عبدالسلام

/~adbossalAm/

فرهنگ اسم ها

اسم: عبدالسلام (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdossalām) (فارسی: عبدالسلام) (انگلیسی: abdossalam)
معنی: بنده پروردگار مبرا از نقص و فنا، بنده ی خدای مبرا از نقص و فنا، [سلام از نام های خداوند]، ( اَعلام ) [، میلادی] فیزیکدان پاکستانی، بنیانگذار و رئیس مرکز بین المللی فیزیک نظری در تریست [ میلادی]، برنده ی بخشی از جایزه نوبل فیزیک سال، به خاطر ارائه نظریه ای درباره ی نیروی هسته ای ضعیف و بر همکنش الکترومغناطیسی میان ذره های بنیادی
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم القانی المصری وی شیخ مالکیان بقاهره بود. از تألیفات اوست : شرح المنظومة الجزائریة فی العقاید. ثلاثة شروح علی الجوهرة. السراج الوهاج فی الکلام علی الاسراء و المعراج. وی به سال 971 متولد شدو به سال 1078 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن غانم المقدسی عزالدین. رجوع به غانم عزالدین عبداﷲ در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن حبیب ، مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید عبدالسلام در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن الحسین معروف به ابوطالب مأمونی. شاعر و عالم به ادب بود. نسبت وی به مأمون عباسی میرسد. وی صاحب بن عباد را مدح گفت و نزد او مقام و منزلتی یافت و چون حسودان علیه او سعایت کردند به نیشابور و سپس به بخارا رفت و به سال 383 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن الطیب بن محمد القادری الحسنی المغربی الفاسی ، مکنی به ابومحمد. از بزرگان شیوخ عصر خود بود و در حدود سی کتاب تألیف کرد. ازجمله تألیفات اوست : الدرالسنی فی من بفاس اهل النسب الحسنی. العرف العاطر فی من بفاس من ابناء الشیخ عبدالقادر، و تألیفات دیگر. وی به سال 1058 هَ. ق. متولد شدو به سال 1110 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمان اللخمی الاشبیلی. رجوع به لخمی ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمان در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ )ابن عبداﷲبن الخضربن محمدبن تیمیة الحرانی ملقب به مجدالدین و معروف به ابن تیمیه. وی فقیهی حنبلی و محدث و مفسر است. مولد او حران بود و در بغداد سکونت داشت در مذهب حنبلی یگانه عصر خویش بود. از تألیفات اوست : تفسیرالقرآن العظیم. المنتقی فی احادیث الاحکام. المحرر فی الفقه. وی جد امام بن تیمیه مشهور است.او به سال 652 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالسلام. [ ع َ دُس ْ س َ ] ( اِخ ) ابن عبدالوهاب بن عبدالقادر الجیلی. والی و از علماء بغداد بود. او را متهم به مذهب فلاسفه کردند و کتابهای او را بسوختند. وی مناصب و مقاماتی یافت و به سال 611 هَ. ق. به بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دوست گیلانی ابن عبدالقادر بن ابو صالح بن جنگی ملقب به رکن.دانشمند و حکیم معاصر ناصر لدین الله خلیفه عباسی (قر.۲ ه. ). وی ازخاندان تصوف و زهد بود و در بغداد زندگی میکرد ولی بفلسفه رغبت داشت و کتابخانه ای شامل کتب در مباحث علوم عقلی فراهم آورد و بدین مناسبت شهرت یافت. گروهی از دشمنان بر او حسد بردند و او را به الحاد منسوب داشتند. کتابخانه او مورد تفتیش قرار گرفت و آنچه کتب راجع بفلسفه و شعب آن بود به رحبه (بغداد ) بردند و در حضور مردم سوختند و خود عبدالسلام را نیز بزندان افکندند. پس از اندکی دشمنان از ملامت مردم بستوه آمدند و پشیمان شدند و عبدالسلام را رها ساختند ( ۱۸۹ ه.ق . ) و هر چه از کتب او مانده بود بوی باز دادند ( کارنامه بزرگان ایران ۳۳ ).
ابن هاشم الیشکری از رجال عهد مهدی عباسی است او را پیروان بسیار بود و با لشکر مهدی نبرد کرد و آنانرا شکست داد و سرانجام بسال ۱۶۲ هجری قمری بقتل رسید

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عبدالسلام (ابهام زدایی). عبدالسلام ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • عبدالسلام بن سلیم فیتوری اسمر، شاعر، صوفی مالکی مذهب و احیاکنندۀ طریقت عروسیه شاذلیه• عبدالسلام بن عروة، از یاران امام حسین (علیه السلام) و یکی از شهدای کربلا• عبدالسلام بن محمد ترمانینی، مفتی و ادیب و محدث اهل سنت• عبدالسلام بن محمد جبائی، متکلم معتزلی قرن سوم و چهارم
...

پیشنهاد کاربران

سلیم
عبدالسلام: واژه ای اربی ست برابری اش در فارسی بنده درود گو ست، بنده ای که درود می فرستد.

بپرس