فرجاری

لغت نامه دهخدا

فرجاری. [ ف ِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) معرب پرگاری. خط مستدیر را نامند. ( از اقرب الموارد ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به پرگاری شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) دایره یی مستدیر خط فرجای .

فرهنگ معین

(فِ ) [ معر. ] (ص نسب . ) پرگاری ، دایره ای .

پیشنهاد کاربران

بپرس