عیب جویی کردن


برابر پارسی: خرده گرفتن

معنی انگلیسی:
criticize, henpeck, quarrel, rail, reproach, scold, animadvert, bad-mouth, rag, knock
carp
, complain, natter

واژه نامه بختیاریکا

به لل گریدِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: راه های درمان عیب جوی، عیب جوی
همه می دانند که عیب جویی از صفات زشت و ناپسند به شمار می رود و جستجوی عیب ها و لغزش های مردم و آشکار کردن آن ها، بی شک ناشی از دشمنی و حسد است، و گاه در وجود انسان حالت و صفت زشتی پدید می آید که از آشکار شدن عیب دیگران، احساس رضایت و خوشنودی می کند، هر چند که از روی عداوت و کینه نباشد و هر که در آیات و احادیث تتبع داشته باشد، می داند آن که در پی عیب جوئی و رسوا کردن مسلمین است بدترین و خبیث ترین مردم است، خدای تعالی می فرماید: وَلاَتَجَسَّسُوا؛ کنجکاوی عیوب مردم مکنید. (سوره حجرات، 12)
1 ـ عیب جویی در آیات قرآنی:
کسانی که به جای انتقاد سالم و سازنده به فکر این باشند که عیوب مردم را آشکار کنند و از حیثیت و اعتبار آنان بکاهند، مرتکب گناهی بس عظیم گشته اند که به خاطر آن عذابی دردناک پیش رو خواهند داشت.
قرآن مجید در این باره می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم باایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند می داند و شما نمی دانید. (سوره نور، آیه 19)
یک انسان مسلمان به حکم وظیفه اسلامی، انسانی و اخلاقی موظف است در صورتی که از برادر دینی خود اشتباه و خطایی را مشاهده کرد در خفا به او تذکر دهد تا در صدد رفع آن گناه برآید و چاره ای بیندیشد که از این پس، گِرد آن گناه نگردد نه این که با دیدن یک کار خطا و اشتباه و چه بسا به صرف این که از دیگران شنیده است و تحقیق نکرده آبروی مسلمانی را ببرد و در نتیجه خود را نیز مستحق آتش دوزخ کند.
در این جا نکته جالب توجه این است که قرآن مجید نمی گوید کسانی که فحشاء را در میان مؤمنان شایع می کنند. اهل عذابند بلکه می فرماید کسانی که دوست دارند نسبت های ناروا درباره مؤمنان شایع شود، اهل عذابند و این خود دلالت می کند بر این که آبروی مسلمان نزد خداوند بسیار محترم است و او اجازه نمی دهد که هر چه درباره مؤمنان گفته و شنیده می شود، برای دیگران بازگو گردد زیرا اگر انسان با چشم خود ببیند، کسی گناهی را انجام داده حق ندارد سرّ او را فاش کند، چه رسد به این که از دیگران شنیده و خود ندیده باشد. (دقت کنید.)

مترادف ها

impeach (فعل)
متهم کردن، احضار نمودن، باز داشتن، عیب جویی کردن، بدادگاه جلب کردن، تردید کردن در، اعلام جرم کردن

criticize (فعل)
انتقاد کردن، عیب جویی کردن، نکوهش کردن، نقد ادبی کردن

carp (فعل)
گله کردن، عیب جویی کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن

cavil (فعل)
عیب جویی کردن، خرده گیری کردن، عیب گرفتن، عیب گرفتن از

find faults (فعل)
عیب جویی کردن

nag (فعل)
عیب جویی کردن، ازار دادن، نق زدن، مرتبا گوشزد کردن

vituperate (فعل)
سرزنش کردن، عیب جویی کردن، ناسزا گفتن، توبیخ کردن، بد گفتن

فارسی به عربی

اتهم , شبوط , فند، اختیار , فرس

پیشنهاد کاربران

بپرس