عروسی قاسم

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] عروسی قاسم یکی از ماجراهای معروف در حادثه کربلا است. از ملا حسین کاشفی به عنوان اولین کسی که از این واقعه یاد کرده نام می برند. به پیروی از وی، عده ای از مقتل نویسان از آن یاد کرده و عده ای نیز نپذیرفته و آن را از تحریفات عاشورا می دانند. به نظر می رسد این داستان، با داستان عروسی حسن مثنی اشتباه شده و تغییراتی در آن صورت گرفته است.
قاسم یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) است که در واقعه کربلا به شهادت رسیده است. طبق بعضی از منابع وی در هنگام شهادت به حد بلوغ نرسیده بود. درباره حوادث زندگی کوتاه قاسم، مطلب دیگری در منابع نمی توان یافت مگر داستان عروسی که از قرن دهم به بعد وارد متون عزاداری شد.
قاسم در روز عاشورا از عمویش امام حسین(ع) اجازه میدان خواست ولی امام به علت سن کم وی اجازه نداد. قاسم از این ماجرا ناراحت شده، ناگاه یاد بازوبندی افتاد که پدرش امام حسن مجتبی(ع) بر بازوی وی بسته بود و از وی خواسته بود هنگامی که غم و اندوه بیش از حد بر وی غلبه کرد آن را باز کند. قاسم بازوبند را باز کرده و دید امام حسن به وی وصیت کرده بود در کربلا جان خود را فدای عمویت کن. قاسم شادمان خود را به عمو رساند و وصیت پدر را به امام نشان داد، امام پس از مشاهده خط برادر گریه کرده به قاسم فرمود: پدر به من نیز وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به عباس(ع) و عون و زینب(س) فرمود مقدمات عقد قاسم را فراهم کنند. بدین ترتیب قاسم در همان روز عاشورا عروسی کرد و پس از آن وارد میدان شد.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
آنچه به عنوان عروسی قاسم و آراستن حجله برای او در کربلا مطرح است، واقعیت و سند ندارد ولی از منابع ضعیف به اذهان عوام راه یافته و بر ناکامی نوجوان امام حسن مجتبی علیه السلام می سوزند و می گریند و در شبیه خوانی و تعزیه ها هم حجله برای قاسم نوداماد می آرایند.
این موضوع از تحریف های عاشوراست. آنچه در برخی منابع آمده، چیزی ساده تر از عروسی است.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

پیشنهاد کاربران

بپرس