عالم غیب


برابر پارسی: جهان نادیده

معنی انگلیسی:
the invisible world

لغت نامه دهخدا

عالم غیب. [ ل َ م ِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن جهان و جهان آینده. ( ناظم الاطباء ). مقابل عالم شهادت است. و مراد جهان معقول و مجردات نوریه است که غایب از عالم شهادت است و بالجمله عالم عقول و مجردات و اسماء و صفات حق تعالی است. و عالم آخرت را نیز عالم غیب گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

آن جهان و جهان آینده مقابل عالم شهادت است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عالم غیب، به حوادثی که در آینده رخ خواهند داد تفسیر شده است. غیب" به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک است. ارباب لغت گفته اند: "الغیب: کل ما غاب عنک"؛ یعنی هر آنچه از تو غایب و مخفی است، غیب نامیده می شود. لذا عرب هنگامی که خورشید غروب می کند می گوید: "غابت الشمس"؛ یعنی خورشید غایب شد و از دیده ها مخفی گردید.
در اصطلاح قرآن، غیب در مقابل شهادت و امری فراتر از ماده و عالم محسوسات است که با حواس عادّی و مادی قابل درک و حسّ نیست، بلکه ادراک و احساس و شهود آن محتاج ابزار و ادوات دیگری است.
← عیب از منظر علامه طباطبایی
آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه «یؤمنون بالغیب» در سوره بقره، با تشریح مفهوم و اقسام غیب تاکید می کند که اگر کسی به اصول کلّی دین که غیب است، مؤمن و معتقد نباشد، کافر است؛ خواه اصلاً غیبی را قبول نداشته باشد، مثل مادیین؛ یا غیبِ فی الجمله را قبول دارند و نه بالجمله را، مثل مشرکین.آیت الله جوادی آملی در ادامه تفسیر آیات ابتدایی سوره «بقره» به تشریح ویژگیهای پارسایان پرداخته و اولین خصوصیت را ایمان به غیب بیان می کند و می گوید: ... متّقین را وقتی قرآن کریم معرّفی می کند، پنج صفت برای اینها ذکر می کند؛ می فرماید:الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ (این یک صفت) که ایمان به غیب است، وَیقِیمُونَ الصَّلاةَ که رابطه خود را با خدای خود به عنوان بندگی حفظ می کنند (این دو صفت)، وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ ؛ آنچه را که ما به آنها دادیم، رزقی که ما به آنها اعطا کردیم، آن را در راه رضای خدا انفاق می کنند؛ چه مسائل مالی، چه مسائل علمی (این سه صفت)، وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِلَ اِلَیکَ وَمَا اُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ؛ یعنی اینها که به نبوّت عامه و به جمیع انبیا و کتب و مرسلین ایمان دارند، آنچه بر شمای پیامبر نازل شده است و آنچه بر انبیای پیشین (علیهم السّلام) نازل شده است ایمان دارند (این چهار صفت)، وَبِالآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ ؛ اینها اهل یقین به قیامت اند (این پنج صفت).
مصادیق غیب
باید توجه داشت همه موجودات نسبت به خدا آشکار هستند و هیچ موجودی از او غایب نیست و تقسیم موجودات به غیب و آشکار نسبت به ما انسان ها است و هر موجودی که فراتر از حس و ادراک حسی انسان باشد، نسبت به او غیب محسوب می شود. بعضی از حقایق غیبی که در روایات آمده و در اسلام، ایمان به آنها واجب شمرده شده است عبارتند از:۱- خداوند؛ هر چند خداوند از هر پیدایی پیداتر است و آشکارتر از او یافت نمی شود و به فرمایش امام حسین در دعای عرفه «هیچ وقت تو غایب نبوده ای تا نیازمند دلیلی باشی تا بر وجودت دلالت نماید»؛ ولی چون از دیدگان ظاهری پنهان است بر او غیب اطلاق می شود.۲- وحی۳- امام عصرحضرت مهدی (عج الله): در روایتی از امام صادق (علیه السلام) قیام حضرت امام عصر (عج الله) از مصادیق غیب شناسانده شده است. ۴- ملائکه۵- بهشت و جهنم۶- عقاب و ثواب ؛ برخی از مفسرین؛ مانند طبرسی و زمخشری در تفسیر آیه «الذین یخشون ربهم بالغیب» گفته اند: یعنی این که از خدا می ترسند و حال آن که عذاب خدا را نمی بینند. ۷-اخبار و حالات پیامبران گذشته؛ خداوند در قرآن بعد از نقل جریان نوح می فرماید:« این از اخبار غیب است که پیش از آن که ما به تو وحی کنیم تو و قوم تو هیچ از آن آگاه نبودی». ۸-قیامت و احوال آن: مهمترین غیبی که در موارد فراوان از آن به عنوان غیب؛ یاد شده، قیامت است. در روایتی امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیه ۳ سوره بقره ایمان به غیب را این گونه تفسیر می فرماید: «(مؤمنان کسانی هستند که) تصدیق می کنند روز حشر و نشر را و وعد و وعید را». ۹- در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) عالم غیب به حوادثی که در آینده رخ خواهند داد و عالم شهادت به حوادثی که اتفاق افتاده اند، تفسیر شده است که علامه طباطبایی در ذیل این حدیث می فرماید: حوادث آینده یکی از مصادیق بارز عالم غیب است و عالم غیب منحصر به این یک مورد نیست. ۱۰- رجعت : در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) رجعت نیز از مصادیق غیب شناسانده شده است.
← ایمان به رسول
...

[ویکی شیعه] عالَم غیب، بخشی از هستی که با حواس پنج گانه قابل مشاهده نیست. عالَم غیب در مقابل عالم شُهود است که با حواس پنج گانه درک می شود. برخی از آیات قرآن، آگاهی از عالم غیب را ویژه خداوند دانسته اند؛ اما در آیه ای آمده است که پیامبران هم می توانند علم غیب داشته باشند. علماء شیعه معتقدند که به جهت آنکه جانشینی پیامبر(ص) مستلزم آگاهی های فوق بشری است، امامان نیز از عالَم غیب اطلاع دارند. روایات بسیاری بر این مطلب دلالت می کنند. به باور برخی از علماء شیعه پیامبران و امامان تنها به وسیله تعلیم خداوند، از عالَم غیب مطلع می شوند. برخی ارتباط انسان های عادی با عالَم غیب را نیز ممکن می دانند.
غیب به معنای چیز پنهان است و در مقابل شهود قرار دارد که امور محسوس را شامل می شود. برطبق آموزه های دینی، هستی به دو بخش کلی عالَم شهود و عالم غیب تقسیم می شود: منظور از عالم شهود، جهان طبیعت و موجودات مادی است که با حواس پنج گانه قابل مشاهده هستند و منظور از عالم غیب، جهان و موجوداتی است که با حواس پنج گانه درک نمی شوند. علامه طباطبایی در المیزان، وحی و جهان آخرت را از مصادیق غیب دانسته است. برخی معتقدند که عالم غیب و عالم شهود مانند زمین و آسمان نیستند که وجود مستقل داشته باشند. این دو عالم وجود نسبی دارند؛ یعنی ممکن است برخی از مراتب وجود برای برخی از موجودات قابل مشاهده باشد و برای برخی دیگر پوشیده باشد. در این صورت برای دسته اول عالم شهود و برای دسته دوم عالم غیب است. قرآن یکی از ویژگی های مؤمنان را ایمان به عالم غیب بیان کرده است.
آیات بسیاری از قرآن از عالم غیب سخن گفته و آگاهی از آن را به خداوند نسبت داده اند. برخی از آیات آگاهی از عالم غیب را ویژه خداوند دانسته اند. از آن جمله آیه ۶۵ سوره نمل است که می گوید: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ» (هرکه در آسمان ها و زمین است، جز خدا، غیب را نمى ‏شناسد و نمی ‏داند)؛ همچنین در آیاتی پیامبران از عدم آگاهی خود از علم غیب سخن گفته اند؛ برای مثال آیه ۳۱ سوره هود از قول حضرت نوح(ع) نقل می کند: «وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ (من هرگز به شما نمی ‏گویم خزائن الهى نزد من است و غیب هم نمی دانم)

پیشنهاد کاربران

وقتهایی میشود اندیشه را به قصد سیر و سیاحت به گذشته ایی نه چندان دور دست شاید قبل از اختراعات بشری برد و به اکنون باز گرداند و عالم غیب رو در سیر زمان و تکامل نگاه و اندیشه آشکار ا دید من فکر میکنم عالم غیب چیز بی معنایی است هر چه هست اشکاراست و این چشم ماست که یارای دیدن ندارد
سلام دیدن با چشم غیب شامل دیدن با چشم برزخی برای جن وانس میباشد دیدن نه تنها جسم جن وانس بلکه دیدن جان این دو نیز میباشد با اینه جن که وارد جسم انس شده به چشم جنیان دیگر دیده نمی شود ولی با چشم کسی که عالم به غیب است این موضوع قابل مشاهده است
یکی از کاربران با نام های مختلف گفته است دین فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه و خورشید، به این نتیجه رسید که زمین، در مرکز عالم قرار دارد و اجرام آسمانی دیگر به دور آن می گردند. اما واقعیت چیز دیگری بود� باور ایشان و مادیگراها هم دلیل بر واقعیت و حقیقت نیست ایشان نیز از توهم دین و غیره می گوید سوالی که مطرح می شود این است که آیا همین حرفها هم نوعی توهم و خیال بافی نیست؟!
...
[مشاهده متن کامل]

این کاربر بطور مثال می گوید: ( ایمان بر دو نوع اند ؛ یکی حقیقی و منطبق بر واقعیت و دیگری اوهامی و بریده از واقعیت ) اما سوال این است که ایمانی که ایشان با قطعیت صحبت می کند یک ایمان حقیقی است یا همین ایمان هم اوهامی بیش نیست؟
ایشان می گوید: ( آیا خوانندگان گرامی یک هدیه یا تهفه را می توانند به من معرفی نمایند که ادیان و مذاهب آنرا برای انسان به ارمغان آورده باشند و انسان توانسته باشد به کمک آن تحفه یا هدیه به اندازه سر یک سوزن سطح زندگی دنیوی خودرا در جهت رسیدن به سعادت دینوی و رسیدن به رستگاری و قانون و شفای حقیقی ارتقاء داده باشد. )
سوال، حال که در جوامع غربی و شرقی مدتهاست دین کنار زده شده است برای رسیدن به سعادت دنیوی انسان چه تحفه ای آورده است؟
غیر از استعمار، غیر از بدبختی برای دیگران، غیر از جنگ، غیر از پوچی ، . . . . . . .
گویا خواب هستی ، سعادت دنیوی کجاست؟ سعادت دنیوی برای اقلیت و بدبختی برای اکثریت.
قانون وحش بر جهان امروز حاکم شده است، فقط منافع خود را تامین کن و بس، ثروتمندان فقرا را بخاطر منافع خود در زیر پای خود له کرده اند ، تفکر آمریکا غیر از این است که بمیرید شما، فقط آمریکا ،
ایشان می گوید: ( خداوند متعال از آنجاییکه غایت هرچیزی و بخصوص غایت زندگی انسان را ازپیش تعیین نموده ، لذا نیازی به برپایی دادگاه و قضاوت در مورد اعمال انسان را نداشته و چنین دادگاهی هرگز برگذار نخواهد گردید. )
آری باید آخرت و جهنم را پاک کرد تا با خیال راحت به چپاول و غارت و ظلم و ستم ادامه داد این فلسفه مسیر را برای ظالمان هموار می کند شما از اعتقادات دینی بعنوان سادیسم ذهنی یاد می کنی در صورتی که آیا فکر کردی که شاید خود و فیلسوفان مادی گرا دچار سادیسم ذهنی برای تطهیر سبک زندگی وحشی نوین هستند؟!
متاسفانه در جهان فعلی هرچه به سرمان آمده است از بی دینی است نه اینکه فقط نام دین را یدک بکشیم دین یعنی دزدی نکن، کسی که دزدی می کند و گذشته را اصلاح نمی کند دیندار که نیست دین اتفاقاً می خواهد جلوی دزدی ها و خیانت ها را بگیرد.

غیبستان
( اسم ) [عربی. فارسی] [قدیمی] عالم غیب: ◻︎ زآن که نیم او ز عیبستان بُده است / وآن دگر نیمش زغیبستان بُده ست ( مولوی: ۳۰۵ ) .
چه خوش گفته است عارف و شاعر نیک اندیش و نیکو نام :
همه چیز را همگان دانند و بیشتر همگان در لحظه حال در عالم غیب اند و برخوردار از زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل و در عالم شهود هنوز زِ مادر نزائیده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

آنانی که فقط برای خود و اهل بیت و شاگردان و هم رزمان و همراهان و طرفداران و پیروان احساسات و افکار و خیالات و اوهامات خویش، وعده دریافت پاداش های فراوان بهشتی و برای دیگران و دگر باوران و دگر اندیشان وعده دریافت عذاب های سخت و خلد یا همیشگی جهنمی می دهند و آرزوی بر آورده شدن این دو وعده را در سر و دل و باطن خود می پرورانند، هنوز به این پدیده حقیقی و واقعی واقف و آگاه نگردیده اند که مبتلا به بیماری مضمن یا پنهانی سادیسم ذهنی می باشند.
خداوند متعال در هیچ زمان و مکانی و در هیچ بیزمانی و بیمکانی و هیچگاه هیچ انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و کردار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هیچگاه و هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و باز پرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار نخواهد نمود.
انسان به کمک معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معرفت حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر هرگز به شناخت خود و خداوند متعال و عالم غیب نائل نخواهد گردید بلکه فقط از طریق شناخت عالم شهود یعنی طبیعت یا کیهان و طبع انسانی. چنین شناختی خارج از توان وحیانی دینی و منطق و عقل فلسفی و کشف و شهود عرفانی می باشد بلکه در حیطه و میدان علم و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض و کاربردی محصور و محدود می باشد. شخم زدن در زمین های شهود و غیب نه مرد کهن می طلبد و نه گاو نر بلکه پرورش علمی قوای ادراکی فهم و عقل انسان از دوران کودکی تا لب گور. بیایید تا با هم یاد پیام های روشن و حقیقی و باستانی و الهی - غیبی یعنی پیام هفت سین به معنای 《 سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگی ها و عشق های هفت گانه انسانی 》 و پیام خویدوده خطاب به افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تایی 》 و پیام چرخه یا زنجیره تولد و مرگ افراد انسانی در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بطن و باطن تسلسل تولد و مرگ کیهان را همیشه در سر و دل خویش زنده نگاه داریم. بدون ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی و احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی. شریعت حقیقی و واقعی خداوند متعال دین نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض و کاربردی. اندیشمندان و متفکرینی که به اصل انواع موجودات زنده در تئوری تکاملی داروین و ساختار ژن ها و برنامه ها و کدهای ژنتیکی در علم زیست شناسی و طراحی و ساخت و برنامه ریزی سخت و نرم افزاری میکروپروسِسور ها در علم اینفورماتیک و ساختمان اتم ها و ذرات و امواج نور و قوانین مکانیک ذرات و امواج و تئوری های زمان و مطلق نیوتن و نظریات خاص و عام انیشتین و تئوری ذره ای بودن زمان و مکان و بیزمانی و بیمکانی و مطلق و نسبی بودن این پدیده ها در علوم مکانیک و فیزیک کلاسیک و مدرن و به کشف بزرگ و اصلی و محوری تئوری علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و نوآوری های همه جانبه محتوای کیهان در شاخه های نجوم و کیهان شناسی، علم و آگاهی نداشته باشند، ضرورتا نمی توانند از خداوند و عالم غیب و طرح مطلق آفرینش تصورات روشن و حقیقی و ادراکات صحیح داشته باشند بلکه همیشه اوهامی و بریده از واقعیت عینی. کاروان انسانی در بطن کیهان بصورت یک کاروان واحد نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت بهشتی درون آن را پشت سر گذاشته و وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های ناکامل دنیوی شده است و در پایان سفر هم در بطن کیهان به شکل یک کاروان واحد به همان نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهد گشت ، بدون اینکه در پایان سفر به دو نیمه کاروان یکی بهشتی و دیگری جهنمی شق یا تقسیم شود.

چرا فعل و عمل وسوسه گر شیطان در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین و طبیعت تاکنون در فعالیت های حسی و فکری و خیالی خَیل و سیعی از افراد انسانی همیشه در جهت حقیقت ستیزی و توهم زائی و ظلمت پروری و جهل گرائی بوده و هست؟ پاسخ دندان شکن به شیطان و سپاه ظلمانی و دارو دسته اش در قالب کلمات و بطور اختصار به شکل زیر می باشد :
...
[مشاهده متن کامل]

شریعت حقیقی و واقعی خداوند متعال دین نمی باشد بلکه علم و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض و کاربردی.
رسم هفت سین یعنی سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و هفت زندگانی و عشق انسانی و زنجیره تولد مرگ خردمندان ایرانی و هندو ژرف ترین و برترین علم و آگاهی به عالم غیب می باشند که در طول تاریخ بشریت تاکنون از طریق القائات و الهامات باطنی ( و نه بصورت پیام یا خبر در قالب وحی و دریافت آن از طریق گوش سر ) به انسان ابلاغ گردیده اند. تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی در باره ریشه و اصل موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و تئوری کوانتمی و مکانیک ذرات و امواج در علم فیزیک در باره کوچکترین ذرات تشکیل دهنده هستی یا وجود فیزیکی و عمل و عکس العمل آنها با یکدیگر و تئوری علمی مه بانگ در باره منشاء و چگونگی پیدایش جهان، زیبا ترین و منطقی و معقول ترین شرح و توضیح چگونگی عمل کرد عالم شهود می باشند. علاوه بر این، این تئوری ها یا نظریات علمی مطمئن ترین اثبات وجود خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش می باشند. چنین اثبات هایی در طول تاریخ پیدایش ادیان توحیدی ابراهیمی توسط اندیشمندان و متفکرین پیرو این ادیان صورت نگرفته و در آینده هم صورت نخواهد گرفت . عبارت پیامبر گونه یعنی : او به من چنین و چنان گفت که به شما خبر دهم و بگویم، یک عبارت یا خبر رسانی اوهامی و بریده از واقعیت و ساختگی می باشد و نه پیام یا خبر رسانی بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت.

باور و ایمان بر دو نوع اند ؛ یکی حقیقی و منطبق بر واقعیت و دیگری اوهامی و بریده از واقعیت. سوال امروز و آینده انسان دیگر این نیست که آیا خدا وجود دارد و یا نه بلکه سوال این است که داستان های دینی بخصوص
...
[مشاهده متن کامل]
خلق آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان تا چه حد افسانه ای و باور و ایمان دینی تا چه حد اوهامی و بریده از واقعیت اند. آئین ها و ادیان و مذاهب گوناگون هرکدام در طول تاریخ پیدایش خود تا کنون نقش بزرگترین سدها و موانع را بر سر راه انسان در جهت شناخت خود و طبیعت و کیهان یا جهان و خداوند بازی کرده اند و در آینده هم همین نقش بازدارندگی را ایفاء خواهند نمود. آیا خوانندگان گرامی یک هدیه یا تهفه را می توانند به من معرفی نمایند که ادیان و مذاهب آنرا برای انسان به ارمغان آورده باشند و انسان توانسته باشد به کمک آن تحفه یا هدیه به اندازه سر یک سوزن سطح زندگی دنیوی خودرا در جهت رسیدن به سعادت دینوی و رسیدن به رستگاری و قانون و شفای حقیقی ارتقاء داده باشد. همین امروز با چشمان و گوش های سر خود شاهد هستیم که پیشوایان و مراجع تقلید هرکدام از ادیان و مذاهب، دین و مذهب خودرا کامل و ادیان و مذاهب دیگر را ناکامل و یا انحرافی و تحریف شده و یا کپی شده معرفی می کنند. مفهوم خدا ( و نه خود خدا ) و اعتقاد و باور و ایمان و امید انسان به خداوند در طول تاریخ تاکنون در انحصارات و اسارات بی رحمانه دین و مذهب قرار داشته و تا آینده های دور دست هم در اسارت باقی خواهند ماند. خداوند متعال بی نیار مطلق است و به هیچگونه خدمت از طرف انسان نیازی ندارد. جمع شدن افراد انسانی دور همدیگر در یک تمپل و یا در یک سیناگوگه ( کنیسا ) و یا در یک ایساگوگه ( کلیسا ) و یا در یک الله گوگه ( مسجد ) و یا در یک حق گوگه ( خاناقاه یا خانه آقا ) خدمت به خداوند محسوب نمی شوند بلکه یک نوع گذراندن وقت می باشد در جهت امرار معاش دنیوی کارمندان دینی. خداوند متعال قبل از آفرینش جهان ها و موجودات زنده و غیر زنده درون آنها بطور همسان و برابر کلیه تصمیمات خودرا با علم و آگاهی و اطمینان مطلق گرفته و پس از آن جاودانه هیچ گونه تجدید نظر و تغییر و تحولی در آنها رُخ نخواهد داد. موجودات به اصطلاح مجرد از قبیل اجنه و شیاطین و فرشتگان و ارواح و عقول و انوار مجرده ، موجوداتی اوهامی اند و حاصل فعالیت های خرد یا عقل ناپخته و تعلیم نیافته انسانی در اعصار مختلف تاریخی و هیج گونه حقیقت وجودی ندارند. ماده گرایان و روح گرایان دو نحله فکری یا دو جبهه خیالی اند که به سهم مساوی منکر نیمی از حقیقت و واقعیت اند. زیرا نه تنها روح بلکه ماده هم با یک سهم مساوی با روح امر خداوند می باشد و روح و ماده نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی همدیگر می باشند. آنهاییکه از یک طرف مفاهیم و پدیده های بیزمانی و بیمکانی را از صفات خداوند می پندارند و از طرف دیگر خداوند را خارج از زمان و مکان قرار می دهند، به این حقیقت ژرف واقف و آگاه نگردیده اند که از این طریق خداوند را به یک موجود محدود و نیمه بینهایت تبدیل می کنند. در صورتیکه مفاهیم یا پدیده های زمان و مکان هم مطلق و هم نسبی با یک سهم مساوی با بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی از صفات خداوند متعال و نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی همدیگر می باشند. و آنهاییکه پدیده مرگ را مقابل حیات یا زندگی قرار می دهند، هنوز به این حقیقت ژرف واقف و آگاه نگردیده اند که مرگ قطب مخالف زندگی نیست بلکه نیم زوج بنیادی همزاد و هم بازی تولد می باشد. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

یعنی استاد معنوی ما اجنه و استاد معنوی ما استاد معنوی اذیت نمیکنه کمک میکنه❤
برای اینکه درک صحیح و تصور روشنی از عالم غیب داشته باشیم ، شاید مفید باشد که به چند نکته زیر توجه داشته باشیم. خداوند متعال در طول تاریخ بشریت تاکنون هیچ انسان هایی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم و با واسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و افکار و خیالات و تقویت کننده اوهامات و خرافات از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی و احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان مثل بلایا و آفات علاج ناپذیر بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی اقتباس گردیده و بر گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم نه با تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از پرتوهای وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان و آنهم با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان و در خاطره یا حافظه تاریخ. خداوند متعال از همه لحاظ حقیقت مطلق و بیکران می باشد و هیچ چیز دیگری غیر از او وجود ندارد و آنهم نه به این معنا که کلیه موجودات زنده و غیر زنده نیستی های هستی نما و ماسوی یا غیر خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خداوند. خداوند متعال نه تنها به کلیات و جزئیات عالم غیب و شهود علم و آگاهی کامل دارد بلکه خود وی جمع عالم غیب و شهود می باشد. به این معنا که خداوند متعال در لحظه حال در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور رسیده و در حال به ظهور رسیدن است و هم در قالب واقعیت محض و غیبی در بطن و در پشت و در آنسوی واقعیت عینی حضور دارد. هم چنین شاید مفید باشد بدانیم یا باور داشته باشیم که خداوند متعال تنها یک جهان را نیآفریده است بلکه مجموعه وسیعی از جهان ها را بطور همزمان و همسان و آفرینش جهان های نو در اطراف مجموعه جهان های اولیه و در کلیه جهات و بسوی بیکرانی هرگز پایان نخواهد یافت. جهان ها از لحاظ فرم یا شکل و محتوا بطور مطلق همسان و برابر می باشند و هرکدام سیستم های بسته و مستقل و خود کفا می باشند با محیط های کاملا مسدود و نفوذ ناپذیر، طوریکه ایاب و ذهاب و یا رفت و آمد از بیرون به درون و از درون به خارج از آنها نه تنها مطلقا ممنوع بلکه مطلقا محال و غیر ممکن می باشد. پدیده های روح و روان و جان و نفس مجرد هم از این اصل و قاعده و قانون مستثناء نیستند. بنابراین هرکدام از جهان ها سرای جاودانه ما انسان ها بهمراه کلیه موجودات زنده و غیر زنده می باشند. همانطور که عدد یک واحد کلیه اعداد صحیح می باشد، به همان سان هرکدام از جهان ها واحد کلیه جهان ها می باشد. حال کافیست که فقط همین جهان را بخوبی شناسایی کنیم، آنگاه همه جهان ها را تا بینهایت شناخته ایم. شناخت این طبیعت یا کیهان و یا این جهان خارج از توان معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهود ذوقانی و شوقانی عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر می باشد. انسان تا زمانیکه نتواند طبع خود و طبیعت و کیهان را بطور کامل شناسائی کند، هرگز به شناخت خود و خداوند و عالم غیب نائل نخواهد گردید. از عالم غیب هیچگونه پیامی در قالب وحی به گوش سر هیچ انسانی ابلاغ نمی گردد. عالم غیب در ورای واقعیت عینی یعنی در ورای طبیعت و بطور مستقل و جدا و از آن وجود ندارد بلکه بصورت امکانات استعلایی یا بالقوه و طرح و برنامه در خمیر مایه ساختاری عالم شهود. خود این عالم شهود، ظهور و پیدایش و تجلی تنها یکی از مراتب و درجات تکاملی فراوان خویش بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل می باشد و بقیه مراتب و درجات تکاملی فراوان را به شکل امکانات بالقوه و طرح و برنامه در باطن خویش دارا می باشد. هرکدام از این مراتب و درجات تکاملی به نوبه و ترتیب خاص و ویژه خویش از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده ( همیشه برابر با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی ) به ظهور و پیدایش می رسند و از قوه به فعل در می آیند و تجربه میگردند. علاوه بر مراتب و درجات تکاملی نوع خاص و ویژه خویش، این عالم شهودی شش عالم دیگر را به شکل شش امکان کلی استعلایی یا بالقوه و شش طرح و برنامه کلی و مراتب و درجات تکاملی فراوان هرکدام از این شش عالم را در بطن و باطن خمیرمایه ساختاری خویش بهمراه دارد و آنها را با خود بسوی آینده درجهت به ظهور رسیدن و پیدایش یافتن حمل می نماید. لذا عالم غیب تنها یک عالم نیست بلکه هفت عالم هرکدام بهمراه یک آسمان و یک زمین و یک شهر عشق و یک وادی امر و یک وادی تکوین. عوالم و آسمان ها و زمین ها و وادی های امر و تکوین هفتگانه و هفت شهر عشق هرکدام به نوبه و ترتیب خاص و ویژه خویش و در چهار چوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، پشت سر هم در فواصل کاملا معین و از پیش تعیین شده و هرکدام با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد اشاره شده از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و از قوه به فعلیت در می آیند و عمر خودرا سپری می نمایند. برای اینکه بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت، مطمئن باشیم که این هفت عالم و هفت آسمان و زمین و هفت وادی امر و تکوین و هفت شهر عشق وجود دارند، هیچ منبع مطمئن تر و موثق تری در گوشه و کناره های طبیعت یا کیهان در اختیار و دسترس ما انسان قرار داده نشده است غیر از محتوای پر بهای گنجینه غریزه جنسی خود ما افراد انسانی.
...
[مشاهده متن کامل]

یک مثال ساده در مورد عالم غیب:
یک فرد انسانی حدود 30 سال آینده از مادر متولد خواهد گردید. پدر و مادر وی ممکن است امروز و فردا متولد شوند یا هفته و ماه و سال آینده . حال سوال این است که آن فرد در حال حاضر کجاست ؟ اگر بر این باور باشیم که آن فرد در حال حاضر وجود ندارد، آنگاه منکر اصل فلسفی اصالت وجود شده ایم. کلیه اتم های کالبد یا تن و یا بدن تثلیثی ( ترکیبی از ماده و روح و روان ) آینده آن فرد در حال حاضر موجود و در طبیعت و محیط زیست پخش اند. من یا خود و یا نفس مجرد وی در لحظه حال از دو حالت کلی خواب و بیداری بر خوردار است. بطور همزمان و در عین واحد و به موازات همدیگر، هم در خواب ژرف و شیرین مرگ بسر می برد و هم در عالم غیب ( در باطن خمیرمایه ساختاری این عالم شهودی ) بیدار و از حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار است. در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر ، زندگی روئیایی بهشتی وی به پایان خواهد رسید و بطور همزمان در این عالم شهودی از خواب ژرف مرگ بیدار خواهد گردید و پس از گذر نُه ماه به قول اسطوره سازان و حماسه سرایان و شاعران عارفان پا به عرصه وجود ( ظهوری ) خواهد گذاشت و دیدگان را بر پهنه گیتی خواهد گشود. آن فرد انسانی پس سپری نمودن عمر خویش و فرا رسیدن لحظه اجل مرگ، دوباره به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو خواهد رفت و بطور همزمان و در عین واحد در عالم غیب بیدار خواهد گشت و از حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار خواهد گردید و خواب مرگ و حیات رویائی وی تا زمان بسته شدن نطفه در رحم مادر در همین عالم شهودی که پس از وقوع مه بانگ هشتم با یک درجه تکاملی برتر نسبت به حالت فعلی از نو آفریده خواهد شد، طول خواهد کشید یعنی به فاصله زمانی برابر با حاصلضرب عدد 7 در طول عمر کلی کیهان.

اگر از تو پرسیدند که روح چیست به آنها بگو که روح امر خداوند است و علم تو به آن اندک می باشد. و به آنها بگو هر آنچه که هست خزائن آن در پیش ماست. حالا ماده هست آیا در خزائن ملکوتی نیست؟ شاید خداوند فرموده باشد که اگر از تو پرسیدند که روح و ماده چیستند، به آنها بگوید که روح و ماده هردو امر خداوند توست و علم انسان فعلا در مورد آنها اندک می باشد. حدود هزار و چهارصد سال از آن تاریخ گذشته است و انسان هنوز از خود می پرسد که روح و ماده حقیقتا چه هستند ؟ از دیدگاه این حقیر روح و ماده هردو با هم خمیر مایه ساختاری سخت افزاری و نرم افزاری عالم شهود و غیب می باشند و به امر خداوند همیشه باهم بوده و خواهند بود و هرگز از هم جدا نبوده و نمی شوند. قائل شدن به جدایی و تجرد روح و ماده به قول هگل عدم توانایی عقلانی فیلسوف و حکیم است که نمی تواند هم ارزی و یکی بودن این دو جنبه از یک حقیقت واحد را کشف و درک نماید. نمایش معادله ریاضی هم ارزی روح و ماده با اقتباس از فرمول هم ارزی جرم و انرژی انشتاین توسط علم حصولی و حضوری محال و امکان ناپذیر می باشد، زیرا جنبه روحی غیر قابل لمس و اندازه گیری است و تعیین ثابت هم ارزی هم غیر ممکن. از این معادله و ثابت هم ارزی آن فقط خداوند متعال آگاهی مطلق دارد. روح و ماده یک دوقطبی نوسانگر اند که قطب های آن به همدیگر تبدیل میشوند. زمانیکه یکی از این جنبه ها به نهایت گسترش و وسعت برسد، قطب دیگر بطور کامل محو و حذف نمیگردد بلکه به نهایت قلت رسیده و به نطفه تبدیل میگردد و قطب بزرگ، زمینه رشد و نمو آنرا محیا میسازد. خمیر مایه ساختاری هفت مرتبه وجودی عالم غیب همین دوقطبی نوسانگر می باشد. تار و پود ساختمان دو مرتبه از این مراتب حداکثر از جنبه مادی و حداقل ازجنبه روحی آفریده شده اند که در حال حاظر یکی از آنها که در قالب طبیعت و کیهان به ظهور رسیده و به زبان دینی عالم شهود نامیده میشود، با حواس پنجگانه آنرا مشاهده و تجربه میکنیم. پنج مرتبه دیگر عالم غیب طوری به ظهور خواهند رسید که در آنها قطب روحی به حداکثر وسعت و گسترش خویش رسیده باشد و قطب مادی در وجود آن به نطفه تقلیل یافته باشد. در جهان های معنوی روند سیر و سلوک معکوس روند در جهان مادی بطور همزمان صورت میگیرد. در این جا با بدن مادی مشغول زندگی اول و در حال تجربه پایین ترین مرتبه وجودی عالم غیب میباشیم و در آنجا با بدن های روحی مشغول زندگی هفتم و در حال تجربه بر ترین مرتبه وجودی عالم غیب در قالب زوج های بنیادی خودی غیر هم جنس می باشیم. انسان در طول تاریخ بشریت تاکنون از این حقیقت آگاه نگردیده است. اگر هم باور داشته باشیم که خداوند متعال با پیامبران گفت و شنود نموده باشد چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه بصورت غیر مستقیم و با واسطه، مطمعننا این حقیقت بنیادی را به پیامبران مکشوف ننموده است و اگر باور داشته باشیم که محتوای کتب دینی حاصل اندیشه خود پیامبران میباشد، آنگاه مطمئن خواهیم شد که اندیشه پیامبران توانائی دست یابی به این حقیقت غیبی را نداشته است. اندیشمندان دین اسلام باور به قیامت را نشانه ایمان میدانند و همچنین بر اساس آیات قرآن برپایی روز قیامت و معاد اصل دوم اعتقادی در دین اسلام می باشد. این حقیر با احترام کامل به پیشگاه پیامبر اسلام و کتاب قرآن و روایات و احادیث خود پیامبر و اولیا و معصومین و احترام کامل به پیروان صدیق و موئمن این دین، بر این باورم که کاروان انسانی در سفر طولانی و دور و دراز خویش در قوس نزولی به سوی رسیدن به سرحدات نقص در جهان های معنوی و در قوس صعودی به سوی سرحدات کمال در جهان های مادی در بین راه با سد و مانعی به نام قیامت هرگز مواجه نخواهد شد، زیرا این سفر از راه نوسانات متوالی تولد و مرگ خود انسان به همراه نوسانات متوالی طبیعت و کیهان بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی به امر خداوند متعال در چهارچوب طرح مطلق خلقت و آفرینش صورت می پذیرد و نه از طریق حشر و نشر و برانگیختن بدن به خاک تبدیل شده مردگان از قبور. باور به قیامت از دیدگاه این حقیر ریشه در کم طاقتی و کم صبری پیامبران و انسان دارد، در صورتی که طاقت و صبر خداوند بی حد و حصر و بیکران بوده و هرگز طاقت خداوند طاق نمیشود و کاسه بیکران صبر خداوند هم لبریز نمیگردد. همچنین باور به برپایی دادگاه عدل اللهی اقتباس و انعکاس دادگاه و محکمه انسانی و قضاوت انسان توسط انسان در ذهن انسان میباشد. خداوند متعال از آنجاییکه غایت هرچیزی و بخصوص غایت زندگی انسان را ازپیش تعیین نموده ، لذا نیازی به برپایی دادگاه و قضاوت در مورد اعمال انسان را نداشته و چنین دادگاهی هرگز برگذار نخواهد گردید. کلمه معاد در اصل به معنای برگشت از طریق نوسان تولد و مرگ میباشد و این نوسان یا زنجیره دارای سه موج یا سه حلقه ( دنیا ، برزخ ، آخرت ) نمی باشد بلکه امواج و حلقه های بسیاری دارد که فقط خداوند متعال به تعداد و شمارش آنها آگاهی و علم مطلق دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

این حقیر بر این باور است که در صدر اسلام، بعضی انسان های موئمن و صدیق و واقع گرا که با پیامبر اکرم مخالفت می نمودند و باور به بر انگیخته شدن مردگان از قبر را نداشتند، در بیان باور خویش حق داشته اند و روح و روان آنان مورد آمرزش از طرف خداوند متعال قرار خواهد گرفت و از طرف این حقیر باور آنان مورد تصدیق و روح و روان آنان آرام و آسوده و خاطر آنان جمع باد که انسان بعد از مرگ از قبر برانگیخته نمیشود بلکه دوباره از مادر متولد و پا به عرصه وجود میگذارد . در مورد عالم غیب مفید تر خواهد بود که بین دیدگاه و بینش دینی و علمی تمیز قائل شویم. یکی مارا به سمت خرافات و اوهامات هدایت خواهد کرد و دیگری بسوی حقیقت و واقعیت. دین در طول تاریخ انسان را به سوی بندگی، طاعت و اطاعت، نیایش و ستایش و دعا دعوت نموده است و این دعوت گاه از طریق جبر و اعمال زور و گاهی از راه تواضع و فروتنی صورت گرفته است، اما در مورد شناخت خداوند، دین خدمت ارزنده ای به انسان نکرده است.

چون نبی آگه کننده ست از نهان
کاو بدید آن چه ندید اهل جهان
مولانا
نبی چه چیزی را در نهان دیده است که جهانیان تاکنون یا تا عهد مولوی آن چیز را ندیده یا نتوانسته اند ببینند ؟
آیا منظور مولانا از نبی پیامبر اسلام است یا خود وی یا شمس؟ به هر حال اگر نبی و جلال و شمس هرکدام در وجود مردانه خویش وجود یک زن را کشف نکرده باشند که کشف نکرده اند آنگاه از نهان خویش بی خبر بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

قبل از بررسی مختصر امکانات و شرایط ورود به عالم غیب، لازم می بینم که به یک اصل مسلم و قطعی اشاره کنم و آن اینکه شناخت خداوند، اسماء و صفات و ذات و عالم غیب اش از طریق غرق شدن و پژوهش در متون و منابع دینی از قبیل آیات و روایات و تفاسیر قطور و پر حجم آنها و کلیه نظام های فلسفی و حکمی از باستان تاکنون و دیوان های عظیم شعری و عرفانی مطلقا محال و غیر ممکن می باشد بلکه تنها از طریق شناخت طبیعت و کیهان و انسان به عنوان بخش مهمی از طبیعت میسر و امکان پذیر می باشد. آنهم به عهده علوم طبیعی است و از رنسانس آغاز گردیده و با شتاب در حال پیش روی است. خارج از شناخت های حاصله از علوم تجربی هرچه در مورد خداوند بنویسیم و بخوانیم و بگوئیم و بسرائیم فقط در حیطه باور می باشد و نه دانش و معرفت یقینی. بعضی اندیشمندان دینی چشم پوشی از عالم ماده و زندگی دنیوی و دل نه بستن به آن را نشانه ایمان و یقین به عالم غیب می پندارند. این حقیر چنین ایمان و یقینی را اوهامی میداند، زیرا عالم شهود ظهور و تجلی و جلوه یکی از مراتب هفتگانه عالم غیب می باشد. ما انسان ها و موجودات زنده و غیر زنده بطور کلی طبیعت و کیهان هم اکنون در عالم غیب به سر میبریم ، منتها در یکی از جلوه های عالم غیب که به واقعیت عینی تبدیل گردیده است. لذا متفکرینی که عالم غیب را خارج از ساحت و دایره حس و حواس میپندارند سخت در اشتباه بسر میبرند. چنین متفکرین و اندیشمندانی هنوز نتوانسه اند تکلیف مفاهیم بینهایت، لایه تناهی، نامتناهی و بیکرانی را روشن نمایند. عقل یا خرد انسان توانایی شناخت خداوند و عالم غیب را ندارد، زیرا عقل بطور مستقیم در ارتباط با عالم شهود و واقعیت و عینیت نیست بلکه از طریق نتیجه گیری ها یا قضاوت های فهم. عقل انسان به قول کانت این استعداد را دارد که حتا فعالیت خودرا از قضاوت های فهم و قضاوت های عقلانی خویش بطور کامل جدا نماید و بریده از واقعیت در افق های دوردست خیال و بخصوص اوهام به چریدن به پردازد و در آنجا با اشباح و مجردات نوریه و عقولیه و احیانا جن و پری مشغول بازی شود و بعد از برگشت به حالت عادی بعضی از آن اشباح را حقیقت بداند و شروع به ستایش و نیایش آنها نماید. از این بیشتر عقل محض فاقد هر نوع هنر ارزنده دیگری میباشد. لذا مفید تر است که تدبیر زندگی روز مره را به عهده فهم و تفکر به همراه حواس به سپاریم تا عقل مارا به لبه پرتگاه هدایت نکند. یک تصویر خیالی زمانی حقیقی است که عقل عملی در رابطه تنگاتنگ با نتیجه گیری و قضاوت های صحیح فهم آنرا تولید کرده باشد. خود فهم هم اگر درست پرورش نیافته باشد در نتیجه گیری ها موجب خطا میشود و رفتار و گفتاری را که حاصل چنین قضاوت های نادرست باشند، غیر منطقی محسوب میشوند.
چیزی که خارج از ساحت و دایره حواس می باشد، شش مرتبه از مراتب وجودی هفتگانه عالم غیب اند که خارج از واقعیت قرار ندارند بلکه در بطن و باطن آن قرار دارند و عقل در طول تاریخ بدون کمک فهم و فکر و حواس توانائی دسترسی به آنها را نداشته و ندارد.
مسیح و مهدی علیه السلام: با فرود آوردن سر تعظیم در پیشگاه این دو انسان بزرگوار و با احترام کامل خدمت پیروان صدیق و موئمن آنان ، این حقیر بر این باور است که این دو حضرت تا پایان عمر عالم شهودی که تا آخرین لحظات انقباض مجدد کیهان طول خواهد کشید، هرگز دوباره به ظهور نخواهند رسید بلکه مثل بقیه انسانها در عالم شهودی دوم 《 مرتبه دوم وجودی عالم غیب 》
از مادر خویش دوباره متولد خواهند شد و پا به عرصه وجود عینی خواهند گذاشت و چشم به پهنه گیتی دوم خواهند گشود و رسالت خودرا با کیفیت دیگری دنبال خواهند کرد. پدران بزرگوار دنیوی آنان در زندگی دوم جای مادران بزرگوار آنان را خواهند گرفت و مادران دنیوی جای پدران آنان را. طوریکه در این عالم شهودی طبق باور مسیحیان پدر آسمانی مسیح خداوند متعال می باشد، در زندگی دوم طبق باور مسیحیان خداوند متعال مادر وی خواهد بود و تثلیث مسیحیت از 《 پدر پسر روح مقدس》 به 《 مادر دختر روح مقدسه 》 تغییر خواهد یافت . و این بزرگواران هردو در قالب جسمانی زنانه در عالم دوم پا به عرصه وجود خواهند گذاشت. این یک باور است و خواننده گرامی اختیار تام دارد یا آنرا به پذیرد و یا آنرا رد نماید. پذیرش و عدم پذیرش این باور در پیشگاه خداوند متعال هم ارز بوده و هیچ کدام تقدم و برتری بر دیگری ندارند.
واژه روازن چیزی نیست غیر از جمع روزنه یعنی روزنه ها
و روازن الاربعه یعنی روزنه های چهارگانه و منظور از آن اشاره به چهار میل جنسی پنهانی و غیبی در ساختار روان انسان که از طریق آنها شاید بتوان به جلوه ها ، جنبه ها و مراتب غیبی و پنهانی عالم غیب دست یافت که هنوز به فعلیت در نیامده اند.

حوادثی که در آینده رخ می دهند، آیا هم اکنون به شکل امکانات بالقوه و قوا و استعداد های محض در بطن و باطن همین واقعیت عینی بصورت پنهانی و غیبی وجود ندارند؟ قبل از ادامه بحث لازم است که واژه درایچ را توضیح دهم. گویا ریشه این واژه به زبان سومریان باستان بر میگردد، قبل از وقوع طوفان نوح. با اندکی دقت می توان متوجه شد که این کلمه ریشه در زبان فارسی داشته باشد. به نظر این حقیر این کلمه چیزی نیست غیر از جمع دریچه یعنی دریچه ها. لغت دیگری هم روی سنگ نبشته در کنار همین واژه به چشم خط شناسان خورده است به شکل: پناجر
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه هم فارسی بوده و عبارت است از جمع پنجره یعنی پنجره ها. راستی از خود به پرسیم که چرا در زبان فارسی کلمه پنجره اختراع گردیده است ؟ این کلمه را میتوان جدا از هم به شکل زیر نوشت : پنج ره .
منظور از عبارت دو کلمه ای 《 پنج راه 》 در اندیشه فارسی زبانان قبل از اختراع و اطلاق آن به پنجره چه بوده است ؟ آیا منظور حواس پنجگانه بوده است ؟ پنج راهی که بدن انسان توسط آنها با محیط ارتباط بر قرار میکند.
برگردیم به اصل مطلب. از دیدگاه این حقیر عالم غیب و شهود بر هم منطبق اند و به شکل ماوراء و مادون از هم جدا نیستند. بعضی اندیشمندان مسلمان دسترسی به عالم غیب را خاص انبیا و اولیا و معصومین میدانند و عده ای معتقدند که دسترسی به عالم غیب به راضی بودن خداوند بستگی دارد و اگر خداوند از دست و زبان و اعمال یک نفر راضی باشد، آنگاه در و دریچه هایی را به عالم غیب بر وی می گشاید. ملا صدرا معتقد است که هر آدم عادی که بلوغ و کمال عقلی رسیده باشد، میتواند به عالم غیب دسترسی داشته باشد. این حقیر گرچه با بیشتر آراء حکیم و عارف و مفسر برجسته مسلمان فارسی زبان هم رای نیست، با این وجود از مشاهده جمله وی لذت می برم و امیدوار میشوم که من هم در قالب یک انسان عادی و معمولی امکان سرکشی و ایاب و ذهاب و بیا و برو به عالم غیب و نوسان خیالی بین دو عالم را دارم. و لزومی ندارد که فرهیخته و فرزانه و منتخب و برگزیده یا علامه دهر باشم. طباطبایی معتقد است که قیامت و عالم آخرت از مصادیق عالم غیب می باشند. در این نکته یک مشکل جزئی بر سر راهم به عالم غیب وجود داشت که به حمد باری تعالی آن مشکل رفع گردید. در بحث های دیگر گفتیم که کاروان انسانی در سفر طولانی و دور و دراز خویش به سمت و سوی سرحدات کمال و رجعت و برگشت به حالت ملکوتی اولیه قبل از صدور فرمان خلقت در بین راه با سد و مانعی تحت عنوان برپایی روز قیامت دینی مواجه نخواهد شد. این سفر به همراه سیر و سلوک خود طبیعت و کیهان صورت میگیرد و نه جدا و مستقل از آن. از راه زنجیره تولد مرگ همراه با تسلسل تولد و مرگ کیهان بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی اتفاق می افتد. در بحث هفت عالم و تعدادی بحث های دیگر به سرنوشت های جنسی و عشقی خمسه یا پنجگانه اشاره شد. این سرنوشت با وجود اینکه پنج نوع اند، جهت جاری و ساری شدن و رقم خوردن و تجربه شدن به هفت نظم و سامان طبیعی و کیهانی نیازمند اند. نظم های هفتگانه هرکدام دارای یک آسمان و یک زمین ویژه و خاص خویش می باشند. این نظم و سامان های هفتگانه پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده و شگفت انگیز در چهار چوب طرح مطلق خلقت و آفرینش از طریق نوسانات انبساط و انقباض کیهانی پدید خواهند آمد، به ظهور خواهند رسید و توسط انسان تجربه خواهند گردید، حال انسان چه عاقل و معقول باشد و چه جاهل و نادان، چه علامه دهر چه جاهل دهر و چه بخواهد و چه نخواهد. گویا فقط خواست و اذن او اجرا میگردد و خواست و اراده انسان در این باره هیچگونه نقشی را بازی نمیکند. یک مرد مغرور ممکن است دوست نداشته باشد که در عالم شهودی دوم در قالب جسمانی زنانه پا به عرصه و جود بگذارد و احیانا توسط شوهرش 《 زن فعلی اش 》 کتک و سیلی بخورد. همچنین شاید یک زن مغرور دوست داشته باشد که در زندگی دوم در قالب جسمانی مردانه به ظهور برسد و انتقام خودرا از شوهر بی رحم فعلی اش در عالم بعدی بگیرد. در بطن و باطن عالم شهادت که در حال حاظر با حواس پنجگانه و با تمام وجود آنرا تجربه میکنیم، شش عالم غیبی و پنهانی نهفته است که پشت سر هم در صف انتظار نشسته یا ایستاده اند و منتظر به ظهور رسیدن، پدیدار شدن و به فعلیت در آمدن و تجربه شدن توسط حواس پنجگانه می باشند. چهار دریچه غیبی و نهفته در ساختار روان افراد انسانی در بخش تمایلات جنسی فرعی و پنهانی موجود اند و هرکسی که علاقه مند به مشاهده مناظر رنگین عالم غیب می باشد، میتواند از طریق آنها سرکی از عالم شهود به عالم غیب بکشد و لذت ببرد و آنهم در کلیه عوالم بیشمار معنوی و مادی تا بینهایت و بیکرانی بطور همزمان و همسان. دو نردبان هفت پله ای را در نظر بگیرید که در حیات منازل و مقامات دو عارف حاذق و با هوش که همسایه دیوار به دیوار اند، قرار دارند. یک عارف جهت هوا خوری و رویئت حلال ماه روی بام منزلش صعود کرده است و میخواهد نزول کند و پایین بیایید و عارف دیگر روی کف حیاط ایستاده و قصد صعود و بالا رفتن را دارد. عارف اولی روی پله هفتم و عارف دوم روی پله اول ایستاده اند و پس از عرض متقابل سلام علیک و علیکم السلام و غروبتان به خیر باشد انشالله، عارف بالایی یک پله نزول میکند و عارف پایینی یک پله صعود. و الا آخر تا هردو به هدف خویش برسند، اولی پایش را روی کف حیاط بگذارد و دومی به روی بام برسد و اگر دیر نشده باشد، حلال زیبای ماه و قمر و ثریا یا عطارد را رویئت نماید. با این تمثیل کودکانه خواستم بگویم که هر فرد انسانی در حال حاظر داری دو زندگی است که مطلقا همزمان جاری اند و تجربه میگردند. یکی در عالم های به اصطلاح مادی و دیگری در عوالم به اصطلاح معنوی. در این جا یک نفری روی پله اول ایستاده است و در آنجا دونفری روی پله هفتم. در این جا میل باطنی به سوی صعود و کمال است و در آنجا به سوی نزول و نقصان. از این نوع عالم غیب گویا تاکنون به گوش کسی خبری نرسیده است که انشاالله این حقیر پیام آور آن، خوش خبر باشد.

به نظر من عالم غیب عالم فرشتگان وپری واجنه است .
عالمی که جن و پری هست همین جا است که ما هم هستیم ولی نمی بینیم!
ولی عالم فرشتگان بهشت است که در آینده به آنجا خواهیم رفت!
پس فرشتگان که در بهشت نزد خداوند هستند آینده را انسان را می داند ولی اجنه و پری هم مثل انسان دارای روح هستند ولی نه روح انسان که از خداوند است! وآنها هم در امتحان هستند و به عالم غیب بهشت که آنها هم نمی بینند میروند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر انسان هم تلاش کند و روح پاکی بسازد می تواند به عالم غیب برود البته با ارتباط با فرشتگان الهی .

لاهوت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس