غیر منقول

/qeyremanqul/

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غیر منقول به معنای شی ء ثابت و غیر قابل جابه جایی می باشد.
مراد از غیر منقول هر چیز ثابتی است که جابه جا کردن آن بر حسب عادت ممکن نباشد، مانند زمین، ساختمان، درخت کاشته شده در زمین و آلات به کار رفته در ساختمان همچون در و پنجره تا زمانی که متصل است.
احکام مرتبط
از احکام آن در بابهای طهارت، زکات، خمس، جهاد، تجارت، اجاره، غصب، شفعه و ارث سخن گفته اند.
← در طهارت
۱. ↑ جواهرالکلام، ج۶، ص۲۶۱.
...

مترادف ها

immovable (صفت)
راسی، ثابت، استوار، راکد، غیر منقول

irreplaceable (صفت)
غیر منقول، غیر قابل تعویض، بی عوض

فارسی به عربی

ثابت

پیشنهاد کاربران

غیر منقول: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
ناویهزیک nāvihzik ( نا با مانوی vihez با پسوند پهلوی یک ) .
جا به جا نکردنی، انتقال ناپذیر، غیر قابل حمل، نقل نشدنی
جابه جا نکردنی، انتقال ناپذیر، قابل حمل نبودن، نقل نشدنی، استقرار
منقول و غیر منقول
اصطلاحی که اکثرا تو رشته حسابداری استفاده میشه معنیش میشه
منقول :جابه جا کردنی قابل حمل مثل اثاثه اداری و غیر منقول :ثابت مثل ساختمان و زمین و. . .
مانند سرمایه های غیرقابل انتقال ( زمین ، منزل مسکونی ، اشجار )
در حقوق مدنی اموال ( غیر منقول ) آن است که از محلی به محلی دیگر غیر قابل انتقال باشد، به نحوی که منتقل کردن آن باعث خرابی یا نقص مال یا محل آن شود.
غیر قابل انتقال ، اموال غیرمنقول در اصطلاح حقوقی به مالی گفته می شود که از جایی به جای دیگر قابل انتقال نباشد٬مانند زمین.
بی جنبش یا بی تکان
این واژه تازى ( اربى ) است و بهتر است بجاى آن از واژه ى اَبَریک Abarik ( پهلوى: برده نشده ، نبردنى ) بهره جست.
-

بپرس