عبدالله بن عمیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابووهب، عبدالله بن عُمَیر بن عباس بن عَبد قَیس بن عُلَیم بن جَناب کلْبی عُلِیمی؛ از اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) است.
برخی نام پدر وی را عمر و برخی دیگر عمرو گفته اند. از او با عنوان عبد بن عمیر کلبی نیز یاد شده است. نام عبدالله در منابع و مقاتل مختلف به صورت های گوناگون نقل شده و نام، کنیه، عنوان و کیفیت حضور او در کربلا و شهادتش، بسیار آشفته گزارش شده است. در برخی منابع از او با نام وهب بن عبدالله کلبی و در برخی دیگر با نام وهب بن جناب (یا حباب) کلبی یاد شده است. آنچه از منابع مختلف و تطبیق آنها با یکدیگر به دست می آید، این است که اسم او «عبدالله بن عمیر کلبی علیمی» است. مرحوم مامقانی کنیه او را «ابو وهب» ذکر کرده است؛ اما مأخذ آن را بیان نکرده است. قول صحیح آن است که زنی که همراه او در کربلا حضور داشت، همسرش بود که با کنیه «ام وهب» شناخته می شد، نه مادرش، اینکه برخی «ام وهب» را مادر او ذکر کرده اند، شاید بدان جهت بوده که اسم خود او را وهب بن عبدالله ذکر کرده اند؛ درنتیجه ام وهب را نیز مادر او پنداشته اند، و بدین گونه همسرش با مادر اشتباه شده است. گفتنی است که مرحوم شیخ صدوق و خوارزمی از شهید دیگری از یاران امام حسین به نام «وهب بن وهب» یاد میکنند که ظاهراً کسی غیر از عبدالله بن عمیر کلبی است.
پیوستن به امام حسین
ابووهب، مردی شریف، قهرمان، شجاع، ستبر بازو، بلند قامت، سیه چرده و فراخ چشم بود. وی و همسرش، ام وهب، دختر عبد، از تیره نمر بن قاسط، کنار چاه جُعد در محله بنی همدان کوفه ساکن بودند.چند روز قبل از واقعه عاشورا، عبدالله بن عمیر دید که گروهی در نُخَیله رژه می رفتند. چون سبب را جویا شد، گفتند که آنها را برای جنگ با امام حسین (علیه السلام)، فرزند فاطمه (علیهاالسلام) دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرستند، گفت: به خدا سوگند من جنگ با مشرکان را بسیار دوست می داشتم و هم اکنون امیدوارم که ثواب جنگ با این مردمی که برای کشتن پسر دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خود می روند بیش از ثواب پیکار با مشرکان بوده باشد.آنگاه نزد همسرش آمد و آنچه را شنیده بود و نیز تصمیم خود را با وی در میان نهاد. او گفت: هدف خوبی در پیش گرفته ای خداوند تو را به آن برساند و به بهترین راه راهنمایی کند. این کار را انجام بده و مرا نیز همراه خود ببر. عبدالله با همسرش شبانه -از کوفه - بیرون آمد و خود را به امام حسین رساند و نزد آن حضرت ماند. به نقلی شب هشتم محرم خود را به امام حسین رساند و تا روز عاشورا در کنار آن حضرت ماند.
نبرد عبدالله در عاشورا
روز عاشورا پس از آغاز جنگ با پرتاب تیر توسط عمر سعد و سپس تیراندازی لشکر او به سوی یاران امام حسین (علیه السلام)، یسار (غلام ابن زیاد) و سالم (غلام عبیدالله) از لشکر بیرون آمدند و گفتند: چه کسی حاضر است با ما به مبارزه برخیزد؟ حبیب بن مظاهر و بُریر بن خُضیر برخاستند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: بنشینید.در این هنگام عبدالله بن عمیر برخاست و عرض کرد: ای اباعبدالله رحمت خدا بر تو باد. اجازه فرما من به جنگ آنها بروم. امام حسین (علیه السلام) که وی را مردی سیه چرده، بلند قامت، ستبربازو و فراخ چشم مشاهده کرد، فرمود: «به گمانم برای حریفان هماوردی کشنده باشد.» عبدالله به سوی آنها رفت. آن دو گفتند: تو کیستی؟ چون نسب خویش را بیان کرد، گفتند: ما تو را نمی شناسیم. –بگو- زهیر بن قین یا حبیب بن مظاهر به جنگ ما بیایند. عبدالله به یسار که جلوتر از سالم و آماده نبرد بود گفت: ای زنازاده، تو میل مبارزه با دیگری را داری و حال آنکه کسی که به جنگ تو آمده از تو بهتر است؟! عبدالله حمله کرد و با شمشیر او را از پای درآورد. در آن هنگام که مشغول شمشیر زدن به یسار بود، سالم به وی حمله کرد و او را صدا زد: «برده به سوی تو آمد» ولی عبدالله اعتنا نکرد.سالم نزدیک شد و پیشدستی کرد و ضربه ای زد که عبدالله با دست چپ خویش جلوی آن را گرفت؛ و انگشتان دست چپش قطع گردید. عبدالله بر وی حمله کرد و با ضرباتی چند او را به هلاکت رسانید.
رجز عبدالله در عاشورا
...

پیشنهاد کاربران

بپرس