عسکری

/~askari/

معنی انگلیسی:
military

لغت نامه دهخدا

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عسکر. لشکری. سپاهی. ( فرهنگ فارسی معین ). || جنگی و بهادر. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عسکر شود. || منسوب به عسکر مکرم ، که شهری است از کوره اهواز. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به عسکر که شهری است از خوزستان و اهواز، میان بصره و فارس ، و گویند دهی است میان حرمین. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به عسکر و عسکر مکرم شود.
- انگور عسکری ؛ نوعی انگور نازک پوست و خردهسته. قسمی انگور نهایت لطیف و پوست نازک و بی دانه. و رجوع به انگور شود.
- شکر عسکری ؛ شکر که از عسکر مکرم آرند :
به داروی علم درون علم دین
ز بس منفعت شکّر عسکریست.
ناصرخسرو.
چون شکر عسکری آور سخن
شاید اگر تو نبوی عسکری.
ناصرخسرو.
- نی عسکری ؛ نیشکر عسکری. نیشکر که از عسکر مکرم آرند :
طبع کافی که عسکر هنر است
چون نی عسکری همه شکر است.
خاقانی.
و رجوع عسکر و عسکر مکرم شود.
|| نوعی شراب که از شکر سازند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودحله بخش گناوه شهرستان بوشهر. سکنه آن 370 تن. آب آن از رود حله. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

عسکری. [ ع َ ک َ ]( اِخ ) دهی از دهستان تمیمی بخش کنگان شهرستان بوشهر. سکنه آن 100 تن. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما و تنباکو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن رشیق عدل عسکری ، مکنی به ابومحمد. محدث و از اهالی عسکر مصر بود. از نسائی و یموت بن مزرع روایت کرد و دارقطنی از وی روایت دارد. تولد وی در چهارم صفر سال 383 هَ.ق. روی داد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان ذیل ماده عسکر مصر شود.

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سعیدبن اسماعیل بن حکیم ، مکنی به ابواحمد. فقیه و ادیب بلاد خوزستان در قرن چهارم هجری بود. وی خال حسن بن عبداﷲبن سهل عسکری میباشد. و نسبت او به عسکر مکرم است. رجوع به حسن عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 97، سیرالنبلاء، ابن خلکان ج 1 ص 132، انباء الرواة ج 1 ص 310، اللباب فی تهذیب الانساب ، معجم البلدان ذیل ماده عسکر مکرم.

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن مهران عسکری ، مکنی به ابوهلال. از فضلای قرن چهارم هجری. رجوع به ابوهلال عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2 ص 211، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 112، معجم البلدان ج 6 ص 177، دمیةالقصر، ارشاد الاریب ، البعثة المصریة، معجم البلدان ذیل ماده عسکر مکرم.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابو هلال حسن بن عبدالله بن سهل عالم شعر و ادب بود و نسبتش به عسکر مکرم از شهرهای اهواز میرسد . از تالیفات اوست : کتاب جمهره الامثال کتاب معانی الادب کتاب من احتکم من الخلفائ الی القضاه کتاب التبصره که کتابی است مفید کتاب شرح الحماسه کتاب الدراهم و الدینار کتاب المحاسن فی تفسیر القر آن کتاب صناعتی النظم و النثر . یاقوت در مورد وفات وی گوید : درباره وفات او چیزی بما نرسیده است جز اینکه در آخر کتاب الاوائل که یکی از مولفات اوست عبارت ذیل را دیدم [ از املائ این کتاب در چهارشنبه دهم شعبان ۳۹۵ فراغت یافتیم ] با در نظر گرفتن تاریخ مذکور وفات وی پس از سال ۳۹۵ ه.ق ./ ۱٠٠۵ م . خواهد بود .
( صفت ) ۱ - منسوب به عسکر مکرم : شکر عسکری نی عسکری . ۲ - نوعی از انگور که پوست نازک سبز دارد .
محمد بن علی عسکری مفتی اهالی عسکر در مصر او فقیهی شافعی بود و کتب شافعی را از ربیع ابن سلیمان و یونس بن عبدالاعلی روایت کرد

فرهنگ معین

(عَ کَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به عسکر، لشکری ، سپاهی .
( ~ . ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به عسکر مکرم از شهرهای قدیم خوزستان . ۲ - (اِ. ) در فارسی نوعی انگور.

فرهنگ عمید

لشکری، سپاهی.
نوعی انگور سبزرنگ و بی دانه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عسکری (ابهام زدایی). عسکری ممکن است اسم برای اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • امام حسن عسکری علیه السلام، امام و پیشوای یازدهم از امامان معصوم (علیهم السلام)• ابو هلال عسکری ، حسن بن عبدالله بن سهل معروف به ابوهلال عسکری، شاعر، ادیب، لغت شناس و استاد در صنایع شعری• ابواحمد عسکری، اَبو اَحْمَدِ عَسْکَری، حسن بن عبداللـه بن سعید (۲۹۳-۷ ذیحجه ۳۸۲ق/۹۰۶- فوریۀ ۹۹۳م)، لغت شناس، ادیب و محدّث ایرانی• ذبیح الله محلاتی مشتاق عسکری، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری• ثبیت بن محمد عسکری، متکلم و فقیه و محدّث امامی قرن سوم• سید مرتضی عسکری، از علمای بزرگ شیعه در عصر معاصر
...

دانشنامه عمومی

عسکری (مزدور آفریقایی). عسکری، سربازان محلی داوطلب[ ۱] و مزدورانِ سیاه پوست استعمار اروپا در آفریقا بودند. این افراد پس از اکتشاف آفریقا توسط اروپایی ها و پس از تسلط قدرت های استعمارگر اروپایی، در قلمروی دریاچه های بزرگ آفریقا، شمال شرقی و مرکز آفریقا، در جهت حفظ منافع ایتالیایی ها، بریتانیایی ها، پُرتغالی ها، بلژیکی ها و آلمانی ها مشغول به خدمت بودند.
در دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی، به سیاه پوست هایی که به خدمت سازمان های نظامی، پلیسی و امنیتی حکومت آپارتاید در می آمدند، اصطلاحاً «عسکری» می گفتند. [ ۲]
عکس عسکری (مزدور آفریقایی)عکس عسکری (مزدور آفریقایی)عکس عسکری (مزدور آفریقایی)عکس عسکری (مزدور آفریقایی)عکس عسکری (مزدور آفریقایی)عکس عسکری (مزدور آفریقایی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

عَسْکَر : ج عَسَاکِر [ عسکر ]: همه گروه ، لشکر ، هر چیز بسیار ( این کلمه فارسی است ) .
کشری. سپاهی

بپرس