فراز کشیدن

لغت نامه دهخدا

فراز کشیدن. [ ف َ ک َ / ک ِ دَ ]( مص مرکب ) پیش کشیدن. به سوی خود کشیدن :
چو من فراز کشیدم به خویشتن لب او
دل حسود ز غم خویشتن فراز کشید.
فرخی سیستانی.
- خویشتن فراز کشیدن ؛ درهم شدن از غصه و رنج. رجوع به فراز شود.
|| بالا کشیدن و از غلاف درآوردن شمشیر و مانند آن را :
تیغ چون بر سری فراز کشند
ریگ ریزند و نطع بازکشند.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پیش کشیدن بسوی خود کشیدن ۲ - بالا کشیدن از غلاف در آوردن ( شمشیر و مانند آن را ) .

فرهنگ معین

( ~ . کِ دَ ) (مص م . ) ۱ - پیش کشیدن ، به سوی خود کشیدن . ۲ - بیرون کشیدن .

پیشنهاد کاربران

میتواند به معنای نزدیک شدن یا نزدیک کردن باشد

بپرس