غفاری

/qaffAri/

لغت نامه دهخدا

غفاری. [ غ ِف ْ / غ َف ْ فا ] ( اِخ ) قاضی محمد، او از افاضل قرن دهم هجری قمری بود، در نثر و نظم و فنون شعری فرید عصر خود بوده است مدتی در ری قضاوت کرد، و در اشعار خود به وصالی تخلص میکرد. از اوست :
چومن دیوانه ای هرگز قدم در دشت غم ننهاد
در آن وادی که من سرمینهم مجنون قدم ننهاد.
گویند وی مفتون جوانی به نام صادق بوده روزی آن جوان او را به حوض پرآبی پرت داد و دستش شکست و این قطعه را سرود:
به عشق صادق اگر دست من شکست چه باک
کسی که عاشق صادق بود چنین باشد
پی ثبوت مرا احتیاج بینه نیست
گواه عاشق صادق در آستین باشد.
او در سال 930 هَ. ق. درگذشت. و وجه تسمیه او به «غفاری » معلوم نیست ، چه میتوان آن را منسوب به قبیله بنی غفار و یا کوه غفاره در مصر یا ده غفاره در ناحیه شرقی مصر یا منسوب به غفاره به معنی عرقچین دانست و همه اینها با کسر و تخفیف اند ، و شاید منسوب به غَفّار باشد. ( از ریحانة الادب ج 3 ص 160 ).

غفاری. [ غ َف ْ فا ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان ، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است. و 6 تن سکنه دارد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

غفاری.[ غ ِ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب به قبیله غفار. ( از انساب سمعانی ورق 410 ب ). || منسوب به آنکه از نسل ابوذر جندب بن جنادة باشد. ( از ناظم الاطباء ).

غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) جندب بن جنادة،مکنی و معروف به ابوذر غفاری. رجوع به ابوذر شود.

غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) جهجاه بن سعید. از مهاجران است ، پیغمبر علیه السلام او را عزت داشتی تا به مرتبه ای که پیش از آن که مسلمان شود با او طعام خوردی. ( تاریخ گزیده چ لندن ص 221 ).

غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) حکم بن عمروبن مجدع. او صحابی است. از طرف معاویه عامل خراسان شد و در مرو اقامت کرد. پس از مدتی درباره امری موردعتاب قرار گرفت. معاویه عامل دیگری به خراسان فرستاد و «حکم » را حبس و مقید کرد تا در زندان درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 266 ). رجوع به انساب سمعانی شود.

غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) خفاف بن اغاربن رحصة. صحابی است و از پدرش روایت کند، و خالدبن عبداﷲبن حرملة از او روایت دارد. ( از انساب سمعانی ورق 410ب ).

غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) رافعبن عمرو. صحابی است. او به سال پنجم هجری قمری در مرو درگذشت. رجوع به انساب سمعانی ورق 410ب شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( میرزا ) نظام الدین مهندس الممالک بن ( میرزا ) ابراهیم از رجال اواخر دوره قاجاریه ( و. برز آباد کاشان ۱۲۶٠ - ف. ۱۳۳۳ ه ق . ) . وی در سال ۱۲۷۵ ه ق . / ۱۸۹۵ م . در دوره امپراتوری ناپلئون سوم جزو شاگردانی که دولت ایران باتفاق امیر نظام گروسی برای تحصیل بفرنگ فرستاد بفرانسه رفت و سه سال مقدمات رادر مدرسه بندر دیپ تحصیل کرد و در شهر روئن امتحان فراغت از تحصیلات مقدماتی را داد و بپاریس رفت و علوم متوسطه را در مدرسه سن لوئی آموخت و سپس وارد مدرسه پولیتکنیک پاریس شد . درحین تحصیل در مدرسه مذکور بمعلمی هندسه تحلیلی سن لوئی نائل آمد و تصنیفات او در مسائل مشکل ریاضی در روزنامه علمی مدرسه مذکور و روزنامه علمی ژرونوا ترکوئم بطبع رسیده . پس از دو سال امتحان مدرسه پولیتکنیک را داد و بمدرسه معدن پاریس داخل گردید. بعد از اتمام تحصیل در آن مدرسه بسال ۱۲۸۴ه ق . / ۱۸۶۸ م . بایران بازگشت و در سلک پیشخدمتان همایونی بمعلمی ناصرالین شاه منصوب گردید و بعد در زمان وزارت عدلیه میرزا حسین خان مشیرالدوله بریاست مجلس تحقیق وزارت عدلیه رسید . در وزارت جنگ مشیرالدوله سپهسالار اعظم از وزارت عدلیه استعفا داد و یکی از شش تن اجزای مجلس لوازم عسکریه شد . در سال ۱۲۸۸ه ق . بمنصب سرهنگی نایل آمد و از جانب دولت مامور خرید لوازم قشون از قبیل توپ و غیره گردید و بفرنگستان رفت و پس از بازگشت در زمان صدرات میرزا حسین خانبمنصب آجودان مخصوص مظفرالدین میرزا ولیعهد معین شد و در التزام وی بسمت معلمی به آذربایجان رفت و تا سال ۱۲۹۴ در آذربایجان بخدمت مشغول بود و ریاست دربخانه را بعهده داشت و برتبه سرتیپی نایل آمد . در پایان سال مزبور بامر ناصرالدین شاه از خدمات ولیعهد معزول شد و بکاشان رفت . پس از۸ ماه توقف در آن شهر باتفاق امین السلطان به کاوند ( خمسه ) رفت و مدت دو سال در و در کوه زر دامغان مامور کاوند ( خمسه ) کشف معادن طلا گردید و سپس بتهران بازگشت و بلقب مهندس مخصوص مفتخر گردید و مامور ساختن را شوسه تهران به قم گردید . سپس چند سال بتالیف کتب علمی بزبان فارسی پرداخت ازین قرار : جبر و مقابله اعلی ( ۲ مجلد ) مثلثات هندسه تحلیلی حساب تفاضلی و اصلی ( ۲ مجلد ) علم قوی و حرکت وسطی و اعلی هندسه اعلی در سفر ناصرالدین شاه بفرنگستان ( ۱۳٠۶ ه ق . / ۱۸۸۹ م . ) با رتبه سر تیپی اول بسمت ژنرال آجودانی همایونی ملتزم رکاب گردید. در مدت سفر و بعد از آن ریاست دفتر وزارت اعظم با او بود . ماموریت دولت علیه در بانک شاهنشاهی در سال ۱۳٠۷ بدو محول شد . در سال ۱۳۱۳ بعضویت دارالشورای کبری منصوب گردید . در همان سال منصب امیر تومانی یافت . در ۱۳۱۶ وزارت فواید عامه و معادن بدو واگذار گردید و در سال ۱۳۱۷ با همین سمت ملتزم رکاب مظفر الدین شاه بفرنگستان شد . در سفر دوم مظفرالین شاه باروپا ( ۱۹٠۲ م . ) وی با سمت وزارت فواید عامه در التزام رکاب بود . در جنگ بین المللی اول وزیر فواید عامه و سپس وزیر علوم بود . در کتب غفاری اصطلاحات و علامات علوم ریاضی و طبیعی بفارسی اسم برده و علامت گذاشته شده است ( سپهر . ایران در جنگ بزرگ ۱۸ - ۱۹۱۴ ص ۳ - ۱۷۲. )
( صفت ) کسی که از نسل ابوذر جندب بن جناده باشد .
قاضی محمد او از افاضل قرن دهم هجری بود در نثر و نظم و فنون شعری فرید عصر خود بوده است

فرهنگ عمید

غفار بودن.

پیشنهاد کاربران

جذاب خواهد بود اگر با هم آشنا بشیم آیدی اینستای من
Ghafarimohamadddd
سلام به همه غفاری ها غفاری فامیلی انحصاری هست که در کل ایران پخش شدن ولی همه شون بصورت نسبی با هم فامیلن و همه یک داستان مشترک دارن که از یک شهر غربی کوچ داده شدن به اونجا و عمدتا خواجه میرزا یا خان بودن میتونید همدیگر رو پیدا کنید و با هم مطالب رو به اشتراک بزارین سند و مدارک زیادی من دارم از قدیمی های فامیل
...
[مشاهده متن کامل]

ما شرق کشور بیرجند هستیم

من میلاد غفاری اهل کرمان هستم.
اهل فارسان
اهل کرمان
من امیر علی غفاری زرقری هستم ار خراسان رضوی : )
من آراد غفاری شیرازی هستم
سلام من آراد غفاری شیرازی هسمتم من در مسابقات رباتیک نفر سوم و در کشوری نفر اول ، ما یک خانواده خیلی قدیمی و خوبیم که پدر بزرگم مغازه عتاری دارن و مال یه قرن پیشه و من خیلی خوشحالم که غفاری شیرازی هستم
غفاری یک نام خانوادگی انحصاری است
غفور یکی از صفات باری تعالی است یعنی امرزنده و پوشیده از گناه. از نظر من معنی غفاری هم یعنی امرزنده و پوشیده از گناه
پاک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس