طهران

/tehrAn/

برابر پارسی: تهران

لغت نامه دهخدا

طهران. [ طُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طَهیر.

طهران. [ طِ ] ( اِخ ) دهیست به اصفهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از قراء اصفهانست و جماعتی از محدثان از آنجا برخاسته اند. ( معجم البلدان ). در مشرق فریدن واقع است. و حمداﷲ مستوفی نیز در نزهة القلوب ، طهران را یکی از قراء ناحیت جی اصفهان شمرده است. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 50 ). و رجوع به طیران شود.

طهران. [ طِ ] ( اِخ ) دهیست به ری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یاقوت در معجم البلدان آورده که :از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد بود، شنیدم که : طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان دیه راه یابد، مگر آنکه اهالی آنجا اجازت ورود دهند. مکرر مردم آنجا بر پادشاه وقت شوریدند، و چاره ای ندیدندجز آنکه با ساکنین آنجا به مدارات رفتار کنند. طهران را دوازده محلت است که پیوسته اهالی هر محلت با اهالی محلت دیگر در جنگ و جدال میباشند و مردم محلتی با مردم دیگر محلت معاشرت و رفت وآمد نکنند. طهران باغ و بوستان پردرخت و جنگل مانند بسیار دارد که همان نیز سبب محفوظ ماندن اهالی از شر اشرار میباشد. راوی میگفت برزیگران طهران با وصف مناعت و حصانت مسکن و مأوای خویش مانند سایر برزیگران ، اراضی را بوسیله گاوهای کاری و آلات و ادوات برزیگری شیار و زراعت نکنند،بلکه بمرور تخمی افشانند و محصولی بردارند، چه از دشمنان خویش بیمناکند و ترسند که گاوهای کاری و ادوات برزیگری دستخوش یغما و تاراج اشرار گردد. ( معجم البلدان ج 6 ص 74 ). طهران ، قصبه ای معتبر است و آب و هوایش خوشتر از ری است ، و در حاصل مانند آن ، و در ماقبل اهل آنجا کثرتی عظیم داشته اند. و از معظم ناحیت غار است. ( نزهة القلوب چ لیدن ص 55 و 53 ). طهران ، لقب آن دارالخلافه و دارالخلافه ناصری و دارالسلطنه بوده ، در 71000 متری ایوانکی و 226500 متری سمنان و 42600 متری ورامین و 42300 متری کرج و 147000 متری قزوین و 59000 متری شمشک و 210300 متری چالوس واقع شده است. صاحب مرآة البلدان ناصری بنقل از زینة المجالس گوید: شهرری از زمان قتل عام مغول تاکنون خراب مانده و الحال طهران و ورامین شهر آنجاست. آب و هوای طهران از سایر ولایات ری نیکوتر است ، در قدیم قصبه بود، و حضرت پادشاه مغفور، در عمارت آن کوشیده و باروئی دور آن کشیده که تقریباً یک فرسخ دوره آن است ( مقصود از پادشاه ، شاه طهماسب است ). این شهر اکنون معمور و آبادان ،و از ارتفاعاتش غله و میوه نیکو می آید از جمله خربزه و انگور و انجیر او نهایت لطیف می آید، اما خورنده ٔمیوه ها از تب و لرز مصون نیست - انتهی. و نیز از صاحب ریاض السیاحه نقل کرده است که طهران شهری است مشهور و بخوبی آب و هوا موصوف. حبوباتش ارزان ، و فواکهش فراوان و اکثر میوه جات آنجا خاصه خربزه و انگور و انجیر ممتاز است. و در قدیم این شهر قصبه ای بوده بتدریج رو بعمارت نهاد، شاه طهماسب بن شاه اسماعیل صفوی در وسعت و عظمت آن کوشید، و بر آن حصاری حصین کشید، کریمخان زند نیز بعمارت آن افزود، و در اتساع آن سعی نمود، شهر در زمین هموار اتفاق افتاده و سمت شمالش فی الجمله گرفته و سایر اطرافش گشاده است - انتهی. و نیز از جام جم تألیف معتمدالدوله فرهادمیرزا نقل کرده که در ضمن احوال ری مرقوم فرموده اند که در شمالی ِ رَی طهران آباد شده و قدیماً قریه ای بود، و شاه طهماسب بزرگ سوری بر دور او کشید و در دولت قاجاریه آبادتر گشت ، و اکنون پای تخت دولت ابدمدت است ، و جمعیت آن اکنون تخمیناً صدوپنجاه هزار تن میشود و روزبروز بحلیه آبادی درمی آید و عمارات رفیعه و مساجد و مدارس عالیه و باغات بهجت انگیز در دولت قاجاریه طرح افکنده اند - انتهی. و نیز مؤلف مزبور بعد از نقل اقوال مذکور گوید: در نگارش احوال طهران دو چیز نگارنده را موجب تردید بود که آیا این لفظ را به تاء مؤلّف و در ضمن آن حرف نگارد، یا بتاء منقوطه و درین موضع ثبت نماید. یکی نگارش علمای جغرافی قدیم عرب و عجم و ارباب لغت که اغلب صریح به تاء منقوطه نوشته و آنهائی که به طاء مؤلف نگاشته باز اِشعار کرده اند که به تاء منقوطه نیز صحیح و وجه رجحانی هم برای تاء منقوطه ایراد کرده اند، دیگر فارسی بودن لفظ و کثرت تداول تاء منقوطه در لغت عجم و دیری درین تردید بود تا وجود و استدراک مرجح را از نواب والا وزیر علوم اعتضاد السلطنة العلیه العالیة، که اقوال حقیقت مآل ایشان سندی صحیح و معتمدٌعلیه جمیع فضلای عصر است تحریراً مشورت نمودم ، جوابی مرقوم فرمودند که همان موجب رجحان تاء منقوطه گردیده آن را اختیار کرد، و برای مزید اعتماد واستبصار مطالعه کنندگان ، عین آن رقیمه را ثبت کرد:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تهران
دهیست بری

پیشنهاد کاربران

نوشتار درست آن تهران است و تهران از پیوند دو واژه “ته”و”ران”ساخته شده است که به معنی رانده شده به ته و یا پایین است که در زبانزد امروز معنی کوهپایه دارد.
طهران : :طهارت استان. برای ایرانیهای امروزی "تهران"شد که قدمتی زیادی نداره ( کمتر از 50 سال ) .
مکان طاهر ونظیف ( عربی ) : جائی ( باغات ) دارای هوا پاک وتمیز.
مانند پاکستان ای استان پاک.
ناخدا:خدای ناو.
این شیوه گفتاری ونوشتاری در زبان فارسی رایج هست.
تهران یا ده آران به معنی
روستای که آب وهوای گرم دارد
و نسبت به مناطقه دور و اطراف
گرم تر است
آران در زبان ترکی به مناطقی
گفته میشود که آب و هوای گرم دارد
روستای ترک زبان بنام آران در غرب کرج واقع است

بپرس