طبیعت

/tabi~at/

مترادف طبیعت: آفرینش، اصل، حالت، خاصه، خلق، خلقت، خمیره، خوی، ذات، سرشت، طبع، عادت، غریزه، فطرت، مزاج، منش، نهاد، جهان، عالم، دنیا، روزگار، دهر

برابر پارسی: سرشت، نهاد، خوی، خیم، زیستگاه، کیاناد، نیاد

معنی انگلیسی:
makeup or make-up, mother nature, physio-, soul, way, temper

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

طبیعت.[ طَ ع َ ] ( ع اِ ) طبیعة. سرشت که مردم بر آن آفریده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نهاد. آب و گِل. خوی.گوهر. ( بحر الجواهر ). سلیقه. فطرت. خلقت. طبع. ذات.طینت. جبلت. ضمیرة. غریزة. سجیة. جدیرة. خلیقة. اخذ. خلق. قریحه. عریکة. شیمة. شریة. تقن. توز. توس. سوس. بکلة. خشیبة. طِراز: لیس هذا من طرازک ؛ نیست این از طبیعت تو. ( منتهی الارب ). قلیب. کیان :
چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
پیمبرزادگی قدرش نیفزود.
سعدی.
|| عنصر. طبایع اربعه : چهار عنصر خاک و آب و باد و آتش. || طبیعت پنجم نزد قدماء. طبیعت استحالت ناپذیر، و آن جوهر افلاک است ، مقابل چهار طبیعت دیگر که خاک و آب و باد و آتش باشد. || مزاج : مزاج البدن ؛ آنچه اندام بدان سرشته شده از طبایع. ( منتهی الارب ). ج ، طبائع، طبایع :
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد.
سعدی.
کنون بسختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش.
سعدی.
هر که با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، بطریقت ایشان متهم گردد. سعدی ( گلستان ).
تا بخواهد طبیعتت میخور
چون نخواهد دگر نشاید خورد.
ابن یمین.
- امثال :
طبیعت دزد است ؛ یعنی اوضاع و اطوار همنشینان زود فراگیرد، کسی را که صحبت زود در او اثر کند، گویند: طبیعت دزدی دارد :
تا آنکه تو صاحب طبیعت شده ای
این حرف مثل شد که طبیعت دزداست.
سعید اشرف ( از آنندراج ).
کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش.
سعدی.
|| و در عرف علمای رسوم ( تعریفات ) طبیعت یکی از قوای نفس کلی است ودر اجسام طبیعی سفلی ساریست و اجرام فاعل صور آن است که بر طبیعت سفلی منطبع میشوند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). عبارت از قوه ساریه در اجسام است که بدان جسم به کمال طبیعی خود می رسد. ( از تعریفات جرجانی ). || ( اصطلاح فلسفه ) قوه مدبره همه چیزهاست در عالم طبیعی که عبارت است از زیر فلک قمر تا مرکز زمین. ( مفاتیح العلوم ص 58 ). مبداء حرکت قوا که در او شعور باشد. طبیعت در اصطلاح علما بر معانی گوناگون اطلاق میشود از آنجمله مبداء اول حرکت چیزی است که بدان حرکت و سکون پدید می آید و سکون ذاتی است نه عرضی.و مراد به مبداء تنها مبداء فاعلی است و منظور از حرکت انواع چهارگانه آن است ، از قبیل : اینیت و وضعیت و کمیت و کیفیت و مقصود از سکون چیزیست که مقابل همه انواع حرکات یاد کرده باشد، و حرکت بتنهائی ممکن نیست در آن واحد مبداء حرکت و سکون با هم باشد، بلکه باید به هر دو شرط متصف باشد و مراد از اینکه بدان حرکت و سکون پدید می آید، جسم است و بدان مبادی قسری وصناعی خارج میشود چه آنها مبادی حرکت و سکون با هم نیستند. و مقصود از «اول » پس از «مبداء اول » نفوس ارضی است چه در این نفوس مبادی حرکت و سکونند، مانند نمو کردن منتها این مبادی بوسیله استخدام طبایع و کیفیات و واسطه میل میان طبیعت و جسم هنگام تحرک است و آنها را از مبداء اول بودن خارج نمیکند، زیرا مبداء اول بمنزله آلت آنهاست و مقصود از ذاتی یکی از این دو معنی است نخست به قیاس نسبت به متحرک ، یعنی به ذات خود تحرک دارد نه به سبب اینکه به حرکت قسری منجر گردد و دوم به قیاس نسبت به متحرک بدین معنی که جسم بذاته حرکت کند نه به سببی خارجی. و مراد از «نه عرضی » یکی از این دو معنی است : نخست به قیاس نسبت به متحرک که حرکت صادرشونده از آن به عرض صادر نشود، مانند حرکت کشتی. و دوم به قیاس نسبت به متحرک از این لحاظ که تحرک شی آن چیزیست که بعرض متحرک نباشد، مانند بت مسین ، چه تحرک آن از حیث این است که آن بت است بالعرض نه بالذات. و معنی طبیعت از این نظر قریب معنی طبع است که شامل همه اجسام حتی فلک میشود و این گفتار محقق طوسی در شرح اشارات است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به همان کتاب ذیل طبع و طبیعت شود. || ( اصطلاح تصوف ) طبیعت ، حقیقتی الهی است که فعاله همه صور باشد. و این حقیقت تفعیل صور اسمائی از حیث باطن آنها در ماده عمائی است ، زیرا آفرینش و وجود یکیست و حقیقت آن جامع همه صور حقانی وجوبی و صور خلقی عالم هستی است ، خواه روحانی باشد یا مثالی یا جسمانی بسیط یا مرکب. و صور در مرحله حقیقی کشفی علوی و سفلی است و علوی یا حقیقی است که همان صور اسماء ربوبیت است و حقایق وجوبی و ماده این صور و هیولای عماء و حقیقت فعاله برای آن یکی از مجموعه ذات الوهیت است. یا اضافی است که همان حقایق ارواح عقلی مهیمنیه و نفسیه است و ماده این صور روحانی نور است. و اما صور سفلی عبارت از حقایق امکانی است و آن هم به علوی و سفلی منقسم میشود. و از جمله علوی آن همان صور روحانی است که در پیش یاد کردیم و صور عالم مثال مطلق و مقید نیزاز آنجمله است و اما سفلی عبارت است از صور عالم اجسام غیرعنصری ، مانند عرش و کرسی. و ماده آن جسم کل است همچنین صور عناصر و عالم عنصری از صور سفلی است و صور هوائی و ناری و صور مرکب از آنها از جمله عالم عنصری است و ماده این صور هوا و نار و هر چیزیست که از اختلاط آنها با دو عنصر ثقیل دیگر پدید آید. و نیز از جمله عالم سفلی صور سفلی حقیقی است که در پرورش دو عنصر سنگین یعنی زمین و آب حاصل میشوند و آنها سه صورتند: معدنی ، نباتی و حیوانی. و هر یک از این عوالم بر صور جزئی دیگر مشتمل باشند که لایتناهی است و جز خدای کس شماره آنها را نداند. و حقیقت فعاله ٔالهی به باطن خود نسبت به صور آسمانی فاعل است و بظاهر طبیعت کلی است که مظهر آن صور کلیه عوالم است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

سرشت، نهاد، سجیه، سرشتی که مردم بر آن آفریده شده، مزاج، فطرت، طبایع جمع
( اسم ) ۱ - سرشتی که مردم بر آن آفریده شده نهاد فطرت . ۲ - خلق خوی . ۳ - هر یک از چهار عنصر آخشیج . ۴ - وضع اختصاصی و مزاجی یک فرد مزاج جمع : طبائع ( طبایع ) . ۵ - قوه مدبره همه اشیائ در عالم طبیعی که عبارتست از زیر فلک قمر تا زمین . ۶ - قوه ایست ساری در اجسام که افاده تخلیق و تشکیل می کند . ۷ - حقیقتی الهی که فعاله همه صور است یا طبیعت اولی . عقول اول . یا طبیعت پنجم . طبیعت استحالت ناپذیر و آن جوهر افلاک است مقابل چهر طبیعت دیگر که عناصر اربعه باشد . یا طبیعت خامسه . طبیعت پنجم . یا طبیعت ساریه . قوای نفس کلیه ما فوق که ساری در اجسام مادون و محاط است . یا طبیعت کلی . حافظ اقسام جسم کلی که مساوی بامثال افلاطونی است . یا طبیعت مطلق . کلی را هر گاه من حیث هو و بدون لحاظ اطلاق ماخوذ شود مطلق الطبیعیه نامند و به این اعتبار به تحقق فردی از افراد محقق می شود و بانتفائ فردی نیز منتفی شود . این نوع کلی موضوع نیز ضفیه مهمله است و هر گاه به آن لحاظ اطلاق شود نه با آن نحو که اطلاق قید آن باشد بلکه بدان نحو که اطلاق عنوان لحاظ آن باشد این نوع کلی را طبیعت مطلقه نامند و به تحقیق یک فرد محقق می شود و لیکن بانتفائ یک فرد منتفی نمی شود و این نوع کلی موضوع قضیه کلیه است . ۸ - بر چهار معنی اطلاق شود : الف - مزاج خاص ب - هیئت ترکیبی ج - قوه مدبره د - حرکت نفس . ۹ - آن چه عینیت داشته باشد و در خارج از ذهن متحقق باشد نقاشان و مجسمه سازان پیرو مکتب های کلاسیک ر آلیسم امپرسیونیسم و به خصوص ناتورالیسم هر یک طبیعت را به نحوی مجسم می سازند مدل کار مجسمه سازان و نقاشان مزبور . یا طبیعت بی جان . موضوعی که جان نداشته باشد طبیعت مرده . یا طبیعت جاندار . موضوعی که زنده ودر حال حیات باشد از انسان و حیوان و درخت . یا طبیعت مرده . طبیعت بی جان .

فرهنگ معین

(طَ عَ ) [ ع . طبیعة ] (اِ. ) ۱ - سرشت ، خوی . ۲ - آن بخش از جهان که ساخته دست آدمی نیست .

فرهنگ عمید

۱. قسمتی از جهان که ساختۀ دست بشر نیست، مانند گیاهان، جانوران، جنگل، دریا، کوه، و بیابان.
۲. جهان هستی.
٣. قضاوقدر، روزگار.
٤. فطرت، سرشت، نهاد: طبیعت انسان میل به کمال است.
٥. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و آتش ).
٦. [قدیمی] غریزه.

واژه نامه بختیاریکا

گُر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قرآن کریم همواره از طبیعت و شناخت آن سخن می گوید و ابعاد گوناگون طبیعت در قرآن آمده است از جمله: آسمان، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، از ابرهای باران زا و ابرهای غیر باران زا، ریزش فراوان آب از آسمان، رویش گیاهان، زیبایی های نور، جلوه های گوناگون رنگ و وزش باد.
راستی چه وقتی دیدن طبیعت مفهوم دیگری پیدا می کند و زیبایی وجذابی دیگر را فراهم می سازد؟ در صورتی که بدانیم در سراپرده طبیعت، دستی تدبیر می کند و برای این نعمت ها درجهت آسایش و رفاه انسان در کار است. قرآن کریم در آیات بسیاری از تسخیر طبیعت برای انسان توسط خدا خبر می دهد مانند سوره ابراهیم، سوره نحل، سوره حج و سوره لقمان. همچنین از رام کردن تمام آسمانها و زمین برای انسان خبر می دهد. مسئله مهم در شناخت طبیعت اما مهم این است که بدانیم طبیعت چه اهمیتی دارد و چه زیبایی هایی می آفریند و چگونه می توان از آن به گونه ای نیکو استفاده کرد و مهم تر این که بدانیم همه این نعمت ها نشانه خدا و با تدبیر خدا هستند و هدفی برای آفرینش آن ها وجود دارد و ما انسانها ناسپاسی نعمت نکنیم و به ستم از آن استفاده ننماییم. به همین دلیل، در برخی آیات قرآن آمده است که سفر کنید و در زمین بگردید و بنگرید چگونه خداوند آفرینش را آغاز کرده؛ سپس باز او جهان دیگری را پدید می آورد. خداست که بر هرچیز تواناست. تأثیر طبیعت در سلامت انسان و در روایات رسیده است که «سافروا تصحوا» سفر کنید تا سالم باشید، زیرا گشت و گذار در طبیعت، دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت ها، گذشته ا زآنکه خداشناسی ما را تقویت می کند و به شگفتیهای آفرینش خدا آشنا می سازد و فایده های بی شمار مادی و معنوی برای ما ارمغان می آورد، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان ما کمک می کند. اکنون برای این که ابعاد گوناگون طبیعت در قرآن را نشان داده باشیم به آیات چند که در وصف طبیعت آمده، اشاره می کنیم: طبیعت در قرآن ← اهمیت طبیعت در قرآن کریم بیش از ۷۵۰ آیه اشاره به ظواهر طبیعت می کند ابعاد گوناگون جلوه ها و زیبایی های آن را یادآور می شود. در اغلب این آیات، ما را توصیه به مطالعه کتاب طبیعت و پند آموزی آن می کند. بی گمان، هدف این آیات، طرح علوم طبیعی و بیان قوانین آن نیست، هر چند به نکاتی اشاره دارد که پس از قرن ها اهمیت و حساسیت آن شناخته شده و خبر از این حقیقت می دهد که گوینده آن در اتصال به مبدأ الهی و آفریننده جهان است. آفریننده ای که از همه چیز خبر دارد و با آگاهی آن ها را پدید آورده و برای ما رام کرده است. قرآن کتاب هدایت است و منظور از ذکر این شگفتی ها تدبر در موجودات طبیعی و توجه به نشانه های آن در اصل خلقت است. ← پیدایش حیات در زمین یکی از مسایلی که همواره فکر بشررا به خود مشغول کرده، مساله حیات و چگونگی پیدایش آن در زمین است. در سیر طبیعت ما به زندگی موجودات گوناگون برخورد می کنیم و چگونگی حیات آن ها برای ما شگفت انگیز است. قرآن کریم در چگونگی حیات آن ها برای ما اشاره می کند. مثلاً می گوید: هرچیز زنده ای را از آب پدید آوردیم و یا به مناسبت آفرینش جهان می گوید: اوست که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده و قدرت استیلای او بر آب بود. ← تنوع در طبیعت شگفتی طبیعت به تنوع وچگونگی موجودات است؛ موجوداتی که از آب آفریده شده اند، عده ای بر روی شکم راه می روند و پاره ای از آن ها بر روی دو پا و برخی از آن ها بر روی چهارپا. خدا هر چه بخواهد می آفریند. ← اهمیت آب در طبیعت اهمیت آب در طبیعت در قرآن جایگاه مهمی قرار دارد. در تعبیرات گوناگون به شکل توصیف دریاها، رودخانه ها، نهرها و ریزباران ها مطرح می شود، اما آنچه در مرحله نخست جای دارد و آن را مقدس می کند این است که از آب پدید آمده و عرش خدا بر آب مستقر شده و در مرحله بعدی حیات انسان و سعادت و لذت زندگی هر جانداری در مجموع آفرینش، به آب وابسته است. قرآن در جایی، این شگفتی و زیبایی و اهمیت را چنین بیان می کند: و اوست که از آسمان، آبی فرود آورد، پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوریم. و از آن گیاه جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن دانه های متراکمی برمی آوریم و از شکوفه درخت خرما خوشه هایی است نزدیک به هم. و نیز از آب باران باغ هایی از انگور و زیتون و انار همانند و غیرهمانند بیرون آوردیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به طرز رسیدنش بنگرید، بی گمان در اینها برای مردمی که ایمان می آورند نشانه هاست. ← زندگی دوباره طبیعت یکی دیگر از نمایش های خدا درجهان که قرآن از آن یاد می کند، حیات دوباره طبیعت است، طبیعتی که در فصل زمستان می میرد و سبزی وشادابی خود را از دست می دهد، اما در فصل بهار دوباره زنده شده وجان دیگر می گیرد. قرآن این رحمت الهی را با ریزش باران توصیف می کند یا در جای دیگر می گوید: خداوند بادها را می فرستد که ابرها را برانگیزند، آنگاه آن را به سوی سرزمین مرده می رانیم تا زمین را پس از مرگش دوباره زنده کنیم. توصیف طبیعت و حیات دوباره آن یکی ا زنمونه های دیگر شگفتی های طبیعت در قرآن است، اما جالب است بدانیم هدف این توصیف مشهود، نشان دادن طبیعی حیات انسان پس از مرگ است، به عبارت دیگر برای آن است که چگونه پس از آن که تمام جسم او پوسید و متلاشی شد، دوباره زنده می شود، همان گونه که طبیعت زمین پس از پژمردگی و خزان و مرگ، دوباره حیات پیدا می کند. ← طبقات آسمان نمایشگاه دیگری از طبیعت ساکت، آرام و بی زبان که در قرآن از آن سخن گفته می شود، نمایشگاه آسمان، ماه و ستارگان و کهکشان ها هستند. برای انسان فرصت هایی به دست می آید که با تأمل به آسمان نگاه کند و از نگاه خود لذت ببرد. این فرصت در شب در بیابان ها که نور شهرها کمتر وجود دارد و تلألؤ می کند و تابلویی طبیعی و منظم از جهان آفرینش را به نمایش می گذارد، بهتر فراهم می شود. قرآن با تعبیرات گوناگون این زیبایی ها را توصیف می کند و مهم تر آن که ما را به زاویه های پنهان شگفتی جهان آفرینش رهنمون می سازد: خدایی که هفت آسمان را طبقه طبقه آفرید. در آفرینش آن بخشایشگر، هیچ گونه اختلاف و تفاوت نمی بینی. باز بنگر آیا خلل و نقصانی می بینی. در آیه ای دیگر به جزئیات دیگری از آسمان و شگفتی هایش اشاره می کند. مگر ندیده اید که چگونه خدا هفت آسمان را تو درتو آفریده است و ماه را در میان آن ها روشنایی بخش گردانیده و خورشید را چون چراغی قرار داده است. ← ویژگی های زمین قرآن بیشترین نکات را درباره زمین به عنوان بستر زندگی انسان مطرح کرده است. بیش از ۴۵۰ آیه درباره زمین سخن می گوید، اما مهم ترین نکاتی که به بحث ما مربوط می شود، درباره امتیازات و امکانات زمین است. اینکه خداوند زمین را قابل روییدن آفریده تا بتوان از آن محصولی استخراج کرد، بر اثر بارش باران و فرورفتن آن در زمین که تبدیل به چشمه های جوشان می شود، زمین را کشیده و پهن آفریده است، زمین را گهواره قرار داده و راه ها را در زمین ترسیم کرده است ، زمینه رستنیهای گوناگون را فراهم ساخته و این که ظاهر زمین خشکیده دیده می شود ـ اما چون آب بر آن فرود برود به جنبش درمی آید و نمو می کند و آمادگی هر نوع رستنی در آن فراهم است و ده ها تعبیر دیگری که در توصیف زمین آمده و بیانگر ویژگی های زمین نسبت به سایر کرات می باشد، اینها نمونه هایی از توصیف طبیعت و زمین در قرآن به شمار می روند. ← رنگها از جمله موارد توصیف طبیعت در قرآن، توصیف رنگ هاست. تنوعی که حس کنجکاوی انسان ها را بر می انگیزد و به انسان گوشزد می کند که درباره علت پیدایش رنگها تأمل کند و از سوی دیگر نسبت به برخی از رنگ ها می گوید: این رنگ، برای بینندگان و تماشاگران ایجاد سرور می کند. ←← اهمیت رنگ های شادی بخش رنگ ها در طبیعت به دو بخش تقسیم می شوند: رنگ هایی که حزن آورند و رنگ هایی که شادی آفرین هستند. قرآن به رنگ های شادی بخش، اهمیت ویژه ای می دهد که شگفتی همگان را برمی انگیزد و انگیزه ای برای جلب توجه به وجود می آورد مانند رنگ زرد، رنگ سبز و سفید. مثلاً در اوصاف بهشتیان از رنگ سبز یاد می کند که بهشتیان بر پشتی های سبزرنگ تکیه زده اند یا از رنگ سفید در توصیف نوشیدنی های اهل بهشت یاد می کند: بیضاء لذة للشاربین. ←← تنوع رنگ در طبیعت خداوند از تنوع رنگ های میوه ها به عنوان یک نعمت یاد می کند: آیا ندانستی که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد. ما بدان آب میوه هایی با رنگ های گوناگون خارج ساختیم و نیز از کوه ها راه ها و رگه های سفید، سرخ و به رنگ های مختلف و گاه به رنگ کاملاً سیاه پدیدار نمودیم. واقعاً این پرسش مطرح است که اگر تمام این میوه ها با طعم ومزه های مختلف به یک رنگ بودند، جاذبه ای برای خوردن وجود نداشت و از آن لذتی ایجاد نمی شد. خداوند این تنوع رنگ ها را در طبیعت یکی از نعمت های الهی می داند. این شیوه از توصیف در طبیعت نسبت به ابرها، بادها، کوه ها، دشت و بیابان ها و سبزی ها نیز صادق است.. ← ارزش برخی مکانها در طبیعت یکی از محورهای طبیعت، مکان هاست. همان طور که برخی از مکانها دارای زیبایی و جاذبه است، برخی مکانها در فرهنگ قرآن ارزشمند و مقدس و معنویت آفرین است مانند مسجدالاقصی، مسجدالحرام، کوه طور و محراب زکریا. ← منزلت برخی زمان ها در طبیعت همین طور از بعد معنوی برخی زمان ها در طبیعت ارج و منزلتی خاص دارند و روح افزا هستند. این زمانها، مانند مکان های لذت بخش، شادابی معنوی به ارمغان می آورند و خداوند، رحمت و عنایت مخصوص در آن اوقات به انسان ها دارد و به عنوان نمونه در قرآن از وقت سحر، صبحگاهان به عنوان زمانی بس ارجمند یاد می کند و می فرماید: در آن هنگام به عبادت و راز و نیاز مشغول باشید. کسی که در این زمان با خدا ارتباط پیدا کند از فرصت های دیگر بهتر و ارجمندتر است. زیرا امید است که پرودگار چنین شخصی را که در این ساعت بیدارمی شود به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول می شود به مقامی ستوده برساند. صبح و نسیم صبحگاهی یکی از بهترین اوقات طبیعت است که برای ورزش و استشمام هوای آزاد استفاده می شود، اما قرآن این زمان را هم برای لذت معنوی و هم برای لذت مادی از بهترین فرصت ها معرف می کند. خوشا به حال آن انسان هایی که به جای خواب در این زمان بیدارند و لذت بهره گیری از صبح را به غفلت خواب جایگزین نمی کنند. اهداف ذکر طبیعت در قرآن ← جهت و سراپرده طبیعت مهم ترین نکته، جهت گیری ذکر طبیعت در قرآن است. انسان ها بویژه مخاطبان قرآن، کم و بیش طبیعت را می شناختند، اما آنچه لازم بود که آن ها بدانند، جهت و سراپرده طبیعت است. مثلاً قرآن بارها به این جهت از طبیعت یاد می کند تا اثبات مانع کند و از پیچیدگی ها وشگفتی های طبیعت به عنوان مظاهر خلق خدا یاد کند. به عنوان نمونه: سوره انعام آیه۱ و سوره احقاف آیه ۱-۳. ← یادآوری نظم البته گاهی در ابعاد دقیق تر زیبایی های طبیعت بازگفته می شود، مانند دلالت بر توحید یا تنزیه خداوند از داشتن فرزند یا داشتن نظم و پیوند. ← توجه دادن به عظمت خدا یا ذکر آن ها توجه دادن به عظمت، قدرت، تدبیر و رحمت و حکمت گستره علم الهی است.. ← تشویق به بهره برداری از طبیعت جالب تر از همه اینها که نشان دهنده تعادل و واقع گرایی قرآن می باشد، تشویق به بهره برداری از طبیعت و استفاده از لذات حسی است. به نظر من این شیوه بیان از ویژگی در قرآن است که به شکل معتدلی ما را در استفاده از طبیعت تشویق می کند. به همین دلیل در جایی قرآن در خطاب به پیامبر می گوید: بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و نیز روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده ؟ بگو این نعمتها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند. ← جلوگیری از عجب و خودخواهی نکته دیگر ذکر شگفتی های طبیعت در قرآن به این جهت است که از غرور و عجب و خودخواهی باز دارد و نور ایمان در دل ها ایجاد شود. یا از رفتار گذشته ها عبرت بگیرد. ← تربیت نفس و جلوگیری از غفلت گاهی قرآن با ذکر نمونه ای از طبیعت در جهت تربیت نفس و جلوگیری از غفلت او سخن می گوید: مثلاً در آن جا که از طوفان دریا و تلاطم کشتی ها سخن می گوید و این حالت طبیعت را بیان می کند از آن جهت که انسان درحالت گشایش و وفور نعمت خدا را فراموش می کند و به هنگام سختی و فشار به یاد پروردگار می افتد؛ خدا این حالت را در ضمن حادثه ای طبیعی ذکر می کند: او کسی است که شما را در خشکی و دریا می گرداند، تا وقتی که در کشتی و در حالت آرامش هستید که با بادی خوش در حرکت است، افرادی در این حالت شاد هستند. (و از یاد خدا غافل )، اما بناگاه بادی سخت بر آن ها وزد و موج از هر طرف بر ایشان تازد یقین کنند که در محاصره افتاده اند، در آن حال خدا را پاکدلانه می خوانند که اگر ما را از این ورطه برهانی، قطعاً از سپاسگزارانیم. ← مباحث دیگر این ها نمونه هایی از اهداف ذکر طبیعت است، البته اهداف بسیاری در ذکر طبیعت می باشد که به همین نمونه ها بسنده شد، چنانکه مباحث دیگری در ذکر طبیعت مطرح است، مانند اسلوب قرآن در توصیف طبیعت، مقایسه میان شیوه قران و شیوه کتاب های مقدس، اعجاز علمی قرآن در بیان مسائل طبیعی و موضوعات دیگری که هریک بحث مستقلی را می طلبد.

[ویکی فقه] طبیعت (ابهام زدایی). واژه طبیعت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • طبیعت (عالم طبیعی)، به معنای جهان و عالم طبیعی و مادی• طبیعت (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق به معنای ذات و ماهیت هر چیزی
...

[ویکی فقه] طبیعت (عالم طبیعی). قرآن کریم همواره از طبیعت و شناخت آن سخن می گوید و ابعاد گوناگون طبیعت در قرآن آمده است از جمله: آسمان، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، از ابرهای باران زا و ابرهای غیر باران زا، ریزش فراوان آب از آسمان، رویش گیاهان، زیبایی های نور، جلوه های گوناگون رنگ و وزش باد.
راستی چه وقتی دیدن طبیعت مفهوم دیگری پیدا می کند و زیبایی وجذابی دیگر را فراهم می سازد؟ در صورتی که بدانیم در سراپرده طبیعت، دستی تدبیر می کند و برای این نعمت ها درجهت آسایش و رفاه انسان در کار است. قرآن کریم در آیات بسیاری از تسخیر طبیعت برای انسان توسط خدا خبر می دهد مانند سوره ابراهیم، سوره نحل، سوره حج و سوره لقمان. همچنین از رام کردن تمام آسمانها و زمین برای انسان خبر می دهد.

مسئله مهم در شناخت طبیعت
اما مهم این است که بدانیم طبیعت چه اهمیتی دارد و چه زیبایی هایی می آفریند و چگونه می توان از آن به گونه ای نیکو استفاده کرد و مهم تر این که بدانیم همه این نعمت ها نشانه خدا و با تدبیر خدا هستند و هدفی برای آفرینش آن ها وجود دارد و ما انسانها ناسپاسی نعمت نکنیم و به ستم از آن استفاده ننماییم. به همین دلیل، در برخی آیات قرآن آمده است که سفر کنید و در زمین بگردید و بنگرید چگونه خداوند آفرینش را آغاز کرده؛ سپس باز او جهان دیگری را پدید می آورد. خداست که بر هرچیز تواناست.

تأثیر طبیعت در سلامت انسان
و در روایات رسیده است که «سافروا تصحوا» سفر کنید تا سالم باشید، زیرا گشت و گذار در طبیعت، دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت ها، گذشته ا زآنکه خداشناسی ما را تقویت می کند و به شگفتیهای آفرینش خدا آشنا می سازد و فایده های بی شمار مادی و معنوی برای ما ارمغان می آورد، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان ما کمک می کند. اکنون برای این که ابعاد گوناگون طبیعت در قرآن را نشان داده باشیم به آیات چند که در وصف طبیعت آمده، اشاره می کنیم:

طبیعت در قرآن
...

[ویکی فقه] طبیعت (منطق). طبیعت، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای ذات و ماهیت هر چیزی است.
موضوع در هر قضیه ای یکی از طبایع است و احکام در همه حالات درباره طبایع صادر می شود. طبیعت را می توانیم گاهی بدون امور خارج از ذات و گاهی با بعضی از آنها در نظر بگیریم و برایش حکم کنیم. قضیه را به مناسبت اختلاف حالاتی که برای طبیعت موضوع یافت می شود به اسامی گوناگون می خوانند، از این رو در این فرهنگ نامه از طبیعت و برخی اصطلاحات مرتبط، سخن به میان آمده است. ذات هر چیزی طبیعت آن چیز نامیده می شود. غیر از اجناس و فصول ماهیت که اجزای ذات اند بقیه هر چه باشد از مقام ذات و طبیعت هر چیزی خارج است. طبیعت به خودی خود، نه فرد و نه کلی است و نه مفرد و نه جمع است، و اینها همه از خارج ذات به آن می پیوندد. طبیعت را به چندین حالت می توان در نظر گرفت:
طبیعت لابه شرط
طبیعت لابه شرط، یعنی خود طبیعت بدون هر گونه خصوصیت و تعیّنی که به آن پیوسته شده باشد. هر گاه موضوع قضیه، طبیعت لابه شرط باشد قضیه مزبور را «قضیه مهمله» می گویند. موضوع در قضیه مهمله، حکم مقیّد نیست که ذهنی یا خارجی، شخص واحد یا کثیر و عام یا خاص باشد و در عین حال با همه این امور سازش دارد. از قضیه مهمله هیچ استفاده نمی شود که آیا حکم مربوط به همه حالات ذهنی و خارجی، واحد و کثیر و عام و خاص است یا به بعضی از این حالات اختصاص دارد یا مربوط به حالات معیّنی از این حالات و یا مربوط به خود طبیعت است بدون اینکه با هیچ حالتی قرین شده باشد؛ به همین سبب گفته شده است که حکم در قضیه مهمله در نهایت ابهام است؛ مثلاً در قضیه «انسان زیانکار است» معلوم نیست که زیانکاری مربوط به همه یا بعضی و در همه حالات یا در بعضی حالات است.
طبیعت به شرط لا
طبیعت به شرط لا، یعنی به شرط اینکه قضیه را بدون هر گونه قید خارج که به آن پیوسته لحاظ کنیم. هر گاه موضوع قضیه، طبیعت به شرط لا باشد قضیه مزبور را «قضیه طبیعیه» می گویند. حکم در قضیه طبیعیه مربوط به ذات و طبیعت موضوع است، به شرط آن که هیچ گونه محمول عَرَضی و امور خارج از ذات با آن نباشد و مقیّد به عاری بودن از هر قیدی (حتی قید وجود) باشد.
طبیعت در ضمن مصداق معین
...

دانشنامه عمومی

طبیعت یا زاستار، به معنای گسترده آن، جهان طبیعی، فیزیکی و مادی یا گیتی می باشد. «طبیعت» می تواند به پدیده های جهان فیزیکی و به طور کلی به زندگی اشاره کند. مطالعه طبیعت، بخش بزرگی اگر نه تنها قسمتی از علم است. اگر چه انسان بخشی از طبیعت است، اما فعالیت بیشتر به عنوان مقوله ای جدا از سایر پدیده های طبیعی فهمیده می شود. [ ۱]
در زبان پارسی برای واژه طبیعت، واژۀ «زاستار» وجود دارد و با واژۀ زادن مرتبط است. کلمه طبیعت در زبان انگلیسی از واژه فرانسوی باستان گرفته شده و از واژه لاتین natura یا «ویژگی های اساسی، ذاتی» گرفته شده است و در دوران باستان به معنای واقعی کلمه «تولد» بوده است. [ ۲] در فلسفه باستان، از natura بیشتر به عنوان ترجمه لاتین واژه یونانی Physis ( φύσις ) استفاده می شد، که در اصل مربوط به خصوصیات ذاتی است که گیاهان، جانوران و سایر ویژگی های جهان به خودی خود ایجاد می کنند. [ ۳] [ ۴] مفهوم طبیعت به عنوان یک کل، جهان فیزیکی، یکی از چندین گسترش مفهوم اصلی است. [ ۱]
این مفهوم با برخی کاربردهای اصلی کلمه φύσις توسط فلاسفه پیش سقراطی آغاز شد ( اگرچه این کلمه بعد پویایی داشت، مخصوصاً برای هراکلیتوس ) و از آن زمان به طور مداوم ارز کسب کرده است. در طی ظهور روش علمی مدرن در چند قرن اخیر، طبیعت به واقعیتی منفعل مبدل شد و توسط قوانین الهی سازماندهی و حرکت کرد. [ ۵] [ ۶] با انقلاب صنعتی، طبیعت به طور فزاینده ای به عنوان بخشی از واقعیتِ محروم از مداخله عمدی دیده شد:
از این رو توسط برخی سنت ها ( روسو، تعالی گرایی آمریکایی ) یا یک تزئین صرفاً برای عنایت الهی یا تاریخ بشریت، مقدس شناخته می شد ( هگل، مارکس ) . با این حال، یک دیدگاه حیاتی گرایانه از طبیعت، نزدیکتر به دیدگاه دوران پیش سقراطی، همزمان متولد شد، خصوصاً پس از چارلز داروین. [ ۱]
امروزه در کاربردهای مختلف این کلمه، «طبیعت» اغلب به زمین شناسی و حیات وحش اشاره دارد. طبیعت می تواند به قلمرو عمومی گیاهان و جانوران زنده رجوع کند و در بعضی موارد به فرآیندهای مرتبط با اشیا بی جان، روشی که انواع خاصی از چیزها وجود دارد، و خود به خود تغییر می کنند، مانند آب و هوا و زمین شناسی زمین، اشاره کند. بیشتر به معنای «محیط طبیعی» یا بیابان، حیوانات وحشی، سنگ ها، جنگل و به طور کلی مواردی است که با دخالت انسان تغییر اساسی نکرده یا علیرغم مداخله انسان ادامه دارد. به عنوان مثال، اشیا ساخته شده و تعامل انسان به طور کلی بخشی از طبیعت در نظر گرفته نمی شود، مگر اینکه واجد شرایط باشد مانند «طبیعت انسان» یا «تمامی طبیعت».
عکس طبیعتعکس طبیعتعکس طبیعتعکس طبیعتعکس طبیعتعکس طبیعت

طبیعت (فیلم ۱۹۸۱). طبیعت ( به هندی: Kudrat ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی چتان آناند است. در این فیلم بازیگرانی همچون راج کومار، راجش خانا، هما مالینی، وینود کانا، پریا راجوانش، آریونا ایرانی، دون ورما، ای. کی. هانگال ایفای نقش کرده اند.
عکس طبیعت (فیلم ۱۹۸۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

طبیعت (nature)
دنیای زنده، شامل گیاهان، جانوران، قارچ ها، همۀ موجودات ذره بینی، و خصوصیات شکل گرفتۀ طبیعی، مانند کوهستان ها و رودخانه ها. از نظر تاریخی، طبیعت معانی چندگانه ای داشته است که بنابه قرارداد به دو مورد محدود شده اند. ۱. طبیعت به جوهر یا کیفیت ذاتی یک چیز اطلاق می شود. از آن جمله است طبیعت انسانی، یعنی خصوصیاتی همگانی که در همۀ مردم مشترک اند. ۲. طبیعت به دنیای مادی و پدیده هایی اطلاق می شود که مستقل از انسان ها عمل می کنند. این تعریف از طبیعت غالباً در مقابل تعاریف ساختگی و قراردادی، یعنی تغییر و تبدیل ترتیب طبیعی اشیا به دست انسان، قرار می گیرد. این که طبیعت برتر یا فروتر از استفاده های انسان از آن و تغییر در آن است، همواره محل بحث بوده است. بسیاری اعتقاد دارند که زمانی انسان ها و طبیعت بخشی از یک کل همساز بوده اند. مسیحیان این دوره را با زندگی آدم و حوا پیش از هبوط می شناسند. بنا به نظر فیلسوف فرانسوی، ژان ژاک روسو، و نیز رومانتسیت ها، هنوز هم حالتی خاص از طبیعت را می توان در رفتار جانوران و کودکان مشاهده کرد. فیلسوف یونان باستان، دیوگنس، و متفکر امریکایی قرن ۱۹، هنری تورو، سعی کردند تا دنیای انسان را کنار گذاشته و به حالتی طبیعی تر برگردند. ایده های مشابهی نیز در جنبش های بوم شناختی به چشم می خورد که در مقابل نابودی طبیعت جبهه می گیرند. پیش تر دیدگاه های طبیعت گرا دربرابر دیدگاه های ماورای طبیعی قرار می گرفت؛ دنیای مادی، که نهایتاً بر پایۀ قوانین پیش بینی پذیر جریان دارد، در مقابل دنیای ماورای طبیعی، آرمانی، و روحی. در اروپای قرون وسطا، وجه تمایز دیگری بین دنیای انفعالی خلق شده و نیروی فیزیکی فعال قائل شدند. چنین نیرویی غالباً تشخص می یافت. از آن جمله اند خدایان یونان باستان، مثل الهه خرمن، خدای زمین، و بعدها، مادر طبیعت. رمانتیست ها مفهوم وجود خلاق را پذیرفته و به آن احترام می گذاشتند. این امر در شعرهای وردزورث به چشم می خورد.

طبیعت (اخلاق). (در لغت به معنای سرشت) در نظر حکمای اسلامی، یکی از دو سبب وجودی خُلْق. سبب دیگر، عادت است. مراد از طبیعت در نظر آن ها استعدادِ داشتنِ حالی است که از اصل مزاج آدمی سرچشمه می گیرد، چنان که برخی زودرنج اند، بعضی عصبی مزاج و گروهی آمادۀ شادی و جمعی، مستعدّ اندوه خوردن و غمگین بودن.

جدول کلمات

کیان, کیانا, ناتور

مترادف ها

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

character (اسم)
نهاد، خوی، طبع، شخصیت، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی

disposition (اسم)
ساز، وضع، تمایل، خواست، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، مشرب

temper (اسم)
خوی، طبع، خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، قلق

temperament (اسم)
خوی، خونگرمی، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، فطرت

فارسی به عربی

ابحر , طبیعة , مزاج , میل

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: زاستار 🇮🇷
زاستار، زیستار
زیست بوم
طبیعت ( پیرامون ) :
زاستار، زیستگاه
گزند زیستگاه: بلای طبیعت
زاستار سبز: طبیعت سبز
طَبیعَت
واژه ای پارسی که با گویش اربی نوشته و لفزیده گشته است ، پارسی زبانان طبیعت و اربی زبان طَبیعَه می لَفزَند. ریشه این کَلمه ( نَه کَلَمه ) طَبَعَ است که پارسی آن :
تَب = دما و گرمای بیش از هَد بَدَن ( هَد و بَدَن پارسی اند )
...
[مشاهده متن کامل]

طِب که پارسی آن تِب است : دانش اندازه گیری دَمای تَن یا کَرپ.
تافتن ، تابیدن ، تَف ، تَفت ، دَفت ( دَمه ی بَرخاسته از گرما که به اوروپایی گاز گفته می شود )
آلمانی : tauen = آب شدن برف و یخ در اَتَرِ ( اَثَرِ ) گرما
در کُل طبیعت یا تَبیاَت جَهان هستیده که بنیاداَش از گرما یا روشنایی یا آزَر یا آتَش یا آتَر یا آتور ( آتور ~ آنور / نور ) یا همان ذره یا زَره یا آذَر : آ - ذَر ، photon است و تَب هم سورشی دیگر از آن است.

کیاناد.
سخیزاده
واژه برابر ایرانی طبیعت . . . . کردی :سروشت, آوا, خوازا یعنی خدا زاد که کرمانجی ها میگن . . . فارسی هم همون سرشت درسته زاستا هم درسته
کیانا
زیست بوم، خوی، سرشت، مَنِش
به باور من، آمیخته واژه ی �زیست بوم� بویژه از سویه ی کاربردی آن از برد بیش تری در سنجش با پیشنهادهای بسیار خوب برخی کاربران در بالا ( از آن میان با اشاره به ریشه های سانسکریت ) برخوردار است. واژه ی سانسکریت مانوژه یا مانوژا را نیز چون جایگزینی درخور، بسیار می پسندم.
هستی، خدا ( شاید ریشه ی این واژه از " خود آی" بوده و بر اثر ساده سازی به خدا تبدیل شده )
منش، رفتار، کردار، اساس، بنیه، ریشه
وضعیت
زاستار

زاستار
طبیعت جایی میباشد که در آن هرگز یا بسیار به ندرت در آن اشکال زاویه دار خواهیم دید
هم در زمین بدین صورت هست هم در آسمان
Nachr
کیاناد
Nation یا به پارسی نَهِش Nahesh ( ع: مِلَّت )
هم ریشه با Nature یا به پارسی نَهاد Nahaad ( ع: طَبیعَت )
هر دو از ریشه پروا - هندو - اروپایی *gene - که در پارسی معنی زادَن Zaadan و زیستَن Zistan دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر پسوند صفت ساز انگلیسی و پارسی - ال بگیرند میشوند ( همچون در گُودال، پوشال، گِردال، چَنگال و. . . )
نَشنال یا نَهِشال ( National, Naheshaal ) ( ع: مِلّی )
نَچرال یا نَهادال ( Natural, Nahaadaal ) ( ع: طَبیعی )
و پیشوند اینتِر - یا اَندَر - به معنی ( مینو، meaning ) در میان به نشنال بیفزاییم میشود اینتِرنَشنال، اَندَرنَهِشال ( International, Andarnaheshaal ) ( ع: بِین ُالمِلَّلی )

پرهام
گتاه و گیتی و گیتا
۱. طبیعت ( جهان، گیتی )
۲. طبیعت ( سرسبزی، باغ و گلشن، دشت و دمن )
۳. طبیعت ( نهاد، سرشت، خو، منش )

واژه تپیئت که عرب آنرا طبیعت مینویسد ساخته شده از واژه فنلاندی tapa ( ستانده از زبانهای منطقه بالتیک ) به معنای خوی طبع رسم رفتار شیوه قانون way mode manner style habit rule و پسوند آریایی ایئت که در لغت
...
[مشاهده متن کامل]
سنسکریت نویئت ( نو ایئت ) नव्यता navyata به معنای نوینگی - fashion و در واژه ایرانی خوبیت نیز دیده میشود. تپ را در لاتویا و لیتوانی daba میخوانند و در معنای طبیعت حالت خو nature character disposition به کار میبرند که tava در استونی و taba و dabā و dabiski ( به معنای naturally طبیعی ) در منطقه بالتیک شکلهای دیگر آن هستند. بدینسان روشن میشود که لغت طبع→tapa به معنای خوی همریشه نیست با لغت طبع→tip به معنای چاپ - مطبوعات و واژگان عربی طبیع و طبیعی ( طبیع ی ) و مطبوع ( دلخواه - دلپسند - طبع پسند - طبع خواه ) و طبایع جعلی هستند.

شاید واژه طبیعت و واژههای هم خانواده آن نه سامی که آرایی باشند بر پایه دلیل های زیر:
کاربرد واژه daba در لتونیایی که زبانی نیا هند و اروپایی است
در انگلیسی ها واژه ای همانند طبیعت داریم :
temper
و چه بسا که واژه طب هم هم ریشه با این واژه گان باشد و هند و اروپایی باشد نه سامی
این واژه عربی مثل بیشتر واژه های عربی در زبان فارسی بی معنی است و در معنی های گوناگونی هم بکار می رود به معنی نرمال و nature که می توان از واژه بهنجار و آفرینش یا گیتی بهر برد
مثلن آفرینش جاندار یا بی جان ناگفته نماند که کردها ( کسانی که واژه های ایرانی بسیاری را برای ما پاس داشتند ) واژه سرشت را بکار می برند
...
[مشاهده متن کامل]

سرشت

نهادواره، نهادینگی، سرشتواره، سرشتوارینگی
درونمایه
نهاد
ناتور
کیان
( = ماهیت؛ ویژگی ساختاری چیزی ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سرشت، آتمَن، نیایا، سَتوا ( سنسکریت ) تَسات ( سنسکریت: تَساتا )
ابرهام - طبیعت یک کلمه عربی بوده که وارد زبان پارسی شده است. معادل فارسی آن {ابرهام} میباشد.
آنچه که انسان، در پدید آوردن آن، دخالت نداشته باشد را طبیعت گویند. طبیعت، محصول دیالکتیک ذهنی انسان و جهان ابژه ها است. انسان، پیش از زندگی در شهرها، در طبیعت می زیسته است. دگرگونی از ویژگی های طبیعت است.
...
[مشاهده متن کامل]

گرایش به طبیعت در فلسفه [ویرایش]
گرایش بشر به دگرگونی در طبیعت، سبب ایجاد دیدگاهی در فلسفه، به نام طبیعت گرایی شد. از فیلسوفانی که دیدگاه خود را بر اساس تغییر پذیری طبیعت قرار داده اند، می توان از دنیس دیدرو و مارکی دوساد نام برد.
منبع
Nature - Speak: Signs, Omens and Messages in Nature by Ted Andrews - Dragonhawk Publishing - U. S. A - ۲۰۰۳
[نهفتن]
ن • ب • و
عناصر طبیعت
گیتی
فضا • زمان • ماده ( فیزیک ) • انرژی
زمین
علوم زمین • آینده زمین • تاریخ زمین شناسی زمین • زمین شناسی • تاریخ زمین • زمین ساخت بشقابی • ساختار زمین
آب وهوا
جو زمین • اقلیم • هواشناسی
زیست بوم
بوم شناسی • اکوسیستم • Wilderness
زندگی
زیست شناسی • یوکاریوت ( گیاه/گیاگان, جانوران/زیاگان, قارچ, آغازیان ) • Evolutionary history of life • سازماندهی زیستی • اندامگان • پیدایش حیات • پروکاریوت ( باستانیان, باکتری ) • ویروس ( زیستی )
از ویکی پدیا
همچنیNature, in the broadest sense, is equivalent to the natural world, physical world, or material world. "Nature" refers to the phenomena of the physical world, and also to life in general. It ranges in scale from the subatomic to the cosmic.
The word nature is derived from the Latin word natura, or "essential qualities, innate disposition", and in ancient times, literally meant "birth". [1] Natura was a Latin translation of the Greek word physis ( φύσις ) , which originally related to the intrinsic characteristics that plants, animals, and other features of the world develop of their own accord. [2][3] The concept of nature as a whole, the physical universe, is one of several expansions of the original notion; it began with certain core applications of the word φύσις by pre - Socratic philosophers, and has steadily gained currency ever since. This usage was confirmed during the advent of modern scientific method in the last several centuries. [4][5]
Within the various uses of the word today, "nature" often refers to geology and wildlife. Nature may refer to the general realm of various types of living plants and animals, and in some cases to the processes associated with inanimate objects – the way that particular types of things exist and change of their own accord, such as the weather and geology of the Earth, and the matter and energy of which all these things are composed. It is often taken to mean the "natural environment" or wilderness–wild animals, rocks, forest, beaches, and in general those things that have not been substantially altered by human intervention, or which persist despite human intervention. For example, manufactured objects and human interaction generally are not considered part of nature, unless qualified as, for example, "human nature" or "the whole of nature". This more traditional concept of natural things which can still be found today implies a distinction between the natural and the artificial, with the artificial being understood as that which has been brought into being by a human consciousness or a human mind. Depending on the particular context, the term "natural" might also be distinguished from the unnatural, the supernatural, or synthetic.
Contents [hide]
1 Earth
1. 1 Geology
1. 1. 1 Geological evolution
1. 2 Historical perspective
2 Atmosphere, climate, and weather
3 Water on Earth
3. 1 Oceans
3. 2 Lakes
3. 2. 1 Ponds
3. 3 Rivers
3. 4 Streams
4 Ecosystems
4. 1 Wilderness
5 Life
5. 1 Evolution
5. 2 Microbes
5. 3 Plants and animals
6 Human interrelationship
6. 1 Aesthetics and beauty
7 Matter and energy
8 Beyond Earth
9 See also
10 Notes and references
11 External links
[edit]Earth
Main articles: Earth and Earth science
View of the Earth, taken in 1972 by the Apollo 17 astronaut crew. This image is the only photograph of its kind to date, showing a fully sunlit hemisphere of the Earth.
Earth ( or, "the earth" ) is the only planet presently known to support life, and its natural features are the subject of many fields of scientific research. Within the solar system, it is third closest to the sun; it is the largest terrestrial planet and the fifth largest overall. Its most prominent climatic features are its two large polar regions, two relatively narrow temperate zones, and a wide equatorial tropical to subtropical region. [6] Precipitation varies widely with location, from several metres of water per year to less than a millimetre. 71 percent of the Earth's surface is covered by salt - water oceans. The remainder consists of continents and islands, with most of the inhabited land in the Northern Hemisphere.
Earth has evolved through geological and biolo . . .

( = آن بخش از جهان که ساخته ی دست مردم نیست؛ مانند رود، کوه. . . ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
لانوژا ( سنسکریت: مانوشَ )
پِراکْتی ( سنسکریت: پراکرْتی )
واسْتو ( سنسکریت )
آپژه ، جُنَم ، آخشیگ
این واژه تازى ( اربى ) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: نخست در معناى هستى ، آفرینش و بخش هاى بکر گیتى : اَپرهام Aparham ( پهلوى: ١ - طبیعت ، ٢ - فرشته ى تدبیرکننده عالم، ٣ - ابراهیم ، ٤ - پیر و بزرگ همه ) ، آپژه Apzheh ( پهلوى: طبیعت ، هستى ) ، بْرِه Breh ( پهلوى:
...
[مشاهده متن کامل]

طبیعت و . . . ) ، سیروشت Sirusht ( کردى: طبیعت ، هستى ، فطرت ) ، گِتاه Getah ( پهلوى: هستى ، طبیعت ، زندگى ، دنیا ) ، آخْوْ Axv ( پهلوى : طبیعت ، هستى ، عالم ) ، مانوژا Manuzha ( سانسکریت: مانوشَ : طبیعت ، هستى ، ذات، فطرت ) ، پراکتى Perakti ( سانسکریت: طبیعت ، هستى )
، واسْتو Vasto ( سانسکریت : طبیعت )

این واژه تازى ( اربى ) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: دوم در معناى ذات و اخلاق و فطرت : جَنَم Janam ( پارسى: طبیعت ، سرشت ، توانایى ، شایستگى ) ، بْرِه Breh ( پهلوى: طبیعت ، خوى ، اخلاق و . . . ) ، خوى Xuy ، منش Manesh ، چیهْرْ Chihr ( پهلوى: طبع ، طبیعت ، ذات
...
[مشاهده متن کامل]

، سرشت ، خوى ) ، خیم Xim ( پهلوى: ذات ، طبیعت ، فطرت ، سرشت ) ، سرشت Seresht ، نهاد - نیهات Nahad - Nihat ، سمسان Samsan ( سانسکریت: سَمستْهانَ : طبیعت ، خوى ، ذات ، طینت ) ، تَتْوا Tatva ( سانسکریت: طبیعت ، منش ، خوى ) ، چیهْرَک Chihrak ( پهلوى: طبع ، طبیعت ، ذات ، سرشت )
، گُهر - گُهره Gohar - Gohareh ( پهلوى: اصل ، ذات ، طبیعت ، طبع ، سرشت ) ، خُک Xok ( پهلوى: اخلاق ، طبیعت ، ذات ، منش ) ، مِنُک Menok ( پهلوى: فطرت ، طبیعت ، ذات )

( = منش، خوی ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مانوش ( سنسکریت: مانوشَ )
سَمسان ( سنسکریت: سَمستْهانَ )
تَتوا ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس