گفته میشود.
طبری ای من طبرستان و هی بلاد جیلان و مازندران.
طبری یا تبری یا توری، این نامی است که توده های روستایی گیلانی بر خود می نهند و هنگامیکه از یکی از آنها پرسیده شود که هستی و یا چه هستی ؛ به گیلکی میگویند که " من طبریم" و یا "مو طبری ایسم " ، من طبری هستم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس