علقمه

لغت نامه دهخدا

( علقمة ) علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( ع مص ) انداختن چیز تلخ در طعام و تلخ کردن آن. || تلخ شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) تلخی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) واحد علقم ، یعنی یک دانه حنظل یا یک دانه کُنار تلخ. ( ناظم الاطباء ).

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) شهری است در ساحل جزیره صقلیه ( سیسیل ). ( از معجم البلدان ).

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) نام طایفه ایست ساکن حیره. از جمله دیرهای آنان دیر حنظلةبن عبدالمسیح بن علقمةبن مالک بن رُبّی بن نُمارةبن لَخم بوده است. ( از معجم قبائل العرب ).

علقمة. [ ع َق َ م َ ] ( اِخ ) نهری است از فرات. و عباس بن علی بن ابی طالب بر کنار آن شهید شد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن اسلم بن مرثدبن زیدبن اعلس بن علقمةبن ذی حدن اکبر، مشهور به مطموس. رجوع به علقمه نواحه شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن أعور. رجوع به علقمه سلمی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن جنادةبن عبداﷲبن قیس. رجوع به علقمه ازدی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن حاجب بن زرارةبن عدس. رجوع به علقمه تمیمی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن حجر. صحابی است ، و غالباً او را همان علقمةبن وائل بن حجر دانند. ( از الاصابة ج 5 قسم چهارم ص 172 ).

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ]( اِخ ) ابن حکیم فراسی. رجوع به علقمه فراسی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن حوشب. رجوع به علقمه غفاری شود.

علقمة. [ ع َ ق َم َ ] ( اِخ ) ابن حویرث. رجوع به علقمه غفاری شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن خالدبن حرث بن ابی اسدبن رفاعةبن ثعلبةبن هوازن بن اسلم. رجوع به علقمه اسلمی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن ربیعةبن اعوربن أهیب بن حذافةبن جمح. رجوع به علقمه جمحی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن رِمثة. رجوع به علقمه بلوی شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن زید. از کسانی است که پیغمبر ( ص ) را درک کرده است. ( از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 112 ).

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن سعدبن معاذ انصاری بن سید اوس. رجوع به علقمه انصاری شود.

علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] ( اِخ ) ابن سعیدبن عاصی بن امیة. وی در فتوحات شام شرکت داشته است. ( از الاصابة ج 4 قسم اول ص 263 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نهریست از رود فرات و شهادت عباس ابن علی ع در کنار آن واقع شده .
تلخ شدن، تلخ بودن مانندعلقم، ریختنچیزی تلخ درطعام وتلخ کردن آن، واحدعلقم، یک دانه حنظل
ابن یزید

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
علقم یا علقمه، نام نهری است از فرات که عباس بن علی علیه السلام در روز عاشورا، کنار آن به شهادت رسید. نیز به معنای تلخی است و هر درخت تلخ و آب بسیار سخت را هم علقم گویند.
حنظل در ادبیات عاشورا، بیشتر در پیوند با عطش و عباس و دست های قطع شده اباالفضل علیه السلام مطرح می شود.
                      
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

[ویکی شیعه] علقمه (ابهام زدایی). این صفحه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

درود
نگاهی موشکافانه بتاریخ
برپایه نوشته های ارزمندومعتبر!
ع، سپنتامهر
عاشورای1393
جغرافیای دروغ
علقمه وقهرمان علقمه!!
رودفرات یکی ازدورودبزرگ عراق که بادجله بمیانرودان، نامورست، رودیست تاریخی بدرازایkm2900 که ازکوههای خاوری آناتولی نزدیک به رودارس میهن ماسرچشمه گرفته وپس ازپیمودن راه دیرندودرازی ازترکیه وعراق بخلیج فارس میریزد.
...
[مشاهده متن کامل]

درکناراین رودتمدنهای کلده، بابل وآشورزاده شدندسپس این رودوسرزمینهای پیرامونش
گاه تامصراززمان کورش بزرگ تاپیدایش اسلام جزوشاهنشاهی ایران بوده
چنانکه پایتخت ساسانیان، تیسفون یامدائن درنزدیکی این رودبودوهمه عراق امروزی
پاره وبخش اندکی
ازکشورایران تازمان تازش تازیان بود.
ازیراتاسده های4و5ق، محدثان شیعه برپایه روایاتی که
درفضیلت وقداست این رودگفته انداین رودرابهشتی وآسمانی پنداشته اندکلینی رازی381ق، درکافی
ابن فارسی فتال نیشابوری508ق درروضه الواعظین وشاگردش ابن شهرآشوب مازندرانی درکتاب مناقب اهل بیت
روایاتی آورده اندکه سرچشمه فرات بهشتست که دوناودان ازبهشت برآن میریزد!فرات نهرالجنه ونهرمومنست یامهریه زهراست ویانوزادوکودکی که کامش
رابافرات بردارنددوستداراهلبیت شودو. .
ولیک علقمه!
درهیچ اثرروایی وتاریخی تاسده۷قمری یامهشیدی
نامی ازعلقمه نیست!
علقمه
یکی ازشاخه های فرات بوده
واینک اثری ازآن نیست!تاریخ پیدایش، حفروکاوش وکندن
نهرعلقمه وحفرکننده آن کیست؟
دراسناد وخاستگاههای سده هفتم
ذیل یادونام فرجامین وزیرعباسیان ابوالمویدمحمدبن احمد ( بن محمد ) بن علی بن ابیطالب بن علقمی درگذشته بسال 656ق
ازنهرعلقمه وکاونده وکننده آن
نام برده شده ست
این، ابن علقمی برپایه نوشتارابن ابی الحدیددردیباچه شرح نهج البلاغه ش
که آنرابرای وزیرخلیفه مستعصم عباسی، همین
ابن علقمی نوشته واوهم پس ازفتح بغدادازشمشیرمغولانش رهانده ومیانجی وشفیع اونزدهلاکو شدوبرپایه تواریخ شیعه مانندابوعبدالله محمدطباطباناموربابن طقطقی
نویسنده کتاب تاریخ الفخری، ابن فوطی مروزی خراسانی
یاابن صابونی723ق
دوست خواجه نصیرتوسی وخواجه رشیدالدین فضل الله
وکتابدار رصدخانه مراغه ونویسنده مجمع الاداب والحوادث الجامعه
وازتاریخنگاران همزمان ماشیخ عباس قمی درالکنی والالقاب، تتمه المنتهی، نیزشیخ آقابزرگ تهرانی درالذریعه الی تصانیف الشیعه
همان کسیست که نهانی
بامغولان وهلاکوازدردوستی درآمدازبودجه وهزینه سپاه خلیفه کاست ولشکر100هزارنفری رابده هزارنفرکاهش دادوزمینه شکست عباسیان رافراهم آوردوی پیکهاونمایندگانی
نزدهلاکوفرستادواورابگشودن وفتح بغدادفراخواند!
بباورتاریخنگاران اهل سنت، آوندودلیل وفرنواینکارابن علقمی
کینستانی وانتقام اوازخلیفه بدلیل کشتارشیعیان برزن ومحله کرخ بغداد که باشاره وچشمزدمستعصم وبدست ابوبکرپسرش انجام شده, بوده ست!
باری، بگفته همین تاریخهانیاوجدچهارم ابن علقمی
ابوطالب یاعلقمی، کننده وحفر کننده
نهرعلقمه درکربلاست!ابوطالب یاعلقمی پدراودرنیمه نخستین سده6م
یعنی میان سالهای510تا550هجری
نهرعلقمه راحفرکردوکند
گویااینکاراوبرای جلوگیری ازخروش وطغیان فرات بوده ست.
خوب!دراینکه درعاشورای سال61ق
جنگی میان سپاه یزیدوحسین بن علی درکنارفرات رخ داده
گفتگویی نیست!
لیک
داستان پردازی، جعل وافسانه سازی
نهرعلقمه برپایه تواریخ سنی وشیعه بگونه آزگاراآشکاروروشنست!
اگردست کم تاریخ حفروپیدایش علقمه را500ق
بدانیم تارویدادعاشوراکه سال61ق بوده
439سال اختلاف زمانیست!
ازیراکه درکتابهای کهنترمانندکتاب سلیم بن قیس که نخستین اثرشیعه درپایان خلافت اموی وآغازعباسیست
وگویادر120یا125ق نگارش شده
یادرکتاب طبقات کبری ابن سعد243ق
الفتوح ابن اعثم کوفی، تاریخ طبری305ق
یاکتاب کافی کلینی381ق
ودرآثارصدوق پدروپسر، شیخ مفید413ق
ودوسید مرتضی ورضی شاگردان مفیدودرکامل ابن اثیرجزری، درگذشته546ق
ودگرآثاریکه رخدادعاشورارانوشته اندوبیشترازروایت مقتل نویس کهن ابومخنف ازدی بوده ونیزاوماننداسنادیادشده، یادی
ازعلقمه ودست بریده
ابوالفضل عباس درکنارش
نکرده ودرهیچ اثرتاسده7ق، این داستان نیامده، بگمان، نخست کسانکه
عاشوراراشاخ وبرگ داده وپایه تحریفات عاشوراراگذاردندوداستان دروغین علقمه رابابرگرفتن ازاستوره گرامی پهلوان ایرانی۱آفریده اندپس ازبوییان که پایه تشیع سیاسی رانهادندعلمای شیعه
سده7ق، بپشتگرمی ایلخانان مغول وپس ازآنهابودندمانندسیدبن طاووس
دارنده الهوف علی قتلی الطفوف
ودیگرانی پس ازاوکه سال بسال بپشتگرمی ایلخانان که هوادارشیعه یاشیعه بودندتازمان ملاحسین کاشفی۱رماننویس وافسانه پردازتیموری
نگارنده روضه الشهدابویژه درزمان صفویه ونیزبابرآمدن مغولان قاجاری، چنان باین رخدادپروبال دادندکه امروزه بدین فربهی رسیده
براستی، بایدگفت، سده هابردروغهایی ازین دست
که دروغپردازان آخوندساخته اندگریسته ایم!
کارباندازه ای
شوربودورسوایی این دروغهابگونه ای آشکارکه
صدای
مطهری راهم۴دهه پیش درآوردواوبرای خریدن اندک آبرونزدروشنفکران وجوانان اندیشمندبنوشتن کتاب تحریفات. .
بخش2←
بخش2جغرافیای دروغ!
نهرعلقمه/سپنتامهر
. . تحریفات عاشورادست یازید!
البته
باگسترش وبالندگی خرافه وبازارداغ
جهل ونادانی درین کشوربلطف ومهروتلاش دانشگاهیان، علماومنبریان ومداحان که رشته دانشگاهیی راهم
شکرلله، باینکاربسیاربسیارمهم
ویژه واختصاص داده اندهنوزهم
باایمان جبل الراسخی مابرای نسلهای آینده
که نیازبنیادی آنهاهم همینست، رویدادعاشوراجای فربه ترشدن، افزایش شاخ وبرگهای ساختگی، برایش هست
وکارایی وپتانسیل، یاخورندوگنجایه
افزایش، فربهی وگسترش نیزداردکه
دستاوردنکویش، بکف آوردن درآمدسرشارازبرای شاغلان این پیشه درآمدسازوخرافه آفرینست!
که, خوش پیشه ایست این بازارگانان
وسوداگران دین را!
به
مبارکی!انشاءالله عزوجل وتعالی!!
زندوسفرنگ, گزارش یاشرح وتفسیرعلقم!
چم ومعنی واژه!
علقم
به چم ومعنی تلخی, تلخکامی وهرآنچه درخوراک ریزندتاتلخ شودنیزآب تلخ، اجاج، مروتلخابه،
به کبست یاتلخک یالوفاکه هندوانه ابوجهلش خوانندوبتازی حنظلش گویندوهردرختی که بارش
تلخ وشرنگین وزهرآلودباشدراعلقم گویندنیز بکنارتلخ!
این علقمه وحنظل یاکبست که گفتیم همان, گیاه داروییست چونان هندوانه وباندازه سیب, مسهل ونرماننده شکم ومعده که برای قندهم سودوهودی داردودرتلخی بآن ماننده کنندچونانکه سعدی هم فرمود:
اگرحنظل خوری ازدست خوشخوی
به ازشیرینی، ازدست ترشروی!
وچه زیباترفرزانه قبادیان
ناصرخسرو، فرمودکه
:بی رشوه، تلخ وبدمزه ، چون زهروحنظلند،
با رشوه، چرب وشیرین، چون مغزوشکرند!
که ویژگی نظام اداری امروزماست!
دردعاهای شیعی نیزنیایشیست بنام دعای علقمه یاصفوان که شیخ توسی درمصباح المتهجدش آورده!
همچنین
تای فرجام وپایانی درای واژه نرینه ومذکر ( ه ) نشان ازمادینگی یاتانیث نداردبلکه
نشان ازفزونی ومبالغه آن ویژگی وصفتست، چون علامه
پانوشت
۱ - گرامی یابپهلوی گرامیک، پسر جاماسپ
ونوه دختری زردشت ست.
چنانکه درمتون کهن ماوداستانهای ملی ایرانیان، چونان ایاتکارزریران آمده، گرامی فرمانده بخشی ازسپاه ایران درجنگ باارجاسپ تورانی بوداودلیرانه جنگیدولی سربازان چینی آشوب سختی پدیدآورده وسرانجام درفشداریاپرچمدارایران راکشتندودرفش کاویان فریدونی بزنیم افتاد!گرامی سرآسیمه
بسوی درفش رفت و آن رابرافراشت ولی سپاهیان چینی، همدستان، یاران ومتحدان تورانی، باوتاختندودرنبردی سنگین دست راست وسپس چپ اورابریدندلیک، گرامی
درفش وپرچم کشوررابدندان گرفت وتازنده بودکیان ودرفش کاویان رابرافراخت، تااینکه بدست چینیان کشته شد.
فردوسی بزرگ درداستان گشتاسب شاه
فرماید:بدان شورش اندرمیان سپاه
ازان زخم گردان وگردسیاه
بیفتادازدست ایرانیان
درفش فروزندهٔ کاویان
گرامی بدیدآن درفش چونیل
که افگنده بودند ازپشت پیل
فرودآمد وبرگرفت آن زخاک
بیفشاند از خاک و بسترد پاک
چواورابدیدندگردان چین
که آن نیزهٔ نامدارگزین
ازان خاک برداشت وبسترد وبرد
به گردش گرفتندمردان گرد
زهرسوبه گردش همی تاختند
به شمشیردستش بینداختند
درفش فریدون به دندان گرفت
همی زدبه یک دست گرز، ای شگفت
سرانجام کارش، بکشتندزار
بران گرم خاکش، فگندندخوار
دریغ آن نبرده سوارهژبر
که بازش ندیدآن خردمندپیر
۲ - البته
حاج ملاحسین کاشفی سبزواری910ق، آفرینه واثر دیگری بنام انوارسهیلی داردکه بسبک کلیله ودمنه وتلخیص داستانهای آنست وبگونه فابل نویسی!
این کتاب که بازنویسی، واگردان شده یاترجمه کلیله ودمنه ست گرچه نزدایرانیان وبچشایه وپسندادبی ایشان شیرین بلکه پذیرفته هم نیامده لیک
درسده دهم تاچهاردهم قمری یامهشیدی پس
ازگلستان سعدی ازبهترین آفرینه هاوآثارداستانی نزدفارسیزبانان هندبشمار بوده ست!
بهرروی،
این مردنیزاهل منبروآخوندی داستانپردازبوده وبگفته ادواردبراون دربخش ( ازسعدی تاجامی ) تاریخ ادبیاتش, کاشفی رااهل شاخ وبرگ دادنهای فزونگرایانه واغراق آمیزدرگردانش وترجمه وبازنویسی کلیله ودمنه
داندبگونه ایکه درهمین انوارسهیلی که واگردان شده وترجمه کلیله ودمنه است
براون باخرده گیری ونقدی تندبراین کتاب، آن
راپراز[مبالغه های محال، کلمه های قلنبه سلنبه، القاب درازوبیهوده، قیاس هاوسنجشهای دورازذهن وگزافه گویی های پرطمطراق دانسته وآن رانمونهٔ آشکارسبک بی مایهٔ نویسندگان متکلف درسده های نهم ودهم ق، درخراسان وفرارودکه زیرپروبال تیموریان بالیدند، میداند]
خاورشناس چک، یان ریپکانیزانوار سهیلی
راواگرادنی دوباره وترجمه وگردانشی باسرهم بندی کردن وآب وتاب دادن
ودرازگوییهای بی معنادانسته ست.
کنون کتاب روضه الشهداءکاشفی سبزواری مه بزرگترین خاستگاه ومنبع مداحان وروضه خوانان بوده ونزدشیعه هنوزهم بسی ورجاوندوگرانمایه ست ( فضولی بغدادی هم آنرابنام حدیقه السعداءبترکی واگردانی نموده ) رابنگریدکه چگونه ذهن داستانپردازاوازروایتی که بزرگترین دانشمندومحدث شیعه، شیخ مفیدنزدیک به1100سال پیش کمترازپانزده رویه یاصفحه نوشتندبه700واندی صفحه افزایش داده
وبسان انوارسهیلی آن راسرشارازرخدادهای پندارین وتخیلی خویش نموده ست
که
بسکه ببستند براوبرگ و ساز
گرتوببینی نشناسیش باز!

بپرس