غسل اوردن

لغت نامه دهخدا

( غسل آوردن ) غسل آوردن. [ غ ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غسل کردن. غسل زدن. اغتسال. تغسل. رجوع به غسل شود: چیزی نیافتم که به آن یخ را شکنم و آب گیرم و غسل آرم. ( انیس الطالبین بخاری نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 30 ). بر سر خود آب ریخت و ایستاده غسل آورد. ( انیس الطالبین ایضاً ص 116 ). نتوانستم که آب گرم سازم و غسل آرم. ( انیس الطالبین ایضاً ص 127 ).

فرهنگ فارسی

( غسل آوردن ) ( مصدر ) غسل کردن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس