عمر اموی

لغت نامه دهخدا

عمر اموی. [ ع ُ م َ رِ اُ م َ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیزبن مروان بن حکم اموی قرشی ، مکنی به ابوحفص. وی هفتمین خلیفه بنی امیه و خلیفه ای صالح و عادل بود لذا برخی او را پنجمین از خلفای راشدین خوانده اند. بسال 61 هَ.ق. در مدینه متولد شد و در عهد ولیدبن عبدالملک والی همان شهر گشت. سپس به وزارت سلیمان بن عبدالملک در شام رسید. و در سال 99 هَ.ق. پس از سلیمان ، در مسجد دمشق با وی برای خلافت بیعت شد. وی نخستین کسی است از بنی امیه که مردم را از سب و ناسزاگویی به حضرت علی بن ابی طالب ( ع ) بازداشت. او را در اداره مملکت روشی خاص بود بدینسان که به عاملان خویش آزادی کامل در امور می بخشید و آنها فقط در کارهای پیچیده و لاینحل ملزم به مشورت با خلیفه میشدند. شریف رضی در رثای وی قصیده ای به این مطلع دارد:
یا ابن عبدالعزیز، لو بکت العین
فتی من امیة، لبکیتک.
عمربن عبدالعزیز پس از دو سال و نیم خلافت در سال 101 هَ.ق. درگذشت و گویندکه وی را مسموم کردند. ( از الاعلام زرکی چ 2 ج 5 ص 209 ). رجوع به مآخذ ذیل شود: فوات الوفیات ج 2 ص 105، تهذیب التهذیب ج 7 ص 475، صفةالصفوة ج 2 ص 63، تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 22، تاریخ ابن خلدون ج 3 ص 76، تاریخ طبری ج 8 ص 137، تاریخ مسعودی ج 2 ص 131 و حبیب السیر چ خیام ج 2.

فرهنگ فارسی

ابن عبدالعزیز بن مروان بن حکم اموی قرشی مکنی به ابو حفص وی هفتمین خلیفه بنی امیه و خلیفه ای صالح و عادل بود لذا برخیاو را پنجمین ازخلفای راشدین خوانده اند

پیشنهاد کاربران

بپرس