عمر بن خطاب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمر بن خطاب بن نفیل، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خلیفه دوم مسلمانان، شش سال بعد از بعثت، اسلام آورد. با این که او در بیشتر جنگ های پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از بدر و احد تا حنین و...حضور داشت، در تاریخ، رشادت و استقامت ویژه ای برای او نقل نشده است؛ او شخصیتی تندمزاج داشت و با رأی مستقیم خلیفه اول به خلافت رسید.
عمر بن خطاب بن نفیل بن العزّی بن ریاح کنیه اش ابوحفص بود. وی در سال سیزدهم بعد از عام الفیل به دنیا آمد. مادر او نیز حنتمة بنت هاشم بن مغیره از قریش و طایفه بنی مخزوم بوده است.
مخالفت با اسلام
عمر در ابتدای ظهور اسلام، از مخالفان سرسخت مسلمانان بود و بر افرادی که از قبیله اش به اسلام می گرویدند، با خشونت رفتار می کرد تا جایی که خواهر و دامادش، اسلام خود را از عمر مخفی نگه می داشتند. با این حال در حدود سال ششم بعثت و پس از اسلام آوردن نزدیک به شصت نفر، اسلام آورد. او بعدها با ازدواج دخترش حفصه با پیامبر، با حضرتشان خویشاوندی پیدا کرد.
ویژگی های شخصیتی
عمر بن خطاب، شخصیتی تندمزاج داشت و حتی در دوران خلافتش، کم تر کسی جرأت می کرد، از او سؤالی بپرسد؛ به این سبب مردم هرگاه مشکلی برایشان پیش می آمد و ناچار بودند نظر عمر را بخواهند، عثمان بن عفان یا عبدالرحمن بن عوف را واسطه می کردند و هرگاه موضوع بسیار دشواری بود، از عباس استمداد نموده، او را نزد عمر می فرستادند. در حُدیبیّه، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از عمر خواستند که به مکه رفته و با مکیان گفت وگو کند؛ اما عمر در جواب پیامبر گفت: «یا رسول الله! همانا قریش به شدت با من دشمن هستند و اگر به من دست یابد، مرا خواهند کشت». پیامبر بعد از شنیدن این سخنان از فرستادن او منصرف شده و عثمان را فرستاد. با این وجود، او با صلح حدیبیه نیز مخالف بود، مخالفتی که بعدها سبب پشیمانی خود او گردید: «گفت وگو برای صلح تمام شده و تنها نگارش متن صلح باقی مانده بود. عمر بن خطاب بلند شد و پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد و گفت: مگر تو پیامبر خدا نیستی؟! پیامبر: آری؛ هستم! عمر: مگر ما مسلمان نیستیم؟! پیامبر: آری! عمر: مگر آنها مشرک نیستند؟! پیامبر: آری! عمر: پس چرا در کار دین خویش خوار و کوچک شویم؟!پیامبر: من بنده و فرستاده خدایم و خلاف فرمان وی عمل نمی کنم، او نیز مرا وا نخواهد گذاشت. سپس همین گفتار را خطاب به ابوبکر گفت و او نیز در جواب گفت: ای عمر! مطیع وی باش؛ من شهادت می دهم که او پیامبر خدا است ». در موارد دیگری هم می بینیم که عمر در غیر از صحنه نبرد، دست به شمشیر و تهدیدش زیاد بود. به عنوان نمونه، گزارش شده است که او از پیامبر خواست تا اجازه دهد که گردن اسیران را بزند!
تلاش برای خلافت ابوبکر
...

[ویکی شیعه] عُمَر بن خَطّاب بن نُفَیل (درگذشت ۲۳ق) از صحابه پیامبر اکرم(ص) و خلیفه دوم (خلافت: ۱۳ - ۲۳ق) که در مکه اسلام آورد. او به وصیت مستقیم خلیفه اول به خلافت رسید، حدود ده سال حکومت کرد و در سال ۲۳ق توسط ابولؤلؤ به قتل رسید.
شیعیان برخی اقدامات عمر بن خطاب را نکوهش می کنند که برخی از آنها به مسائل مورد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت تبدیل شده است؛ از جمله سرپیچی از دستور پیامبر درباره حضور در سپاه اسامه، ماجرای حدیث دوات، حضور در واقعه سقیفه، رفتار وی با اهل بیت به ویژه حضرت زهرا و تغییر شیوه تقسیم بیت المال.
عمر بن خطاب بن نُفَیل، در سال ۱۳ بعد از عام الفیل در مکه به دنیا آمد. کنیه اش ابوحفص بود. درباره پدرش، خطّاب بن نفیل، و مادرش، حنتمه دختر هاشم بن مغیره، گزارش چندانی در دست نیست. او در دوران جاهلیت به چوپانی و شترچرانی اشتغال داشت. همچنین در جنگ های آن دوره، سفیر قریش بود. او نُه پسر و چهار دختر داشت؛ از جمله: عبدالله، عاصم، عبیدالله، عبدالرحمان، زید و حفصه.

[ویکی اهل البیت] أبوحفص عمر بن الخطاب ، خلیفه دوم از خلفای راشدین بود. مورخین شیعی او را عامل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها می دانند.
«عمر بن خطّاب» بن نفیل قرشی عدوی، مکنّی به ابوحفص می باشد. مادرش حنتمة، دختر هشام بن مغیرة و خواهر ابوجهل بن هشام است. چهل سال پیش از هجرت در مکه بدنیا آمد و در جاهلیت از پهلوانان قریش بشمار می رفت.
بنابر برخی روایات، هنگامی که عمر از سوی سران قریش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شده اند. از این رو خشمگین به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکی بعد با آیات قرآن آشنا شد و در سال ششم بعثت اسلام آورد. وی پنج سال پیش از هجرت اسلام آورد واسلام او مایه دلگرمی مسلمانان شد (که در آن زمان اندک بودند).
عمر اندکی پیش از رسول خدا به مدینه هجرت کرد. وی در بسیاری از جنگهای زمان پیامبر شرکت داشت؛ لیکن مورخان هیچ ماجرایی از مبارزات او نقل نکرده اند. هنگام رحلت خاتم الانبیا، مانع نوشتن وصیت نامه شد و گفت: «تب بر رسول خدا چیره شده و هذیان می گوید!» از این رو، مایه حسرت بسیاری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد که چرا مسلمانان از آن وصیت مهم محروم شدند.
عمر در سقیفه بنی ساعده حضور داشت و بیشترین نقش را در برگزیدن ابوبکر و بیعت مردم با او ایفا کرد. ابوبکر نیز در هنگام مرگ، وصیت کرد که عمر پس از وی خلیفه شود. از این رو عمر در سال 13 هجری، پس از مرگ ابوبکر به خلافت دست یافت و لقب «امیرالمؤمنین» را برای خود برگزید. عمر ده سال و شش ماه خلافت کرد و در این مدت به تاسیس دیوان و دفتر برای حکومت همت گماشت و مقررات حکومتی بسیاری وضع کرد. بسیاری از سرزمین های اسلامی (مانند عراق، فلسطین، شام، مصر و بخش های بسیاری از ایران) در دوران خلافت او فتح شد.
یکی از اقدامات نادرست وی، طبقه بندی اصحاب رسول خدا جهت دریافت حقوق و مزایا بود؛ به طوری که در سال اّخر زندگی خود با مشاهده اختلاف طبقاتی شدید بین مسلمانان گفت: «اگر سال دیگر زنده باشم، بیت المال را به روش پیامبر به طور مساوی بین مردم تقسیم می کنم».
در عهد او تاریخ هجری متداول و برای مسلمانان دیوان محاسبات برگزار گردید. و چنان که از تواریخ عامه برمی آید وی در زندگی شخصی ساده و متناسب با یک حاکم اسلامی بود، بدین معنی که به ظاهر نمای حکومت اسلامی را محفوظ می داشت و حیثیات برونی آن را مراعات می نمود، هر چند آن شیوه جز شیوه رسول خدا و متفاوت با روش آن حضرت بوده، چنان که تاریخ به وضوح، گواه این مدعی است.
به هر حال، «عمر» نسبت به یار خویش (عثمان)، جهات حکومتی محسوس عندالعموم را مرعی می داشته است. او سرانجام در 27 ذی الحجه سال 23 هجری به خنجر فیروز فارسی مکنی به ابولؤلؤ غلام مغیرة بن شعبه، در نماز صبح مجروح و پس از سه روز درگذشت.

دانشنامه آزاد فارسی

عُمَرِ بن خَطّاب (مکّه ح ۴۰پ ق ـ مدینه ۲۳ق)
(مکنی به ابوحفص و ملقب به فاروق) خلیفۀ دوم از خلفای راشدین (حک: ۱۳ـ۲۳ق) و از بزرگ ترین و معروف ترین مردان صدر اسلام. از قبیلۀ قریش و از تیرۀ عدی بن کعب بود. مادرش حنتمه بنت هاشم خواهر ابوجهل، پسرش عبدالله بن عمر از راویان مشهور، دخترش حفصه همسر حضرت محمد (ص)، و ام کلثوم دختر امام علی (ع) از زنان او بود. عمر تا پیش از مسلمان شدن، از دشمنان رسول خدا به شمار می رفت. بنابر برخی روایات، پس از آن که آیاتی از سورۀ طه را شنید نزد رسول خدا رفت و اسلام آورد. عمر اندکی پیش از رسول خدا به مدینه هجرت کرد و در بسیاری از جنگ های زمان پیامبر (ص) شرکت داشت، اما گزارشی از مبارزات و جنگجویی های او در منابع تاریخی نیامده است. پس از رحلت حضرت رسول، در حالی که حضرت علی (ع) و برخی از یاران آن حضرت مشغول غسل و دفن پیکر رسول خدا بودند، عمر همراه با ابوبکر و ابوعبیدۀ جراح، در سقیفۀ بنی ساعده گرد آمدند و برخلاف دستور رسول اکرم (ص) در غدیر خم ابوبکر را به جانشینی پیامبر اسلام برگزیدند. نقش او در بیعت با ابوبکر در سقیفه و پس از آن در حکومت ابوبکر بسیار چشمگیر بود. ابوبکر اندکی پیش از مرگ، در نامه ای عمر را به جانشینی خود برگزیده بود. عمر پس از رسیدن به خلافت (۱۳ق)، خالد بن ولید را از فرماندهی سپاه مسلمانان در شام، عزل و به جای وی ابوعبیدۀ جراح را منصوب کرد. عمر فتوحات زمان ابوبکر را هم زمان در ایران و شام ادامه داد، و درنتیجۀ آن بخش های وسیعی از ایران، شام و حتی مصر به تصّرف درآمد. براثر این فتوحات، اموال و غنایم فراوانی به دارالخلافه سرازیر شد. بدین سبب، او دیوان و دفتری برای حکومت تأسیس و مقررات حکومتی بسیاری وضع کرد و اموال را براساس تقدم در اسلام، شرکت در جنگ های بدر و احد و خویشاوندی با پیامبر، در بین مردم تقسیم کرد. افزون بر این، در زمان حکومت عمر خطاب مالیات ارضی (خراج) و مالیات سرانه (جزیه) بر مردم غیرمسلمان تابع جامعۀ اسلامی بسته شد، شهرهای کوفه و بصره بنا شد، و به پیشنهاد حضرت علی (ع) نام گذاری تاریخ اسلامی و آغاز آن از هجرت رسول خدا به مدینه صورت گرفت. از دیگر وقایع مهم دورۀ دَه سالۀ خلافت او قحطی بزرگ در حجاز بود (۱۸ق) که آن سال به عام الرماده معروف شد. دربارۀ عملکرد خلیفۀ دوم انحراف ها و ایرادهایی نیز وجود دارد که بحث ها و انتقاداتی را سبب شده است؛ ازجمله ماجرای حمله به خانۀ فاطمه زهرا (س)، بیعت گرفتن اجباری از حضرت علی برای ابوبکر و پاره کردن قبالۀ فدک، حذف عبارت «حی علی خیر العمل» از اذان و اقامه و اضافه کردن عبارت «الصلاة خیر من النوم»، حرام دانستن ازدواج موقت، ممنوع کردن عمرۀ تمتع، و دست روی شکم گذاشتن در حال نماز. عمر سرانجام به دست اسیری ایرانی به نام فیروز، معروف به ابولؤلؤ، کشته شد. او را در کنار قبر حضرت رسول و ابوبکر دفن کردند. عمر در بستر مرگ شورایی شش نفره متشکل از علی بن ابی طالب، عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام معیّن کرد تا خلیفۀ پس از او را انتخاب کنند، که درنتیجۀ این شورا عثمان به خلافت برگزیده شد. سیره نویسان عمر را مردی بلندقد، سرخ رو، تندخو و سخت­گیر، و دارای ارادۀ قوی و قدرت تصمیم گیری توصیف کرده اند.

پیشنهاد کاربران

ذوالوشاح. [ ذُل ْ وِ ] ( اِخ ) لقب شمشیر عبیداﷲبن عمربن خطاب. و بقولی شمشیر از پدر وی عمر رضی اﷲ عنه بوده است.
قابل توجه دوستی که بحث را �احساسی� میکنند و از �عقلانیت� دور میکنند عرض میکنم؛
پس این جمله ی کیست؟!
�النار و لا عار. . . �
ماجرای این جمله رو هم براتون گفتند؟ فکر نمیکنم این بخش از حقیقت را برایتان گفته باشند. . .
...
[مشاهده متن کامل]

هنگامی که آن بزرگمرد تاریخ، امیرالمومنین حقیقی که عقل ها در درک معرفتش زانو زده اند، علی ابن ابی طالب در آخرین روز های عمر به او فرمود: به منبر برو و حق پیشوایی امت اسلام بعد از پیامبر ( ص ) را که در �روز غدیر� به من داده شد اما شما به ناحق از من ستاندید را برای مردم بازگو کن ولی عمر حاضر به انجام این کار نشد. . . . سپس امیرالمومنین علی علیه السلام به عمر گفت لااقل فقط در محضر خودم به این حقی که از من ستاندی اعتراف کن و عمر رو برتافت و گفت:
النار ولا عار. . . ( یعنی آتش دوزخ را میپذیرم ولی عار را نه. . . )
بله دوست من، این فقط شما نیستی که نگران روز قیامت و پل صراط هستی، ای کاش حقیقت بر همه گان آشکار بود. . .
بگذار جور دیگری بگویم، برای هرکس که نمیخواهد بحث را تاریخی کند و به این روایات اعتقادی ندارد:
تو بگو ( خِطاب به وجدانت بگو ) . . .
چطور ممکن است پیامبر ( ص ) تمام عمر شریف خود را صرف پرورش و رشد درخت اسلام بکند، ولی برای خود جانشینی به مردم معرفی نکند؟ و درخت اسلام را همینجور به حال خود رها کند؟!
آیا عقل سالم این موضوع را می پذیرد؟
چطور ۳ خلیفه ی اول، هر کدام به نحوی برای امر جانشینی خود موارد و ضوابطی را هنگامی که در قید حیات بودند مشخص کردند، اما پیامبر اسلام ( ص ) که جانها فدای او باد، نعوذ بالله نعوذ بالله این موضوع را فراموش کردند؟!! هرگز هرگز
الله الله. . . شما را قسم، تفکر تفکر
�روز غدیر� را که مورد قبول روایی کتب اهل سنت و شیعه است و یکی از قویترین مستندات تاریخی اسلام است را مطالعه بفرمایید.
و من الله توفیق
اسلام علی من التبع الهدی

****
همانطور که حضرت علی و فرزندانش مورد احترام
هستند، به دیگر خلفا و اصحاب پیامبر اسلام ص
هم باید احترام گذاشت، به همسران پیامبر هم *باید*
احترام گذاشت و میانشان تبعیض قائل نشد،
اگر مسلمان هستیم و پیرو پیامبر ص باید بدانیم نباید
...
[مشاهده متن کامل]

به ادیان و مذاهب افراد توهین کرد، ، ، ،
و مهمتر از همه به مقدسات یکدیگر
حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و. . . برای اهل سنت اشخاص با احترام و عزیزی هستند، پس نباید به آنها
ناسزا گفت، آنان دوستان خدا و یاران پیامبر بوده اند
تا کی در جهل و نادانی بسر میبرید؟
تا کی آتش سوزان جهنم را برای خود می خرید؟
لا تعقلون؟
اندیشه نمیکنید؟
به روز سختی که تک تک شما برای رد شدن از پل صراط
باید عذر خواهی کنید از این بزرگواران نمی اندیشید؟
پس از این همه لعن و نفرینی که کرده اید، آیا
روی نگاه کردن به چهرشان دارید؟
خداوند انسان هارا از لعن و نفرین منع کرده است
پس چطور میتوانید باز آنچه را که خدا منع کرده است
به زبان بیاورید؟
به فکر روز سختی باشید که همه به صف ایستادند
تا تکلیفشان مشخص شود و شما حتی آرزو میکنید
تا کارهایتان نزد دیگران اعلام نشود تا خوار نشوید
آنگاه است که از کرده ی خود پشیمانید و راه بازگشتی
نیست، خداوند به شما بشارت آن روز را داده است
برای آن روز آماده شوید
هرکس در قبر خویش میخوابد، پس کسی را برای
گناهان کرده و نا کرده اش سرزنش نکنید.
کس چه داند؟ شاید او از شما نزد خداوند با ارزش
تر باشد؟!!!. . .

عمر بن خطاب ( به عربی: ابو حفص عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی ) که در میان اهل تسنن به عمر فاروق نیز معروف است، از صحابه محمد و از قدرتمندترین خلیفه در میان خلفای راشدین و نیز یکی از بزرگ ترین و تاثیرگذارترین فرمانروایان مسلمان در تمام طول تاریخ می باشد. [۱] وی دومین خلیفه از خلفای راشدین بود که تحت فرمان او، سپاهیان عرب، سرزمین بین النهرین و سوریه را فتح نموده و نیز استیلای بر ایران و مصر را آغاز کردند. [۲][۳][۴]
...
[مشاهده متن کامل]

آغاز زندگی
عمر ابن خطاب در سال ۵۸۱ میلادی برابر با دهم عام الفیل در شهر مکه زاده شد. [۵] نام پدرش خطاب و نام مادرش حنتمه بنت هاشم بود. طبق روایات سنتی وی در دوران نوجوانی در صحراهای عربستان و در ضجنان به شُترچَرانی و چوپانی می پرداخت؛ و در طائف، اسب سواری و تیر اندازی و شمشیرزنی و کشتی گیری را آموخت. او از کسانی بود که در جوانی به مکتب رفته، خواندن و نوشتن را آموخت. [۶]
عمر در بیست و سه سالگی، با زینب دختر مظعون ازدواج کرد؛ از این ازدواج دختری زاده شد که عمر او را حفصه نامید؛ از آن پس عُمر خود را با کنیه اباحفص به مردم می شناساند. [۷]
اسلام آوردن عمر
هنگامی که محمد صلی الله علیه وسلم دعوت به اسلام را آغاز کرد، عمر به دفاع از سنت های قدیمی عربی و آیین شرک و بت پرستی پرداخت؛ به همین دلیل روابط خود را با بسیاری از مردان عرب که به دین اسلام درآمده بودند، قطع کرد. وی همچنین اعلام کرد که با علی، عبدالرحمن بن عوف، حمزه، ابوبکر، عثمان و زبیر رابطه تجاری نخواهد داشت.
اسلام آوردن او، که پیش از آن از مخالفان سرسخت محمد محسوب می شد، نقطه عطف و رویداد مهمی در تاریخ اسلام به شمار می رود؛[۸] . در سیره ابن اسحاق آمده است که عمر قصد قتل محمد را داشت، تا این که در راه یکی از مسلمانان را دید و او عمر را آگاه کرد که خواهر و دامادش مسلمان شده اند. عمر به سوی خانه دامادش حرکت کرد و به ضرب و شتم آن دو پرداخت؛ اما سرانجام تحت تأثیر آیاتی از سوره طه قرار گرفت و مسلمان شد. خباب پسر ارت او را به پناهگاه محمد در تپه صفا راهنمایی کرد. تذکره نویسان او را چهلمین مرد مسلمان دانسته اند. [۹]
عمر در زمان حیات محمد
او به همراه محمد صلی الله علیه وسلم و سایر مسلمانان اهل مکه به مدینه رفت؛ او با عبدالله بن مسعود ( و به روایتی با ابوبکر ) پیوند برادری بست. او در جنگ های بدر، احد، خندق، تبوک، بنی قیقناع، بنی النضیر حضور داشت. [۱۰]. وی در جنگ با یهودیان، قلعه های قمو، وطیع و سلالم را که در دست مرحب بود، فتح کرد. او در ماموریت های جنگی تربه، حاذان، خثعم نیز حضور داشت. در کنار ابوبکر، به یکی از مشاوران و یاران ( صحابه ) اصلی محمد بدل گشت. [۱۱]
ازدواج محمد صلی الله علیه وسلم با دختر او حفصه در سال ۶۲۵ میلادی، نشانگر مقام و رتبه عمر در سرزمین عربستان بود. پس از مرگ محمد صلی الله علیه وسلم، او نقش بسیار مهمی در آشتی دادن و جلب موافقت و بیعت مسلمانان اهل مدینه، در پذیرفتن ابوبکر که اهل مکه بود، به عنوان جانشین محمد ایفا کرد. [۱۲]
خلافت
عمر پس از ابوبکر در سال ۶۳۴ میلادی، به خلافت مسلمین رسید و نخستین کسی بود که لقب «امیرالمومنین» را برای خود برگزید. [۱۳][۱۴] عمر در طول ده سال خلافت خود، سیاست اجرایی خود را در توسعه فتوحات متمرکز کرد و قبایل زیادی را از جزیرة العرب به شام و عراق کوچاند. زندگی اقتصادی ساده ای داشت و از تجمل گرایی سخت متنفر بود. بارها کارگزاران خود را به دلیل تجمل گرایی بر کنار یا توبیخ و جریمه کرد. خلافت وی تقریباً ۱۰ سال به طول انجامید. عمر پس از ده سال خلافت به سال ۶۴۴ میلادی، توسط یک ایرانی مجوسی به نام ابولؤلؤ ( پیروز نهاوندی ) به شهادت رسید. [۱۵]
تقسیمات سیاسی و اداری
شیوهٔ حکومت داری عمر، مبتنی بر اقتدار مرکزی خلافت بود. قلمرو خلافت به ایالت های مختلفی تقسیم می شد و بعضی از آن ایالت ها خودگردانی نسبی داشتند، نظیر آذربایجان و ارمنستان که قدرت خلیفه را پذیرفته بودند. مناطق مختلف قلمرو خلافت توسط والی ها اداره می شد که شخصاً توسط وی انتخاب می شدند. عمر در امر انتخاب والی بسیار سختگیر بود. ایالت ها به بخش های کوچکتری نیز تقسیم می شدند که در قلمرو خلافت تعداد آنها به ۱۰۰ می رسید. والی یا فرماندار آن مناطق نیز توسط وی، یا توسط والی بخش های بزرگتر انتخاب می شدند. دیگر مناصب دولتی در قلمرو خلافت به قرار ذیل بود:
حکمران و عمال خلیفه در ممالک اسلامی
کاتب که دیوان یا دفاتر جمع و خرج مالی را اداره می کرد
گماشتهٔ مخصوص که او را حاجب می خواندند
خزانه دار یا متصدی بیت المال
قاضی که مامور دادرسی بود. [۱۶]
همهٔ انتصاب ها از طریق نوشته ابلاغ می شد. و همراه حکم انتصاب شیوه و راهنمای حکومت داری نیز برای والیان ابلاغ میشد که آنها ملزم بودند آن را در مسجد هنگام تحویل گرفتن مقام خود برای مردم بخوانند. [۱۷] وی قبل از رفتن والیان به محل خدمت خویش، تا دروازهٔ شهر با آنها بیرون می شد، بنا بر روایت طبری و ابن اثیر وی به آنها توصیه می کرد که حقوق مردم را رعایت کنند، و بر آنها سخت نکیرند، و درب خانهٔ خود را بر مردم نبندند. «شما را بر تن امت محمد ( ص ) نگماشته ام، شما را گماشته ام که با آنها نماز کنید، و در میانشان به حق قضاوت کنید، شما را به تن آنها تسلط نداده ام». [۱۸]
اصلاحات، فتوحات نظامی، جنگ ها و فتوحات عمر بن خطاب
نخستین کاری که عمر در همان شب که ابوبکر مرده بود، کرد، این بود که کسان را دعوت کرد که با مثنی بن حارث شیبانی به سوی دیار پارسیان روند اما هیچکس داوطلب دیار رفتن به این جبهه نمی شد که جبههٔ پارسیان ناخوشایند و سخت بود. مثنی برای تشویق دیگران گفت «این جبهه را سخت ندانید که ما بر بهترین نیمهٔ سواد ( عراق ) تسلط یافته ایم و به آنها دست اندازی کرده ایم و کسان پیش از ما جرئت اینکار را داشته اند. انشاء الله کار دنباله دارد. » سپس عمر نیز با سخنانش به تشویق مردا . . .

بپرس