فجر کاذب

لغت نامه دهخدا

فجر کاذب. [ ف َ رِ ذِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام بالا. ذنب السرحان. صبح نخستین. دم گرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ذیل فجر شود.

فرهنگ فارسی

بام بالا . صبح نخستین

پیشنهاد کاربران

سایبان سیمابی ؛ کنایه از صبح کاذبست. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) .
- سایبان ظَلْمانی ؛ صبح کاذب. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس