فر خوردن

لغت نامه دهخدا

فر خوردن.[ ف ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچ درپیچ شدن. فرفری شدن. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فِر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( در بازی شیر یا خط ) بدور خود چرخیدن سکه ای که به وسیله ضربه انگشت شست بلبه آن بهوا پرتاب می شود .

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> فر خوردن
ترسیدن

پیشنهاد کاربران

معادل در ترکی ، فیرانماق ( fıranmaq )
احتمالا ریشه این کلمه ترکی باشد.

بپرس