طرح بندی

لغت نامه دهخدا

طرح بندی. [ طَ ب َ ] ( حامص مرکب ) نقشه کشی. نظم و ترتیب دادن خیابانها : طرح بندی خیابان اول در هندوستان نمودار شد والا در هندوستان پیش از این طرح بندی خیابان نبود. ( تاریخ شاهی ص 120 ).

فرهنگ فارسی

۱ - نقشه کشی . ۲ - برداشتن گرده چیزی . ۳ - تنظیم و ترتیب خیابانها .

فرهنگ عمید

نقشه کشی.

مترادف ها

layout (اسم)
اسباب، ترتیب، طرح، بساط، طرح بندی

lineament (اسم)
سیما، طرح، نشان ویژه، طرح بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه

فارسی به عربی

تخطیط

پیشنهاد کاربران

بپرس