غراب

/qorAb/

مترادف غراب: جهاز، سفینه، کشتی، ناو، زاغ، کلاغ

معنی انگلیسی:
raven, arrogant and selfish, corvus

لغت نامه دهخدا

غراب. [ غ ُ ] ( ع اِ ) زاغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( نصاب الصبیان ) ( بحر الجواهر ) ( غیاث اللغات ) ( مقدمةالادب ). ج ، اَغرُب ، اَغرِبة، غِربان ، غُرب ، جج ، غرابین ( ج ِ غِربان ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و منه الحدیث : «امر النبی ( ص ) بقتل الغراب ، و سماه فاسقاً» ( منتهی الارب ). || کلاغ. ( بحر الجواهر ) ( مقدمةالادب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 73 ) : فبعث اﷲ غراباً یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سوءة اخیه. ( قرآن 31/5 ). واقی. واق ِ. ( المنجد ذیل همین کلمات ). غراب را نامهای گوناگونی است از قبیل : ابوحاتم ، ابوحجادب ، ابوالجراح ، ابوحذر، ابوریدان ، ابوزاجر، ابوالشوم ، ابوعتاب ، ابوالقعقاع ، ابن الارض ، ابن بریح. ابن دایه. ( از المرصع نسخه خطی ). داود ضریر انطاکی گوید: غراب به سه نوع از پرندگان اطلاق شود: یکی زاغی است که در نزد ما به غراب الزرع و عناق معروف است و پاها و منقار آن کوچک و سرخ و به بزرگی کبوتر است ، دوم غراب معروف به غراب اسود ( کلاغ ) است که در میان پرندگان درنده بسیار یافت شود و به غلطآن را زاغ نامیده اند. و سوم معروف به غراب ابقع ( کلاغ پیسه ) که از همه وحشی تر است. و چون غراب جیفه میخورد گوشت آن خشن و بسیار بدبوست و سردرد می آورد و مصلح آن پختن در سرکه است. ( تذکره داود ضریر انطاکی ج 1جزو1 ص 251 ). و صاحب معالم القربة فی احکام الحسبة گوید: گوشت پرندگان جیفه خوار مانند غراب ابقع و غراب اسود بزرگ نیز خورده نمی شود زیرا که آنها مستخبث اند و اما درباره غراب الزرع و غداف که جثه آن کوچک و به رنگ خاکستری است گفته اند که آنها حلال گوشت هستند زیرا دانه خورند و به فاخته میمانند و گفته اند مانند ابقع حرام گوشت هستند. ( معالم القربة چ روبن لیوی ص 104 ). حکیم مؤمن در تحفه آرد: غراب اسم جنس کلاغ است و ابلق او غراب ابقع، و سیاه بزرگ او موسوم به غراب اسود است. به ترکی قوزقون گویند و سیاه کوچک آن که در کشتزارها دیده می شود سرخ است ، به فارسی زغن و زاغچه گویند، و آن غیر از غذاف است ، و در خواص مانند غراب الزرع و از صنف آن است ، کلاغ سفید که ابقع باشد در دوم گرم و خشک است و خوردن آن را در قطع باه مجرب دانسته اند و تعلیق چشم او مورث بیخوابی است و اجتناب از خوردن گوشت آن اولی است و زاغ بغایت ردی الغذاء و در سیم گرم و خشک و در خواص مثل غداف ، و جلوس در طبیخ آن جهت ریاح رحم مفید است و چون زنده آن را در ظرفی گذاشته با براده حدید و ترشیها مثل سرکه و آب ترنج چهل روز در سرگین اسب دفن کنند تا حل شود، جهت خضاب مجرب دانسته اند و گویند تا مدتی مدید رنگ آن تغییر نمی کند و در تغییر رنگ وضح ( برص ) و رویانیدن موی مجرب است و کلاغ سیاه و زاغچه در اول گرم و خشک و مولد خون صالح و محرک باه و مضر محرورین و مصلحش سرکه است و زهره اقسام کلاغ جهت بیاض چشم و ناخنه و زبل آن جهت برص و جمیع آثار نافع است. - انتهی. و در قاموس کتاب مقدس چنین آمده : لفظ غراب در زبان عبری به معنی سیاه است و آن پرنده ای است شبیه به کلاغ لیکن بزرگتر از آن است و منفرداً پرواز می کند و در شریعت موسوی ناپاک است و این لفظ انواع هشتگانه کلاغ را که در فلسطین یافت می شود شامل است. خوراک وی لاشه و اجساد حیوانات مرده است که چشمهای آنها را کنده و میخورد و در ویرانها و مقامها و درختهای بلند مسکن میگیرد. و از چهار الی هفت جوجه را توجه و حفظ کند تا موقعی که به حد رشد رسیده ، خود بتواند تحصیل خوراک کرده خود را محافظت کنند. - انتهی. و صاحب حبیب السیر آرد: غراب چندین نوع است و طبیعت جمیع اصنافش بر آن مجبول است که از خلق کناره کنند و در جائی جفت شوند که کس نبیند و نداند، و بعضی از علما بر آن رفته اند که کلاغ مجامعت نمی کند بمجرد آنکه نر به منقار خود طعمه به ماده دهد قناعت کند و آنچه متفق است آن است که هیچ غرابی با ماده مکرر مواصلت جایز نمیدارد و از اینجهت او را به عدم وفا منسوب سازند. از غرایب آنکه چون بچه کلاغ ازبیضه بیرون آید در نظر پدر و مادر آنقدر کریه منظر نماید که چند روز گردش نگردند و در آن ایام رازق علی الاطلاق پشه ای را به آشیانه کلاغ فرستد تا قوت بچگانش گردد و هرگاه آن بچه پر برآورد پدر و مادرش بر سر او آمده تعهد حالش نمایند. ( حبیب السیر چ 1 تهران ، اختتام ص 423 ). رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 81 شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

صورتی است فلکی در ناحیه جنوبی و آنرا برمثال کلاغی توهم کرده اند . کواکب آن هفت است و از آن جمله سه ستاره از قدر سیم و یک ستاره از قدر چهارم است ( جناح الغراب و منقار الغراب از ستارگان این صورت است ) عرش سماک ( لغ . )
کلاغ، زاغ
( اسم ) ۱ - راغ . جمع : غربان غرابین ۲ - کلاغ . یا غراب زمین . شب تاریک . یاغرای سیاه ( سیه ) . شب . ۳ - نوعی از کشتی مادی قدیم که به شکل غراب ساخته می شده . ۴ - جسم کلی از جهت بودن او در غایت بعد از عالم قدس . ۵ - از خود راضی مغرور .
محمد بن موسی غراب استاد ابی علی غصانی است

فرهنگ معین

(غُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - زاغ . ۲ - کلاغ .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) کلاغ سیاه.
۲. (صفت ) [مجاز] خودخواه.
۳. (نجوم ) صورت فلکی کم نوری در آسمان نیمکرۀ جنوبی، کلاغ.
۴. (زیست شناسی ) زاغ.
۵. نوعی کشتی بادی که به شکل کلاغ ساخته می شد.
* غراب بین: (زیست شناسی ) [قدیمی] = غراب البین

فرهنگستان زبان و ادب

{Corvus, CrV, Crow} [نجوم] صورت فلکی کوچکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان در همسایگی صورت بزرگ شجاع

گویش مازنی

/gheraab/ کلاغ & مغرور و خود بزرگ بین که در باور مردم از صفات کلاغ است & لاف دورغ

دانشنامه عمومی

غُراب نامی است رایج برای نامیدن آن دسته از اعضای سردهٔ کلاغ است که جثه ای بزرگ دارند به ویژه پرنده پرتعداد «غراب معمولی» ( Corvus corax ) . منقارهای بزرگ، پرهای سیاه و بدن پر از شاخصه های ظاهری غراب هاست.
غراب گردن سفید با نام علمی Corvus albicollis
غراب معمولی با نام علمی Corvus corax
غراب استرالیایی با نام علمی Corvus coronoides
غراب نوک کلفت با نام علمی Corvus crassirostris
کلاغ چیهوآهوآن با نام علمی Corvus cryptoleucus
غراب کوچک با نام علمی Corvus mellori
کلاغ دم بادبزنی با نام علمی Corvus rhipidurus
غراب گردن قهوه ای با نام علمی Corvus ruficollis
غراب جنگلی با نام علمی Corvus tasmanicus
منقرض شده:
• غراب جزیره چاتهام با نام علمی Corvus moriorum
• غراب نیوزیلندی با نام علمی Corvus antipodum
عکس غراب

غراب (شعر ادگار آلن پو). کلاغ ( به انگلیسی: The Raven ) سروده ای است روایی اثر ادگار آلن پو نویسندهٔ آمریکایی که نخستین بار در ژانویهٔ ۱۸۴۵ منتشر شد. این سروده را بیشتر برای آهنگ موسیقایی، زبان استیلیزیه و حال و هوای فراطبیعی آن مورد توجه قرار می دهند.
شعر دربارهٔ کلاغ سخن گوست که به شکلی مرموز با عاشقی پریشان حال دیدن می کند و شاهد سقوط آرام مرد جوان به جنون است. دلداده ، که بیشتر او را دانشجو می دانند، در دوری دلبندش، لنور، زاری می کند. کلاغ روی مجسمهٔ نیم تنهٔ آتنا می نشیند و با تکرار دائمی واژه های «دیگر هرگز» به زجر و اندوه مرد جوان دامن می زند. در این سورده ارجاعاتی به فولکلور و ادبیات کلاسیک وجود دارد.
عکس غراب (شعر ادگار آلن پو)

غراب (شعر نیما یوشیج). «غراب» یکی از اشعار نیما یوشیج است که در آذر ۱۳۱۸ منتشر شد.
وقت غروب کز بر کهسار، آفتاب با رنگهای زرد غمش هست در حجاب، تنها نشسته بر سر ساحل یکی غراب. . .
نیما یوشیج ( ۱۲۷۶–۱۳۳۸ ) شاعر معاصر ایرانی و بنیان گذار شعر نوی فارسی است. او با شعر افسانه ( ۱۳۰۱ ) نوعی جهان بینی نو را به ادبیات فارسی و حتی فرهنگ ایرانی وارد ساخت که تا پیش از آن سابقه نداشت. با این حال، عملاً با شعر ققنوس، شعر نوی فارسی متولد شد، زیرا اولین بار در این شعر، مدلولی جدید با دالی جدید پیوند خورد و پدیده ای نو شکل گرفت. نیما نخستین آثار خود را در اواخر دوران مشروطه و سال های آغازین حکومت رضاشاه سرود یا منتشر کرد. از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۵ هیچ شعری از او منتشر نشد تا اینکه در سال ۱۳۱۶ سرایش و چاپ آثارش را از سر گرفت و شعر مهم ققنوس را خلق کرد. [ ۱] «غراب» پس از ققنوس، دومین شعر نوی نیما محسوب می شود.
نیما در سال ۱۳۱۸ ( ۱۹۳۹ ) ، به همکاری با مجله موسیقی می پردازد و نظریات و شعرهای خود را در آن منتشر می کند. «غراب» که دومین شعر نوی نیماست، پیش از اولین شعر یعنی ققنوس در شماره نهمِ سال اولِ مجله موسیقی در آذر ۱۳۱۸ منتشر می شود و ققنوس مدتی بعد در شماره دوم سال دوم این مجله یعنی در اردیبهشت ۱۳۱۹ چاپ می شود. [ ۲]
روزی که نخستین شاهین منتشر شد هنوز چند روزی نگذشته بود که در یکی از مجلات دیدم یک شعر شکسته با یک تاریخ قبلی و جعلی درج شده، کمی شکسته. خندیدم و فهمیدم قاچاق و چاخان شروع شده. اشتباه نکرده بودم. قاچاق و چاخان شروع شده بود. هر چه شاهین میان مردم بیشتر می گرفت. درازهای این شعرهای شکسته را درازتر کردند و کوتاه هایش را کوتاه تر. به تاریخ چاپ آنها نگاه کنید. با تفریح نگاه کنید و ببینید چگونه، از آذر ۱۳۱۸ به این طرف، به مرور، هی سرش را درازتر کشیده اند و دمش را کوتاه تر بریده اند.
شمس الدین تندرکیا[ ۳]
شمس الدین تندرکیا نیما را متهم می کند که تاریخ شعر «غراب» را یک سال به عقب برده و به مهر ۱۳۱۷ تغییر داده است. سعید رضوانی در مقاله ای، به یکی از دست نوشته های نیما اشاره می کند که اتهام وارده به نیما را تأیید می کند. این دست نوشته حاوی شعری با عنوان «کشتگاه شاعر» است و نیما در پای شعر تاریخ را به شکل «بتاریخ/شعر غراب/۱۳۱۸» ثبت کرده است. [ ۴]
↑ دربارهٔ تاریخ سرایش شعرهای نیما اختلاف نظر وجود دارد. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به مناقشه ها درباره نیما یوشیج.
عکس غراب (شعر نیما یوشیج)

غراب (فیلم ۲۰۱۲). غراب یا کلاغ ( به انگلیسی: The Raven ) یک فیلم دلهره آور آمریکایی محصول سال ۲۰۱۲ به کارگردانی جیمز مک تیگو است که بر اساس نمایشنامه ای از بن لیوینگستون و هانا شکسپیر ساخته شده است. جان کیوساک، آلیس ایو، برندن گلیسون ، لوک ایوانز، الیور جکسون - کوهن، جیمی یوئیل، کوین مک نالی ، سم هزلدین، پم فریس از بازیگران این فیلم هستند. این فیلم در ۹ مارس ۲۰۱۲ در بریتانیا و جمهوری ایرلند و در ۲۷ آوریل ۲۰۱۲ در آمریکا منتشر شد.
داستان فیلم در سال ۱۸۴۹ اتفاق می افتد و برداشتی خیالی از آخرین روزهای زندگی ادگار آلن پو پدیدآور و شاعر می باشد که با آدم کشی زنجیره ای که بر اساس داستان اشعار او صورت گرفته روبرو می شود.
عنوان فیلم برگرفته از شعری از پو با نام «غراب» می باشد. [ ۳]
این فیلم دربارهٔ یک قاتل زنجیره ای است که برای قتل های که انجام می دهد از سری کتاب های جنایی به نویسندگی «ادگار آلن پو» الهام می گیرد و در ادامه یک کارآگاه جوان به همراه نویسندهٔ کتاب، یعنی پو در پی این قاتل می گردند تا قبل از اینکه قتل های بیشتری انجام دهد او را شناسایی کنند.
عکس غراب (فیلم ۲۰۱۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:کلاغ سیاه

جدول کلمات

کلاغ , زاغ

مترادف ها

crow (اسم)
غراب، دیلم، زاغ، کلاغ، اهرم، بانگ خروس

raven (اسم)
غراب، چپاول، کلاغ زنگی، کلاغ سیاه

rook (اسم)
غراب، رخ، کلاغ زاغی، کلاه بردار، کلاغ سیاه

corvette (اسم)
غراب، رزم ناوی که یک ردیف توپ دارد

insolent (صفت)
جسور، خیره، گستاخ، غراب، خیره چشم

arrogant (صفت)
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین

haughty (صفت)
متکبر، مغرور، پر افاده، غراب، والا، باددرسر

فارسی به عربی

غراب

پیشنهاد کاربران

دوری و بی مهری و به کلاغ از آن جهت در عربی غراب میگویند چون همیشه از انسان دوری میکند و در داستان طوفان نوح که خلاصه ای از داستان طوفان در تورات است و آن قسمت هاییکه در قرآن نیامده و نقل میکنیم به آن اسرائیلیات
...
[مشاهده متن کامل]
میگوییم خلاصه وقتی حضرت نوح کلاغ را برای بازدید از مناطق خشک که آب فروکش کرده بود فرستاد تا خبر بیاورد کلاغ تا دید بدون رجوع بکشتی حضرت نوح بهتر امرار معاش میکند دیگر نه خبر آورد و نه باز گشت که حضرت کبوتر را فرستاد و کبوتر در مناطقی که آب بود سرش را تا خشکی زیر آب برد و طوق گردن کبوتر را بآن نسبت میدهند و لذا به همان سبب انسان هایی که شق و ترخت راه میروند و سلام و معاشرت بلد نیستند میگویند غراب وار را میرودو واژه قبراق از آن استقاق یافته است پس غرب با غین به معنی دور و غریب است و قرب با قاف به معنی نزدیک و دوستان نزدیک است

به معنای خالی بستن و پز الکی دادن در گویش گیلکی ن
غراب بشکست و بی لنگر شدم من
نیومد باد و سرگردان شدم من
ترک زبان ها لودگان خوبی هستن ، میگین نه ، بالا رو بخونین ، اما درباره غراب ، این واژه به گمانم با غروب هم خانواده است
. . .
غرابی رفته در باغی نشسته
به جای بلبلی ، زاغی نشسته
. . . ( بهار، محمد تقی: ملک الشعرا )
غراب در عربی به معنی کلاغ هست
غِرْبیب ( بر وزن کبریت ) از مادّه ی غَرْب به معنای سیاه پر رنگ است، و این که عرب به کلاغ غراب ( بر وزن تراب یا رباب ) می گوید، به همین دلیل است و غرابیب هم جمع غربیب به معنی بسیار سیاه است.
جمع آن اغربه ودر جاهلیت فرزندانی بودند که پدرشان عرب و مادرشان کنبز سیاه پوست باشد
اگر مادرشان کنیز سفید پوست بود ( ( هجنا ) ) نامیده میشدند
غُراب/ gh�r�b : نام پرنده ای، کشتی، کنایه از خرامیدن باغرور، نام صحابه ای از ستارگان.
زبان زد:
خیلی هم محکم و غُرای روی اسب نشسته بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
کلاغ
غراب ( غ=راب ) هر کلمه ای راب داشته باشد. تورکی است. مثل سهراب. شهراب. مهراب. اهراب. فاراب. ساراب. داراب. ظهراب ( زه راب ) . خراب. جوراب. موراب. . . . . . .
کلاغ=غراب=طائر اسود اللوون
غراب یه کلمه ای به زبان تاتی هست
یعنی خالی بندی
غراب یعنی خالی بندی چرا الکی متن مینویسید.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس