فائد

لغت نامه دهخدا

فائد. [ ءِ ] ( اِخ ) کوهی در طریق مکه. ( معجم البلدان ).

فائد. [ ءِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمن ابوالورقاء. محدث است. تابعی است.

فائد. [ ءِ ] ( اِخ ) ابن کیسان الجزار الباهلی ، مولی باهله ، مکنی به ابوالعوام. تابعی است.

فرهنگ فارسی

ابن کیسان الجزار الباهلی مولی باهله .

پیشنهاد کاربران

بپرس