غرض

/qaraz/

مترادف غرض: آهنگ، اراده، قصد، مراد، مقصود، منظور، نیت، هدف، ردائت، کین، کینه

برابر پارسی: کینه، دشمنی، بد اندیشی، چشم داشت

معنی انگلیسی:
prejudice, motive, purpose, private motive, interestedness, spite, animus, spleen, grudge

لغت نامه دهخدا

غرض. [ غ َ رَ ] ( ع مص ) تافتگی و اندوهناکی. به ستوه آمدن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غرضه منه ؛ ضجر منه و مل َّ. یقال : غرض بالمقام. ( اقرب الموارد ). تنگ دل شدن و ستوه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دلتنگ و ملول شدن. || شوق. آرزومند گردیدن. یقال : غرضت الیه ؛ ای اشتقت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قال الاخفش تفسیرها: غرضت من هؤلاء الیه. ( اقرب الموارد ). آرزومند شدن. ( تاج المصادربیهقی ). || شیفته شدن. دلباخته عشق شدن.( دزی ج 2 ص 206 ) . || ترسیدن. تافتگی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غرض من فلان ؛ خاف. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || غرض بینی ؛ رسیدن بینی به آب قبل از لب موقع آب خوردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) نشانه ٔتیر. ج ، اغراض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . هدفی که به آن تیر اندازند. ( اقرب الموارد ). هدف و نشانه. ( غیاث اللغات ). نشان. آماج.
آماجگاه. برجاس. تکوک. چنگال. نموک. بوته. بکوک. تلوک. دفک : تیر تدبیر او بر واسطه غرض نشست.( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 432 ). اما میخواست تا پسر چون پدر مطعون السنه بشر نشود و غرض سهام ملام بندگان باری تعالی نگردد. ( جهانگشای جوینی ). || خواست و آهنگ . یقال : فهمت غرضک ؛ ای ارادتک و قصدک. ( منتهی الارب )( آنندراج ). مجازاً مطلب و مقصود و حاجت. ( غیاث اللغات ). خواست. مراد. مقصود. ( مقدمةالادب ). قصد. غایتی که رسیدن بدان را خواهند. خواسته. منظور :
رزبان برزد سوی رز گامی را
غرضی را و مرادی را و گامی را.
منوچهری.
بود آن همگان را غرض و مصلحت خویش
این را غرض و مصلحت شاه جهان است.
منوچهری.
اگر به شرح آن مشغول شود غرض در میان گم گردد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 95 ). و این گرگ پیر گفت : قومی ساخته اند از محمودی و مسعودی ، و به اغراض خویش مشغول ، ایزد عز ذکره عاقبت به خیر کناد. ( تاریخ بیهقی ص 230 ). اکنون چون حال الفت و موافقت بدین درجه رسید ما را سه غرض است که این رسولان را بدان فرستاده آمده است. ( تاریخ بیهقی ص 518 ). غرضی که بنده را بودآن بود که خاص و عام را مقرر گردد که رای عالی با بنده به نیکوئی تا کدام جایگاه است بنده را ( خواجه احمد ) آن غرض به جای آمد. ( تاریخ بیهقی ص 166 ). خداوند داند که مرا در چنین کارها غرض نیست جز صلاح هر دو جانب نگاه داشتن. ( تاریخ بیهقی ص 166 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آرزومندشدن، مشتاق شدن، آرزومندی، قصد، حاجت، هدف، نشانه تیر، درفارسی دشمنی وقصدواراده بصلاح خودوزیان دیگری نیزمیگویند
۱ - ( مصدر ) آرزومند شدن ۲ - ( اسم ) آرزومندی شیفتگی ۳ - ( اسم ) نشانه تیر آماج ۴ - مقصود مراد ۵ - خواست آهنگ خواهشی نهانی که غالبا به قصد انتفاع باشد ۷ - قصد شخصی بزیان دیگری جمع : اغراض . یا غرض شخصی . ۱ - سود خود جستن ۲ - کینه ورزی با کسی . یا غرض نفسانی . غرض شخصی . یا غرض و مرض . ۱ - نظر شخصی ۲ - دشمنی ۳ - اشکال تراشی . یا غرض و مرض داشتن . ۱ - نظر شخصی داشتن ۲ - دشمنی کردن ۳ - اشکال تراشی کردن .
تازه گردیدن چیزی طریئ بودن طراوت

فرهنگ معین

(غَ رَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) مشتاق شدن . ۲ - (اِمص . ) آ رزومندی . ۳ - (اِ. ) هدف ، نشانة تیر. ۴ - هدف ، مقصود. ۵ - اراده ، قصد. ۶ - دشمنی ، قصد بد.

فرهنگ عمید

۱. قصد، مقصود، هدف.
۲. قصد و اراده به صلاح خود و زیان دیگری.
۳. [قدیمی] نشانۀ تیر، هدف.
* غرض داشتن: (مصدر لازم )
۱. دارای قصد و هدف بودن.
۲. قصدی به سود خود و زیان دیگری داشتن.
۳. کینه و دشمنی داشتن.
* غرض شخصی: کینه داشتن نسبت به کسی.
* غرض ومرض: [عامیانه، مجاز] کینه و دشمنی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غَرض، به صفحه ای که در مسابقه تیراندازی تیرها باید به آن اصابت کنند، گفته می شود.
غرض به معنای نخست عبارت است از صفحه ای فراهم آمده از پوست یا کاغذ که در تمرین یا مسابقه تیراندازی تیرها باید به آن اصابت کنند. به آن « رقعه » و « قرطاس » نیز می گویند؛ خواه فراهم آمده از کاغذ باشد یا غیر کاغذ.
نقش غرض
گاهی درغرض، نقشی هلال گونه ترسیم می کردند که به آن دایره می گفتند. گاهی نیز در وسط دایره نشانی دیگر ترسیم می کردند که به آن خاتم گفته می شد.
تفاوت غرض با هدف
تفاوت غرض با هدف در اصطلاح تیراندازی و مسابقه، آن است که هدف به معنای چیزی همچون تل خاک یا دیواری است که غرض در آن نصب می شود. البته در لغت، هدف و غرض به یک معنا است.

[ویکی الکتاب] معنی سُورَةٌ: سوره -پارهای از کلمات و جملهبندیهایی است که همه برای ایفای یک غرض ریخته شده باشد
معنی سُوَرٍ: سوره ها( سوره : پارهای از کلمات و جملهبندیهایی است که همه برای ایفای یک غرض ریخته شده باشد)
معنی لَغْوٌ: بیهوده - هر عمل و گفتاری است که مورد اعتنا نباشد ، و هیچ فایدهای که غرض عقلا بر آن تعلق گیرد نداشته باشد ( و به طوری که گفتهاند : شامل تمامی گناهان میشود . و مراد از مرور به لغو گذر کردن به اهل لغو است در حالی که سر گرم لغو باشند . )
معنی لَمْ یَدَّبَّرُواْ: تدبّر نکرده ونمی کنند -نیاندیشیده و نمی اندیشند - مو به مو مورد بررسی قرارنداده و نمی دهند(در اصل یتدبرو بوده که تا به دال تبدیل شده است از مصدر تدبر به معنای این که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْء...
معنی لَا یَتَدَبَّرُونَ: تدبّر نمی کنید - نمی اندیشید - مو به مو مورد بررسی قرار نمی دهید(کلمه تدبر که فعل یتدبرون مشتق از آن است به معنای این است که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ ﭐللَّهِ...
معنی یُدَبِّرُ: تدبیر می کند (تدبیر به معنای این است که چیزی را دنبال چیزی بیاوری ، و مقصود از آن این است که اشیای متعدد و مختلف را طوری تنظیم کنی و ترتیب دهی که هر کدام در جای خاص خود قرار بگیرد ، بطوری که به محض تنظیم ، آن غرضی که از هر کدام آنها داری و فائدهای که...
تکرار در قرآن: ۱(بار)

مترادف ها

gain (اسم)
افزایش، حصول، استفاده، سود، منفعت، فایده، صرفه، نفع، بهره تقویت، غرض

motive (اسم)
سبب، محرک، عنوان، علت، موجب، انگیزه، مناسبت، غرض

partiality (اسم)
طرفداری، تعصب، غرض، علاقه شدید به چیزی، ملیت، جانبداری

purpose (اسم)
عمد، هدف، منظور، مقصود، مراد، نیت، قصد، سعی، عزم، غرض

intention (اسم)
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض

grudge (اسم)
بیزاری، کینه، بی میلی، غبطه، غرض، لج، اکراه

spite (اسم)
کینه، بدخواهی، غرض، لج، بغض

prejudice (اسم)
تعصب، ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر

lucre (اسم)
سود، پول، مال، غرض، ربا

peeve (اسم)
کینه، غرض

private interest (اسم)
غرض

فارسی به عربی

اجحاف , حقد , نکایة , نیة

پیشنهاد کاربران

نشانه تیر
بدخواهی
از لحاظ فقه اثر و نتیجه ای که از قبل پیش بینی شده که به آن غرض ، غایت و فایده گویند
مرض داشتن یا غرض داشتن یعنی کینه و دشمنی داشتن
پول دستی دادن یا گرفتن =پول قرض دادن یا گرفتن
پول دستی
قصد، هدف، مقصود
مدعا
غرض:نشانه و هدف ، آنچه برای آن کاری انجام دهند ، مقصد و مطلوب از عملی ، قصد بد و نیْت سوء.
" چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد"
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 167 )

غرض کسی را بر آوردن : نیاز او را رفع کردن، خواست او را بجای آوردن
غرضی کز تو نیست پنهانی
تو بر آور که هم تو می دانی
یعنی نیاز و خواست مرا تو بجای آور، حاجت مرا خودت برآورده کن.
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۸۱.

به معنی نیت اصلی و یا قصد عمدی می باشد. . .

بپرس