طرد و عکس
لغت نامه دهخدا
حسن ابروت ماه نو دارد
نه ، که ابروت حسن ماه نو است.
و آنکه در اصطلاح گویند: «کلام الملوک ملوک الکلام » هم از این قبیل است - انتهی کلامه. و همچنین است این مثال : عادات السادات ، سادات العادات. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || جامعیت و مانعیت. جامع مانع در تعریف. || رو و وارو.
- خواندن به طرد و عکس ؛ چنانکه هست یا وارونه خواندن. بعضی طلاب در قدیم الفیه ابن مالک و نصاب ابونصر فراهی را به طرد وعکس از بر داشتند، یعنی هم از اول تا ته مرتب میخواندند، و هم از آخر تا به اول.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] طرد و عکس به تقریر مفهوم هر یک از دو کلام با منطوق کلام دیگر اطلاق می شود.
«طرد و عکس» از انواع اسلوب بدیعی قرآن است که آن را از اقسام اطناب به زیادت نیز شمرده اند و عبارت است از آوردن دو کلام به صورتی که منطوق هر یک، مفهوم دیگری را تقریر کند؛
«طرد و عکس» از انواع اسلوب بدیعی قرآن است که آن را از اقسام اطناب به زیادت نیز شمرده اند و عبارت است از آوردن دو کلام به صورتی که منطوق هر یک، مفهوم دیگری را تقریر کند؛
[ویکی فقه] طرد و عکس (ابهام زدایی). واژه طرد و عکس ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • طرد و عکس (علوم قرآنی)، از انواع اسلوب بدیعی قرآن به معنای تقریر مفهوم هر یک از دو کلام با منطوق کلام دیگر• طرد و عکس (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق به معنای طریق اثبات علّیّتِ جامع برای ثبوت حکم در تمثیل
...
...
wikifeqh: طرد_و_عکس_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] طرد و عکس (علوم قرآنی). طرد و عکس به تقریر مفهوم هر یک از دو کلام با منطوق کلام دیگر اطلاق می شود.
«طرد و عکس» از انواع اسلوب بدیعی قرآن است که آن را از اقسام اطناب به زیادت نیز شمرده اند و عبارت است از آوردن دو کلام به صورتی که منطوق هر یک، مفهوم دیگری را تقریر کند؛
مثال
مانند: (لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم علی بعض)؛ «قطعا باید غلام و کنیزهای شما و کسانی از شما که به(سن) بلوغ نرسیده اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه های خود را بیرون می آورید و پس از نماز شامگاهان(این) سه هنگام برهنگی شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهی نیست که غیر از این(سه هنگام) گرد یکدیگر بچرخید(و با هم معاشرت نمایید)» در آیه شریفه، ظاهر جملات اول بر وجوب اجازه گرفتن در اوقات مخصوص دلالت دارد و می فهماند در غیر آن اوقات نیازی به اجازه گرفتن نیست، و ظاهر جملات پایانی تصریح می کند در غیر اوقات مخصوص نیازی به اجازه گرفتن نیست و می فهماند در اوقات مخصوص باید اجازه گرفت.
«طرد و عکس» از انواع اسلوب بدیعی قرآن است که آن را از اقسام اطناب به زیادت نیز شمرده اند و عبارت است از آوردن دو کلام به صورتی که منطوق هر یک، مفهوم دیگری را تقریر کند؛
مثال
مانند: (لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم علی بعض)؛ «قطعا باید غلام و کنیزهای شما و کسانی از شما که به(سن) بلوغ نرسیده اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه های خود را بیرون می آورید و پس از نماز شامگاهان(این) سه هنگام برهنگی شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهی نیست که غیر از این(سه هنگام) گرد یکدیگر بچرخید(و با هم معاشرت نمایید)» در آیه شریفه، ظاهر جملات اول بر وجوب اجازه گرفتن در اوقات مخصوص دلالت دارد و می فهماند در غیر آن اوقات نیازی به اجازه گرفتن نیست، و ظاهر جملات پایانی تصریح می کند در غیر اوقات مخصوص نیازی به اجازه گرفتن نیست و می فهماند در اوقات مخصوص باید اجازه گرفت.
wikifeqh: طرد_و_عکس_(علوم_قرآنی)
[ویکی فقه] طرد و عکس (منطق). طرد و عکس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای طریق اثبات علّیّتِ جامع برای ثبوت حکم در تمثیل است.
تمثیل مبتنی بر سه مقدمه است: ۱. حکم، در قضیه اصل ثابت است. ۲. علت حکم مزبور، وجود وصفی مخصوص در قضیه اصل است. این وصف را «جامع» می گویند. ۳. وصف مزبور (جامع) که علت حکم است، در قضیه فرع نیز موجود است. آنچه از بین مقدمات فوق به استدلال محتاج است، مقدمه دوم است، زیرا دو مقدمه دیگر روشن و واضح است. برای اثبات مقدمه دوم دو طریق ذکر کرده اند: طریق طرد و عکس یا دَوَران و طریق تردید یا سبر و تقسیم. دلیل طرد و عکس نشان می دهد که هر جا جامع موجود شده، حکم هم با آن مقرون بوده است (این بخش را «طرد» گویند) و هر جا جامع موجود نبود، حکم هم منتفی شده است (این قسمت را «عکس» گویند)؛ به عبارت دیگر، حکم و جامع در وجود و عدم متلازم اند و چون جامع در قضیه فرع، موجود است؛ پس حکم هم برای آن ثابت است.
رد دلیل طرد و عکس
این دلیل را از چند لحاظ مردود دانسته اند: ۱. تلازم حکم و جامع اگر به صورت جزئی و در موارد محدود ثابت شده باشد نمی تواند دلیل بر وجود تلازم در همه موارد (از جمله، قضیه مطلوب یعنی فرع) باشد. ۲. ادعای ثبوت تلازم بین حکم و جامع به صورت کلی و در همه موارد، باطل است، زیرا یکی از این موارد، همان قضیه فرع است که می خواهیم وجود حکم را برای آن اثبات کنیم؛ پس ثبوت کلیت تلازم متوقف بر ثبوت حکم برای قضیه فرع است و ثبوت حکم برای فرع هم متوقف بر ثبوت کلیت تلازم بود و این، دور باطل و محال است. ۳. اگر کلیت تلازم بین حکم و جامع به طریق دیگر ثابت شده باشد، اختلاف و نزاعی در ثبوت حکم در مورد فرع باقی نمی ماند و احتیاجی به تمثیل نخواهد بود، بلکه نتیجه به طریق قیاس ثابت می شود. ۴. تلازم بین حکم و جامع، اگر هم ثابت شود نشان نمی دهد که لزوماً جامع، علت برای حکم است، بلکه دو احتمال دیگر هم وجود دارد: اینکه حکم، علت برای جامع باشد و یا هر دو معلول امر سومی باشند.
نکته
نام گذاری این دلیل به «دوران» به گفته قطب شیرازی مربوط به دوره های متاخر است و قدما آن را به نام «طرد و عکس» می خواندند.
مستندات مقاله
...
تمثیل مبتنی بر سه مقدمه است: ۱. حکم، در قضیه اصل ثابت است. ۲. علت حکم مزبور، وجود وصفی مخصوص در قضیه اصل است. این وصف را «جامع» می گویند. ۳. وصف مزبور (جامع) که علت حکم است، در قضیه فرع نیز موجود است. آنچه از بین مقدمات فوق به استدلال محتاج است، مقدمه دوم است، زیرا دو مقدمه دیگر روشن و واضح است. برای اثبات مقدمه دوم دو طریق ذکر کرده اند: طریق طرد و عکس یا دَوَران و طریق تردید یا سبر و تقسیم. دلیل طرد و عکس نشان می دهد که هر جا جامع موجود شده، حکم هم با آن مقرون بوده است (این بخش را «طرد» گویند) و هر جا جامع موجود نبود، حکم هم منتفی شده است (این قسمت را «عکس» گویند)؛ به عبارت دیگر، حکم و جامع در وجود و عدم متلازم اند و چون جامع در قضیه فرع، موجود است؛ پس حکم هم برای آن ثابت است.
رد دلیل طرد و عکس
این دلیل را از چند لحاظ مردود دانسته اند: ۱. تلازم حکم و جامع اگر به صورت جزئی و در موارد محدود ثابت شده باشد نمی تواند دلیل بر وجود تلازم در همه موارد (از جمله، قضیه مطلوب یعنی فرع) باشد. ۲. ادعای ثبوت تلازم بین حکم و جامع به صورت کلی و در همه موارد، باطل است، زیرا یکی از این موارد، همان قضیه فرع است که می خواهیم وجود حکم را برای آن اثبات کنیم؛ پس ثبوت کلیت تلازم متوقف بر ثبوت حکم برای قضیه فرع است و ثبوت حکم برای فرع هم متوقف بر ثبوت کلیت تلازم بود و این، دور باطل و محال است. ۳. اگر کلیت تلازم بین حکم و جامع به طریق دیگر ثابت شده باشد، اختلاف و نزاعی در ثبوت حکم در مورد فرع باقی نمی ماند و احتیاجی به تمثیل نخواهد بود، بلکه نتیجه به طریق قیاس ثابت می شود. ۴. تلازم بین حکم و جامع، اگر هم ثابت شود نشان نمی دهد که لزوماً جامع، علت برای حکم است، بلکه دو احتمال دیگر هم وجود دارد: اینکه حکم، علت برای جامع باشد و یا هر دو معلول امر سومی باشند.
نکته
نام گذاری این دلیل به «دوران» به گفته قطب شیرازی مربوط به دوره های متاخر است و قدما آن را به نام «طرد و عکس» می خواندند.
مستندات مقاله
...
wikifeqh: طرد_و_عکس_(منطق)
دانشنامه آزاد فارسی
طَرد و عَکس
(یا: دَوَران؛ عکس و طرد) در اصطلاح منطق و کلام، یکی از روش های تعلیل (علت یابی) یا یکی از روش های اثبات تمثیل نزد متکلمان. برطبق این روش، ثبوت و انتفای حکم، نسبت مستقیم با ثبوت و انتفای علت حکم دارد و این به معنای دوران علت حکم در وجود و عدم با یکدیگر است. از این دَوَران دو امر به بار می آید: ۱. طرد، یعنی ثبوت دوسویه، که عبارت است از تلازم ثبوت حکم و ثبوت علت؛ ۲. عکس، یعنی انتفای دوسویه که تلازم انتفای حکم و انتفای علت است. چون در تمثیل علت، وجه جامع (وجه شَبَه) است، یعنی صفت مشترک در اصل (شاهد) و فرع (غایب) هرجا وجه جامع در کار باشد، حکم ثابت است (طرد) و هرجا وجه جامع در کار نباشد، حکم منتفی است (عکس)، چنان که به نظر متکلمان «آسمان (فرع = غایب) مُحَدث است، چون مانند خانه (اصل = شاهد) دارای شکل است». «دارای شکل بودن»، وجه جامع (علت) است که براساس ثبوت آن در «شاهد» (خانه) حکم حدوث را که بر شاهد صادق است بر «غایب» (آسمان) نیز صادق می دانند و از آن به «رَدُّ الغائب الی الشاهِد» (اطلاق حکم غائب به حاضر) تعبیر می کنند و نتیجه می گیرند که هرجا «شکل» (وجه جامع= علت) باشد حدوث، ثابت است (ثبوت دوسویه = طرد) و هرجا «شکل» نباشد، حدوث، ثابت نیست (انتفای دوسویه = عکس).
(یا: دَوَران؛ عکس و طرد) در اصطلاح منطق و کلام، یکی از روش های تعلیل (علت یابی) یا یکی از روش های اثبات تمثیل نزد متکلمان. برطبق این روش، ثبوت و انتفای حکم، نسبت مستقیم با ثبوت و انتفای علت حکم دارد و این به معنای دوران علت حکم در وجود و عدم با یکدیگر است. از این دَوَران دو امر به بار می آید: ۱. طرد، یعنی ثبوت دوسویه، که عبارت است از تلازم ثبوت حکم و ثبوت علت؛ ۲. عکس، یعنی انتفای دوسویه که تلازم انتفای حکم و انتفای علت است. چون در تمثیل علت، وجه جامع (وجه شَبَه) است، یعنی صفت مشترک در اصل (شاهد) و فرع (غایب) هرجا وجه جامع در کار باشد، حکم ثابت است (طرد) و هرجا وجه جامع در کار نباشد، حکم منتفی است (عکس)، چنان که به نظر متکلمان «آسمان (فرع = غایب) مُحَدث است، چون مانند خانه (اصل = شاهد) دارای شکل است». «دارای شکل بودن»، وجه جامع (علت) است که براساس ثبوت آن در «شاهد» (خانه) حکم حدوث را که بر شاهد صادق است بر «غایب» (آسمان) نیز صادق می دانند و از آن به «رَدُّ الغائب الی الشاهِد» (اطلاق حکم غائب به حاضر) تعبیر می کنند و نتیجه می گیرند که هرجا «شکل» (وجه جامع= علت) باشد حدوث، ثابت است (ثبوت دوسویه = طرد) و هرجا «شکل» نباشد، حدوث، ثابت نیست (انتفای دوسویه = عکس).
wikijoo: طرد_و_عکس
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید