عدل الهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست». بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.
در فرهنگ های لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت. می توان گفت: جامع معانی یا کاربردهای یاد شده این است که هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونه ای که سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق و سهم دیگران تجاوز نکند. بنابراین می توان گفت: سخن امام علی (علیه السّلام) که در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الامور مواضعها» دقیق ترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» نیز که فلاسفه در تعریف عدل به کار برده اند، بیانگر معنای یاد شده است.مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل کشیده است:عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعشعدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را
حکمت در لغت و اصطلاح
در کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی ماخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حکمه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت های ناموزون باز می دارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می دارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری می کند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیده اند که شک و تردید ذهن را برطرف می سازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود.بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.
عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامی
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی کنند؛ امّا عادلانه اند.
← دیدگاه علامه طباطبایی
...

[ویکی اهل البیت] در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست».(سوره آل عمران/18) بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.
«عدل» در لغت به معنی مساوات و برابری است. و در اصطلاح به چند معنی آمده است از جمله:
با توجه به معانی ذکر شده معنای اجمالی «عدل الهی» آن است که خداوند با هر موجودی، آنچنان که شایسته آن است، رفتار کند و او را در جایگاهی که در خور آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است به او عطا کند.
متکلمین برای اثبات عدل الهی به دلایلی استناد کرده اند از جمله:
- الف: یا این عمل ناشی از جهل است که این با علم مطلق الهی ناسازگار است. - ب: یا این عمل از نیاز و فقر سرچشمه می گیرد و در بحث غنی بودن خداوند ثابت شده که خداوند غنی مطلق است. - ج: یا ظلم، مقتضای ظلم است. با این که در بحث حسن و قبح عقلی ثابت شد که خداوند فعل زشت و قبیح انجام نمی دهد و تمام افعال خداوند عادلانه است.
- الف: عدالت در مقام تکلیف:
اگر خدای متعال، تکلیفی بالاتر و فوق طاقت بندگان تعیین کند، امکان عمل نخواهد داشت و کار لغو و بیهوده ای خواهد بود و حکمت الهی اقتضا می کند که این تکالیف، متناسب با توانایی های مکلفین باشد تا نقض غرض لازم نیاید زیرا غرض خداوند انجام تکالیف بندگان است برای بدست آوردن خیر و مصلحت و رسیدن به سعادت واقعی، وقتی خداوند تکالیفی به عهده آنها بگذارد که نتوانند انجام دهند چگونه این غرض ایجاد خواهد شد.
- ب: عدالت در مقام قضاوت بین بندگان:

[ویکی فقه] عدل الهی (ابهام زدایی). عدل الهی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا عنوان برای کتاب های ذیل باشد: • عدل الهی (اعتقادات)، عدل و عادل بودن و قیام به عدل، صفتی از صفات خداوند• عدل الهی (کتاب)، کتاب عدل الهی نوشته شهید مطهری، در مبحث عدل الهی و مجموعه ای از مسائل و شبهات مرتبط با آن
...

[ویکی فقه] عدل الهی (اعتقادات). در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست».
در فرهنگ های لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت.
معجم مقابیس اللغة، ابن فارس، ج ۴، ص ۲۴۶.
در کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی ماخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حکمه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت های ناموزون باز می دارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می دارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری می کند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیده اند که شک و تردید ذهن را برطرف می سازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود.بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۱۷۸.
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی کنند؛ امّا عادلانه اند.
← دیدگاه علامه طباطبایی
...

[ویکی فقه] عدل الهی (کتاب). کتاب عدل الهی نوشته شهید مرتضی مطهری، مبحث عدل الهی و مجموعه ای از مسائل و شبهات مرتبط با آن را به تفصیل توضیح می دهد.
مولف این کتاب شهید مرتضی مطهری متولد ۱۳۵۸ ش است.
← زندگینامه
در این اثر، مبحث عدل الهی و مجموعه ای از مسائل و شبهات مرتبط با آن، به تفصیل بررسی شده است. مهم ترین عناوین کتاب عبارت اند از: عدل بشری و عدل الهی، روش ها و مشرب ها در مسئله عدل، تعاریف چهارگانه عدل، تبعیض ها، شرور، مرگ و میرها، مجازات های اخروی، شفاعت و هفت اشکال بر آن، عمل خیر از غیر مسلمانان، طرح اصل عدل در حوزه فقه، عدل و حکمت الهی، ثنویت در اندیشه ایرانی و تأثیر اسلام در از بین بردن آن، شیطان در اسلام، سخنان ابوالعلاء مَعرّی و خیام، قضا و قدر و مسئله جبر، نظریه فلسفه اسلامی درباره تضادها.
وضعیت نشر
این کتاب در یک جلد به زبان فارسی به همت انتشارات صدرا، به قطع وزیری بارها چاپ شده و به عربی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
منبع
...

دانشنامه آزاد فارسی

عدل الهی (۱)
(عدل در لغت به معنای برابری و برابرکردن) برای عدل می توان دو مفهوم خاص و عام در نظر گرفت. در مفهوم خاص، رعایت حقوق صاحبان حق است (اعطاء کلِّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ) و در مفهوم عام، هر چیزی را در جای خود نهادن، یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن است (وضعُ کلِّ شَی ءٍ فی موضِعِه). در کاربرد اخیر، مفهوم عدل مترادف با حکمت است حال آن که در کاربرد اول، بخشی از آن است. بنابراین، لازمۀ عدل الهی برابر قراردادن همه انسان ها یا همۀ اشیا نیست و مساوات غیر از عدالت است. آنچه مقتضای عدل الهی است این است که هر انسانی را به اندازۀ استعدادش مورد تکلیف قرار دهد و سپس با توجه به تلاش اختیاری وی دربارۀ او داوری کند و سرانجام، پاداش یا کیفری در خور کارهای او به وی دهد. دربارۀ این که آیا انسان می تواند با عقل خود، صرف نظر از بیانات شرعی، عدل را برای خدا اثبات نماید یا نه، در میان مکتب های کلامی اختلاف هست. اشاعره معتقدند که عقل آدمی قادر به تشخیص حسن و قبح افعال، به ویژه افعال الهی، نیست و آنچه خدا انجام می دهد (امور تکوینی) نیکوست و آنچه را به آن فرمان می دهد (امور تشریعی) خوب است نه آن که چون کاری خوب است، خدا آن را انجام می دهد یا به آن امر می کند. اما معتزله بر عقلی بودن حسن و قبح تأکید کردند و معتقد شدند افعال، صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آن ها به خداوند، متصف به حسن و قبح می شوند و عقل انسان هم تا حدودی می تواند حسن و قبح افعال را درک کند و خداوند را از انجام افعال قبیح، تنزیه نماید. اعتقاد به حسن و قبح عقلی، علاوه بر معتزله، مورد پذیرش شیعۀ امامیه نیز قرار گرفت و به همین دلیل، شیعه و معتزله را در برابر اشاعره، «عدلیه» نامیدند و به دلیل اهمیت آن، عدل از اصول عقاید و از مشخصات مذهب کلامی شیعه و معتزله محسوب گردید. تئودیسه (عدل الهی) در الهیات عقلی مسیحیت به معنای دفاع از عدالت خداوند و تحقیق در مسئلۀ شرّ است. اصطلاح تئودیسه را نخستین بار گُتفرید لایب نیتس، فیلسوف آلمانی، در اثری به نام مقالاتی در باب تئودیسه (۱۷۱۰)، دربارۀ خیربودن خدا، آزادبودن انسان، و منشأ شر به کار برد. نیز ← عدل_الهی_(۳)

عدل الهی (فلسفه اسلام). عدل الهی (۲)
کتابی به فارسی، از مرتضی مطهری، نوشته شده در ۱۳۵۲ ش. در این کتاب موضوع عدل الهی، برخلاف شیوۀ رایج در طول تاریخ اسلام که همان شیوۀ کلامی است، از دیدگاه فلسفی و حکمت اسلامی، به تفصیل و برای نخستین بار، مورد بحث و کنکاش قرار گرفته و ابعاد مختلف موضوع از جهات گوناگون مورد مطالعه قرار گرفته است. در این کتاب، مؤلف نظام آفرینش را در دو بُعد عرضی و طولی توضیح داده و این اصل فلسفی را تبیین می کند که جایگاه هر موجودی در این نظام جدا از هستی آن نیست و تفاوت های موجود بین اشیا و موجودات، ذاتیِ آن ها و لازمۀ نظام است و ارادۀ خدا به وجود اشیا، عین ارادۀ نظام است و از همین جاست که نظام اسباب و مسببات به وجود می آید و این همان مفهوم دقیق اِنّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقناهُ بَقَدَرٍ (۴۹، قمر) می باشد. از این دیدگاه، مؤلف به بحث دربارۀ شرور و ارتباط آن با عدل الهی می پردازد و فلسفه وجودی آن ها را در نظام آفرینش مورد بررسی قرار می دهد و در فصول دیگر کتاب به پاسخگویی به سؤالات دربارۀ آن می پردازد. این کتاب را یکی از بهترین آثار مؤلف دانسته اند.

عدل الهی (فلسفه). عدل الهی (۳)(Essais de theodicée)
(نام کامل: مقالاتی دربارۀ عدل الهی، اختیار انسان و منشأ شر) کتابی فلسفی از ویلهلم لایب نیتس، منتشرشده به فرانسوی در ۱۷۱۰. عدل الهی یا تئودیسه از شاخه های الهیات مسیحی، به معنی دفاع از عدالت خداوند و تحقیق در مسئلۀ وجود شر است. اصطلاح تئودیسه را نخستین بار لایب نیتس در این اثر به کار برده است. او این کتاب را به خواست ملکۀ پروس، سوفیا شارلوته، و در پاسخ به انتقادات بل نوشته است. کتاب مشتمل بر یک دیباچه، گفتاری دربارۀ موافقت ایمان و عقل، و چند مقالۀ بلند، پراطناب و جدلی درباره اختیار انسان و مسأله شر است. لایب نیتس در دیباچه بر این نظر است که موضع مذهبی همان اندازه که عشق است عقل هم هست. او در گفتار مقدماتی به بسط موضوع موافقت ضروری میان عقل و وحی پرداخته است.

پیشنهاد کاربران

بپرس