عید

/~eyd/

مترادف عید: سالگرد، سالگشت، جشن

متضاد عید: عزا

برابر پارسی: جشن، روزبه

معنی انگلیسی:
festival, feast, fest _, festivity, jubilee

لغت نامه دهخدا

عید. ( ع اِ )خوی گرفته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || هرچه بازآید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || موسم. ( اقرب الموارد ). || روز فراهم آمدن قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). هر روز که در آن انجمن یا تذکار برای فضیلتمند یا حادثه بزرگی باشد. گویند ازآنرو بدین نام خوانده شده است که هر سال شادی نوینی بازآرد، و اصل آن عِود است. ( از اقرب الموارد ). || روز جشن اهل اسلام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، أعیاد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مطلق روز جشن و روز مبارکی که در آن روز مردم شادی کنند و به یکدیگر تبریک نمایند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به جشن شود :
صد عید چنین ضمان کند عمر
دولت به ازین ضمان ندیدت.
خاقانی.
به خجستگی عیدت چه دعا کنم که دانم
که بدولت تو هرگز ز فنا ضرر نیاید.
خاقانی.
خاقانی عید آمد و خاقان به یمن خود
هر کار کز خدای بخواهد روا شود.
خاقانی.
روز وصل از بیم هجران تو گریان گذشت ( ؟ )
آه عید آمد پس از عمری و در باران گذشت.
میر محمدعلی رایج ( از آنندراج ).
- امثال :
عید بی روستائی ، نظیر: بستان بی سرخر. ( امثال و حکم دهخدا ) :
نباشد تو راهیچ غم بی دل من
کسی دید خود عید بی روستائی.
کمال الدین اسماعیل.
بسی کوشیدم اندر پادشائی
که آن عیدی بود بی روستائی.
امیدی.
عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگر ؛ گویا در قدیم مراد از عید مطلق ، عید فطر یا عید اضحی بوده است ، چنانکه انوری گوید:
عید تو همایون و همه روز تو چون عید
نوروز تو از عید تو خرم تر و خوشتر.
( از امثال و حکم دهخدا ).
عید می آید عیبها را آشکار میکند ؛ مثلی متداول فقراست ، و مراد آنکه چون عید نوروز لباس نو برای زنان و کودکان و شیرینی برای مهمان و چیزهای دیگر باید، درویشی و بی نوائی نیازمندان آنگاه آشکار میشود. و آن نظیر «عید نیست عیب است » باشد.( امثال و حکم دهخدا ).
|| عید فطر یا اضحی. یکی از عیدین :
بر آمدن عید و برون رفتن روزه
ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزِه ْ.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 88 ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جشن، روزجشن، هرروزی که در آن یادبودی باشدازخوشی وشادی برای گروهی ازمردم
( اسم ) ۱ - روز مبارکی که در آن جشن گیرند و شادی کنند روز جشن . ۲ - جشن . ۳ - آنچه که در نتیجه اعمال قلب تجلی کند . جمع : اعیاد . یا عید فطر . روز اول شوال که مسلمانان جشن گیرند یا عید قربان . روز دهم ذی حجه که گوسفند قربانی کنند .
جمع عاده

فرهنگ معین

(ع ) [ ع . ] (اِ. ) جشن ، روز جشن ، روزی که فرخنده و مبارک است .

فرهنگ عمید

هر روزی که در آن یادبودی از خوشی و شادی برای گروهی از مردم باشد، روز جشن، جشن.
* عید اضحی: =* عید قربان
* عید صیام: [قدیمی] =* عید فطر
* عید غدیر: از اعیاد شیعیان، مطابق با ۱۸ ذی الحجه که در این روز پیامبر اسلام علی بن ابی طالب را به جانشینی خود تعیین کرد.
* عید فطر: عید مسلمانان بعد از ماه رمضان، روز اول ماه شوال.
* عید قربان: روز دهم ذی الحجه که حجاج در مکه قربانی می کنند، عید گوسفندکشان.
* عید نوروز: روز اول فروردین که روز اول سال است و ایرانیان جشن می گیرند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واژه عید بر گرفته از «عاد، یعود» یا «عادت» در لغت به هر روزی که مردم در آن اجتماع کنند اطلاق می شود.
برخی لغویان گفته اند: علت نام گذاری چنین روزی به عید آن است که هر سال با سرور و شادمانی مجدد باز می گردد و تکرار می شود. از عنوان یاد شده در بابهایی نظیر طهارت، صلات، صوم و حج سخن گفته اند.
روزهای عید
شارع مقدس این روزها را عید اعلام کرده است: اول شوال (عید فطر)، دهم ذیحجه(عید قربان)، هیجدهم ذیحجه (عید غدیر) و روز جمعه. در برخی روایات، عرفه و نهم ربیع الاول نیز از اعیاد شمرده شده است. چنان که در بعضی روایات، نخستین روز فروردین که میان پارسیان از دیر زمان به عنوان عید نوروز شناخته می شود نیز با فضیلت برشمرده شده است. در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است که نوروز از روزهای ما است که که فارسی زبانان آن را حفظ کرده اند.
احکام مشترک اعیاد
آداب مشترک اعیاد عبارت اند از غسل کردن پوشیدن پاکیزه ترین لباسها خوش بو کردن خود زیارت امام حسین علیه السّلام دعا صدقه دادن توسعه دادن بر خانواده خواندن نماز عید در عید فطر و قربان و نیز نمازهای ویژه که در عید غدیر و نوروز وارد شده است و روزه گرفتن در غیر عید فطر و قربان.

دانشنامه عمومی

عید (فیلم ۱۹۳۸). «عید» ( انگلیسی: Holiday ( 1938 film ) ) فیلمی در ژانر کمدی رمانتیک و رمانتیک به کارگردانی جرج کیوکر است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد.
کاترین هپبورن
کری گرانت
لو آیرس
ادوارد اورت هورتون
بینی بارنز
هنری دانیل
آن دران
• دوریس نولان
هری کولکر
هاوارد هیکمن
• جین دیکسون
عکس عید (فیلم ۱۹۳۸)

عید (فیلم ۲۰۰۶). «عید» ( انگلیسی: Holiday ( 2006 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به دینو مورئا اشاره کرد.
عکس عید (فیلم ۲۰۰۶)

عید (فیلم ۲۰۱۰). عید ( انگلیسی: Holiday ) فیلمی در ژانر جنایی است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به بیونه، ژوزین بالاسکو، ایو وِرووِن و ژودیت گدرش اشاره کرد.
عکس عید (فیلم ۲۰۱۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

feast (اسم)
ضیافت، مهمانی، جشن، عید

festival (اسم)
عید، جشنواره، شادمانی

holiday (اسم)
تعطیل، عید، روز تعطیل، روزبیکاری، تعطیل مذهبی

holy day (اسم)
عید، تعطیل مذهبی، ایام متبرکه

high day (اسم)
عید

فارسی به عربی

عید , مد , مهرجان

پیشنهاد کاربران

عید . در نگاه اول یک واژ ه ی عربی هست. اما این واژه در سانسکریت به معنی بزرگداشت تجلیل و تمجید آمده در اوستا idA به معنی گرامی داشت و تجلیل به کاربرده و همچنین در بهدینی idon به معنی تایید تمجید تحسین به کاربرد دارد
...
[مشاهده متن کامل]

این به این معنی نیست که واژه نمی تواند عربی باشد بلکه چشم اندازی از گذشته بزرگ و یک پارچه خاورمیانه دارد. واژگان کلیدی در همه جا استفاده می شده و شاید بهتر است بدانیم که واژه . علم ، صنعت و هنر را نمی توان محدود کرد

عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.

منابع• https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/عائد/
واژه عید
معادل ابجد 84
تعداد حروف 3
تلفظ 'i ( ey ) d
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: عید 'id، جمع: اعیاد]
مختصات ( ع ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'eyd
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
شادروز
گی ژن
روز کلان ؛ روز بزرگ . عید. جشن . ( ناظم الاطباء ) .
فارسی: جَشن
کوردی: جَژن
عید کلمه ای از ریشه عربی است یعنی “عود“یا “اعاده“می باشد به معنای باز آمدن یا بازگشتن فصل نو.
عید:
1:زمان، مناسبت
2:پیمان، عهد
عید
این واژه عربی میباشد و بهتر آنست که از واژه بهارون که در گویش لری به کارمیرود بهره ببریم
شادروز - شاروز
سور
عید در لغت از ماده عود به معنی بازگشت است ، و لذا به روزهائی که مشکلات از قوم و جمعیتی بر طرف می شود و بازگشت به پیروزیها و راحتی های نخستین می کند عید گفته می شود ، و در اعیاد اسلامی به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج ، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز می گردد ، و آلودگیها که بر خلاف فطرت است ، از میان می رود ، عید گفته شده است
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیر نمونه ج : 5 ص : 131

ملایرموقع عید میگن بوهارتون مارکبا
عید = فرخنده روز = روز جشن
عید با کسره عین به معنای جشن، اصل این کلمه از
عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو
عین الکلمه قلب به یاء شده دلیل نام
گذاریش به این دلیله چون هر سال این مراسم
تکرار و به نحوی برمیگرده کلمات مشترک در
...
[مشاهده متن کامل]

بازگشت: شامل:عیادة کردن از عائد عیادت کردن
به معنای ملاقات مجد د چون او را می شناخته و
ملاقات کرده پس با ملاقات مجدد باز هم این کار رو تکرار میکنه.
عادی:امر عادی و تکراری که همیشه باز می گرده
و تکرار میشه. معاد:سرای بازگشت یا محل
بازگشت برای حساب و کتاب. عاید:نفعی که به
علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردو تکرار میشه
ماند و معید:شخص با مهارت جنگی در واقع در
حین جنگ به دلیل مهارت و سخت کوشی بارها و
بار ها به صحنه جنگ بر می گردد گفته میشود.
معتاد:شخصی که به کار و عمل قبلی خود
برمیگرده گفته میشه. عادة یا عادت با کتابت
فارسی حرف تاء:اخلاق تکراری و همیشگی فرد که
هر روز آن را تکرار می کند گفته میشود.
عوادة :به غذای اضافه که باقی می
برای خوردن مجدد باز گردانده و گرم میشه تا یکبار دیگه جهت مصرف گرم بشه گفته میشه.

Tide=عید
عید یعنی شادی یعنی نشات
در زبان لری بختیاری از کلمه
بهارون استفاده می شود
بهارون ::بهاران، سرآغاز بهار . شروع کننده بهار
بهارون موارک::عیدت مبارک
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گیژِن ( کردی )
یاتْرا ( سنسکریت )
آهْیود ãhyud ( سنسکریت: آبْهْیودَیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس