غلو

/qolov/

مترادف غلو: اغراق، زیاده روی، گزافه، گزافه گویی، مبالغه

برابر پارسی: گزافه گویی

معنی انگلیسی:
exaggeration, hyperbole, brag, embroidery, histrionics, overstatement, exaggeration or hyperbole

لغت نامه دهخدا

غلو. [ غ َل ْوْ ] ( ع مص ) به نهایت بلند نمودن دست را در انداختن تیر، یا به نهایت قدرت دور انداختن تیر را. ( منتهی الارب ): غلا الرامی بالسهم غَلْواً وغُلُوّاً؛ رمی به اقصی الغایة، و عبارة القاموس «رفع یدیه لاقصی الغایة». ( اقرب الموارد ). تیر به هوا درانداختن تا کدام دورتر شود. ( تاج المصادر بیهقی ).

غلو. [ غ ُ ] ( از ع ، اِمص ) مخفف غُلُوّ. از حد گذشتن.گزافکاری. مبالغه. رجوع به غُلُوّ شود :
خفته اند آدمی ز حرص و غلو
مرگ چون رخ نمود انتبهوا.
سنایی.
هست چون شیعه را بر آل علی
من رهی را به خدمت تو غلو
از بد چرخ آسیاکردار
خشک شد در دهان بنده خدو.
سوزنی.
شیر خود را دید در چه از غلو
خویش را نشناخت آن دم از عدو.
مولوی ( مثنوی ).
پادشاهی کن برو بخشا که او
سهو کرد و خیره رویی و غلو.
مولوی ( مثنوی ).

غلو. [ غ ُ ل ُوو ] ( ع مص ، اِمص ) غلو در امر؛ درگذشتن از حد آن. ( منتهی الارب ). از حد درگذشتن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( مجمل اللغة ) ( تاج المصادر بیهقی ). تجاوز حد. گزاف کاری. گزافه. مبالغه : آفت ملک شش چیز است ، حرمان... و غلو در عقوبت و سیاست و غیره. ( کلیله و دمنه ). || گران بودن. گرانی بها. ( دزی ج 2 ص 225 ). || گران دادن. بهای بسیار خواستن. ( دزی ج 2 ص 225 ). غلو به معنی غلاء غیر فصیح است. ( النقود العربیة ص 211 ). || به نهایت بلند نمودن دست را در انداختن تیر، یا به نهایت قدرت دور انداختن تیر را. ( منتهی الارب ). دست بلند کردن آنقدر که توان بلند کرد. ( غیاث اللغات ). || غلو سهم ؛ بلند گردیدن در رفتن و درگذشتن حد را. || غلو نبت ؛ بالیدن گیاه و درهم پیچیده و انبوه شدن. ( منتهی الارب ). || غلو درباره کسی ؛ بدنام و رسوا کردن او را. ( از دزی ج 2 ص 225 ). || ( اصطلاح عروض ) روی را در یک جا ساکن و یک جا متحرک آوردن ، و این از عیوب قافیه است.
مثال :
صلاح کارکجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.
حافظ.
|| حرکتی است که پیش از تنوین غالی واقع شودو تنوین غالی آن است که به قوافی مقید چسبد. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل غلو و تنوین شود. || ( اصطلاح بدیع ) نوعی از مبالغه است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و آن چنان باشد که مدعای متکلم به حسب عقل و عادت هردو محال باشد. ( غیاث اللغات ):بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ازحددرگذشتن، تجاوزکردن ازحد، زیاده روی درکاری یادروصف کسی وچیزی، گزافکاری، گزافه گویی
( مصدر ) در گذشتن از حد چیزی تجاوز کردن از حد ۲ - ( اسم ) تجاوز گزافگویی مبالغه ۳ - روی را در یک جا ساکن و در جای دیگر متحرک آوردن ( از عیوب قافیه ) مثلا : صلاح کار کجا کن و من خراب کجا ? ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا ? ( حافظ ) ۴ - چنانست که مدعای متکلم بر حسب عقل و عادت هر دو محال باشد . توضیح در علم بدیع زیاده روی در وصف را سه مرتبه : الف - مبالغه ب - اغراق ج - غلو : مبالغه دون اغراق است و اغراق دون غلو و غالبا تفکیک این سه از هم - خاصه اغراق از غلو - امری مشکل است . مبالغه افراط دروصف است چنانکه از امکان عقلی و عادی خارج نباشد : دو پاکیزه پیکر چو حور و پری چو خورشید و ماه از نکو منظری دو صورت که گفتی یکی بیش نیست نموده در آیینه همتای خویش . ( سعدی ) اغراق افراط در وصف است به قسمی که عقلا ممکن ولی عاده ممتنع باشد : چو بوسید پیکان سر انگشت او گذر کرد از مهره پشت او . ( فردوسی ) اما غلو افراط در وصف است به حدی که هم عقلا و هم عاده محال باشد : ز سم ستوران در آن پهن دشت زمین شش شد و آسمان گشت هشت . ( فردوسی ) ۵ - اعتقاد بالوهیت بشر است از جهتی از جهات خدایی یا صفتی از صفات الهی و تعبیر دیگر عبارتست از اعتقاد به خدایی پیغمبر یا ایمه و یا افراد دیگر و یا ایمان به شرکت ایشان با خدا در معبودیت یا در آفرینش خلق و اعطای زندگی و غیره یا در صفات ذاتی خدا مانند قدرت علم حکمت . یا اعتقاد به این که خداوند در آن افراد حلول کرده یا با آنان متحد شده است یا این که آنان بدون وحی و الهام ربانی به امور غیبی آگاهند .

فرهنگ معین

(غُ لُ وّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) از حد گذشتن . ۲ - (اِمص . ) تجاوز، مبالغه . ۳ - در شعر، بیان اغراق آمیز صفتی که در واقعیت محال و غیرممکن باشد.

فرهنگ عمید

۱. زیاده روی در کاری یا در وصف کسی و چیزی ، از حد در گذشتن ، تجاوز کردن از حد.
۲. گزاف کاری .
۳. گزافه گویی.
۴. به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص.
۵. (ادبی ) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف کسی یا چیزی به حدی که محال به نظر آید.
۶. (ادبی ) در قافیه، آوردن حرف رَوی در یک مصراع ساکن و در مصراع دیگر متحرک، که از عیوب قافیه است، مانند این شعر: صلاح کار کجا و من خراب کجا / ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را / سماع وعظ کجا نغمۀ رباب کجا (حافظ: ۲۰ ).
* غلو مقبول: (ادبی ) در بدیع، غلوی که در آن لفظی که دلالت به تشبیه یا گمان یا توهم کند آورده شود، مثل «پنداری»، «گویی «، «گوییا»، «ترسم»، و امثال آن ها، مانند این شعر: بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم / کآتش به قلم درفتد از سوز درونم (سعدی۲: ۵۱۴ ).
* غلو مردود: (ادبی ) در بدیع، غلوی که در آن لفظی از تشبیه و توهم نباشد، مانند این شعر: پی مورچه بر پلاس سیاه / شب تیره دیدی دو فرسنگ راه.

واژه نامه بختیاریکا

( غُلُو ) تَپ و توپ؛ پک و پوک؛ قَلوِه
گپ گپ گدن؛ پُر گُدِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غلو، به معنی افراط در دین و تجاوز کردن از حد و اندازه است. و یکی از عواملی که باعث می شود شیطان بر انسان حاکم و مسلط شود و او را به سوی عذاب الهی بکشد، غلو در دین است.
غلو در لغت به معنای زیادت و بلند شدن است. در مثل گفته می شود آب دهان دانه گیاه را بلند و بزرگ کرد؛ یعنی بیشتر از اندازه اش گردانید. در لسان العرب غلو چنین معنا شده است: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است. و گفته شده غلو بلند شدن و تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را گویند. ابن اثیر اصل و ریشۀ کلمهٔ غلو را به معنای ارتفاع و بلندی می داند و نیز تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را غلو می نامد. به عبارت دیگر، واژه غلوّ در مقابل تقصیر است، و در لغت به معنای تجاوز از حدّ و افراط در شیء است؛ یعنی فرد یا چیزی بیش از آنچه در او است، توصیف شود. و یا در ستایش زیبایی های ظاهری و معنوی فردی، بیش از حدّ سخن گفته شود.
معنای اصطلاحی
غلو در اصطلاح شرع به معنای افراط در دین است و آن تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه های مختلف است؛ مانند این که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند.
مصداق غلو
مصداق بارز غلو در دین اسلام که اگر بدون قرینه به کار برود بر آن صدق می شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه به ویژه امام علی (علیه السلام) اعتقاد دارند.
نسبت غلو به شیعه
...

[ویکی شیعه] غُلُوّ، در لغت به معنای زیاده روی (افراط) و در اصطلاح به معنای فراتر بردن اعتقاد دینی از حد خود است.
چنان که در تاریخ ادیان و نیز در آیات قرآن کریم آمده است، در ادیان پیش از اسلام نیز غلو وجود داشته است. نمونه هایی از این غلوها عبارتند از پرستش حیوانات مختلف یا پرستش فرعون در مصر قدیم، پرستش ارواح پیشینیان در چین باستان، پرستش امپراطور در ژاپن، بت پرستی و پرستش موجوداتی همچون آفتاب، ماه و ستارگان توسط اعراب جاهلی و خدا دانستن مسیح.
در ملل و نحل، غلوّ به ائمه اهل بیت اختصاص یافته و در معنای به حد نبوت یا خدایی رساندن آنان به کار رفته است. از این روی، هر گاه واژۀ «غلات» در ملل و نحل بدون قرینه به کار برود، منظور از آن افراد یا فرقه هایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشته اند.

[ویکی الکتاب] معنی لَا تَغْلُواْ: غلو نکنید - افراط نورزید
معنی رَهْبَانِیَّةً ﭐ: مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت
معنی رُّهْبَانِ: کشیشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معنای ترسی است که توأم با احتراز باشد و رهبانیة به معنای مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
معنی رُهْبَانَهُمْ: کشیشانشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معنای ترسی است که توأم با احتراز باشد و رهبانیة به معنای مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
تکرار در قرآن: ۲(بار)
«غلوّ» به معنای تجاوز از حدّ است، منتها هنگامی که تجاوز در مورد مقام و منزلت کسی باشد «غلو» گفته می شود، اگر در نرخ و قیمت باشد «غلاء» گفته می شود و اگر در مورد تیر باشد «غَلْو» (بر وزن دلو) می گویند و این که به جوشش، «غلیان» گفته می شود و به حیوانی که فوق العاده سرکش است «غلواء» می گویند; همه، از همین ماده است.
بعضی معتقدند: «غلوّ» هم در طرف افراط گفته می شود، هم در تفریط در حالی که بعضی دیگر آن را منحصر به طرف افراط می دانند ونقطه مقابل آن را تقصیر می گویند.

[ویکی نور] غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین). غلوّ (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین) اثر نعمت الله صالحی نجف آبادی کتابی است که به زبان فارسی، غلوّ در دین و عوامل پیدایش آن را مورد بررسی قرار داده است.
کتاب مشتمل بر یک مقدمه و دو فصل بدین ترتیب است: در فصل اول به تعریف غلو و نمونه هایی از غلو درباره شخصیت ها و کتب می پردازد؛ در فصل دوم عوامل پیدایش غلو درباره ائمه(ع)را مورد بررسی قرار می دهد.
مؤلف خاطر نشان می کند که در نیمه دوّم قرن دوّم هجری جمعی از غالیان افراطی از قبیل مغیرة بن سعید و ابوالخطّاب و همفکرانشان چون مفضّل بن صالح ابوجمیله و عبداللّه بن قاسم حضرمی و دیگران، مکتب غلوّ را تأسیس کردند و برای ترویج مسلک خود روایاتی ساختند و به ائمه اهل بیت(ع) نسبت دادند تا مردم سخنشان را قبول کنند و با اینکه ائمه(ع)شدیداً با این غالیان مبارزه می کردند آنان توانستند تا حدّ زیادی مسلک خود را ترویج کنند و جا بیندازند. این گروه منحرف افکار خود را در قالب حدیث می ریختند و به ائمه(ع)نسبت می دادند و عدّه ای را مأمور کرده بودند تا به صورت عوامل نفوذی خود را طرفدار ائمه معرفی کنند و بعد از آنکه اطمینان اصحاب ائمه را جلب کردند کتاب های اصحاب ائمه را بگیرند به نام اینکه می خواهند اخبار آنها را رونویس کنند آنگاه اخبار جعلی را وارد کتاب های رونویس شده می کردند و اصل کتاب ها را به صاحبان آنها برمی گرداندند
این کتاب های رونویس شده تکثیر می شد و بین مردم منتشر می گشت در حالی که کسی نمی دانست این اخبار جعلی که در این کتابها هست به دست صاحبان اصلی این کتاب ها نوشته نشده و از مجعولات غالیان است و بدین گونه کتاب هایی که مشتمل بر روایات جعلی و غلوّآمیز بود همه جا منتشر می شد و به شهرهای دیگر می رفت و در همه دنیای اسلام رواج می یافت. آنگاه مرحوم کلینی که فرضاً می خواست روایات را از کتاب های اصحاب ائمّه بگیرد و در کتاب کافی بنویسد از کتاب هایی که به نام اصحاب ائمّه بود و در بازار و نزد ورّاقان وجود داشت این اخبار را می گرفت و در کتاب کافی می آورد
نویسنده در فصل اول تعریفی از غلو کرده و می گوید: «خطّ غلوّ یک جریان فکری انحرافی است که در تاریخ طولانی بشر همیشه وجود داشته است و معنای غلوّ این است که انسان چیزی یا کسی را از آن حدّی که هست بالاتر بداند». سپس برای غلو چند مثال ذکر می کند

دانشنامه آزاد فارسی

غلو (ادبیات). غُلُوّ (ادبیات)
(در لغت به معنای از اندازه درگذشتن) اصطلاحی در بدیع. بزرگ نمایی و افراط در وصف که هم عقل آن را رد کند و هم وقوع آن ناممکن باشد: که من از گشادِ کمانْ روزِ کین/ بدوزم همی آسمان بر زمین (فردوسی).

غلو (دین). رجوع شود به:غلات

مترادف ها

exaggeration (اسم)
مبالغه، اغراق، غلو، گزافه گویی

hyperbole (اسم)
مبالغه، گزاف گویی، اغراق، غلو، صنعت اغراق

overstatement (اسم)
اغراق، غلو، گزافه گویی

فارسی به عربی

مبالغة

پیشنهاد کاربران

غُلُوّ
واژه غُلُوّ در اصل لغت به معنای تجاوز از حدّ و زیاده روی است که از مصادیق آن، افزونی در نرخ و قیمت کالا و یا زیاده روی در دین و یا جاه و مقام است. نویسنده ی التحقیق می نویسد: التحقیق أنَّ الأصلَ الواحدَ فی المادّةِ: هو تجاوزُ الحدِّ فی الارتفاعِ و مِن مَصادِیقِه: غلاءُ سعرِ متاعٍ. و غلوّ الرجلِ فی دیِنه أو عَقیدتِه. در قرآن آمده است: قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دینِکُمْ غَیْرَ الحَقِّ؛ بگو ای اهل کتاب در دینتان تا حق غلوّ نکنید. مراد از غلوّ و گزاف گویی در این آیه، پسر خدا خواندن عیسی علیه السّلام است.
...
[مشاهده متن کامل]

غلو: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای مانوی ویزاب است.
واژه غلو
معادل ابجد 1036
تعداد حروف 3
تلفظ qolov[v]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: غلوّ]
مختصات ( غُ لُ وّ ) [ ع . ]
آواشناسی qolov
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
در پارسی بزرگ کردن
در هزارگی غلو ینی تند و باخشم صحبت کردن با کسی
یک کلاغ چهل کلاغ، خالی بندی، بُلُف
تخم دو زرده کردن = کنایه از کسی که کار کوچکی را بزرگ جلوه داده است

بپرس