فرخ قاجار

لغت نامه دهخدا

فرخ قاجار. [ ف َرْ رُ خ ِ ] ( اِخ ) نواب امیرزاده فریدون میرزا خلف عباس میرزا نایب السلطنه بود. در زمانی که عباس میرزا به انتظام بلاد شرقی ایران توجه کرد وی را نایب الولایه آذربایجان فرمود و محمدخان امیرنظام را به پیشکاری وی استقلال داد. پس از جلوس محمدشاه وی به دارالخلافه احضار شد و مأموریت اداره سرحدات استرآباد و گرگان و ریاست قوای آن حدود بدو تفویض گردید. پس از آن به جای نصرت الدوله فیروزمیرزا، به حکومت فارس منصوب شدو مؤلف ( رضاقلی هدایت ) را که تا آن زمان در خدمت نصرت الدوله بود به خدمت خویش مخصوص داشت. پس از دو سال او را به تهران احضار کردند و به حکومت خراسان گماشتند. وی در آن دیار نظم و امنیت تمام برقرار کرده ترکمانان سرخس و مرو را گوشمالی داد. سرانجام در 1271هَ.ق. در مشهد مقدس رحلت نمود. وی در علوم مختلف دستی داشت و گاه به نظم فارسی روی می آورد و مثنوی میسرود. از او قصایدی نیز در دست است. ( از مجمعالفصحا ج 1 ص 44 ). در تغزلات او گاه ابیات لطیف دیده میشود:
بختم مساعد آمد و اقبال شد بلند
تا از خجند آمدم آن ترک ارجمند
برخاستم به عزم پذیره ز جایگاه
چونانکه خیزد از سر آتش همی سپند
بشتافتم به سان خدنگ از زه کمان
در زیر پاکشیده یکی بادپا سمند
در دشت چون غزالی و در کوه چون عقاب
در بحر چون نهنگی و در نار چون نوند
دیدم فراز بور،فروزنده همچو هور
رویی که می ربود دل و عقل هوشمند.
رجوع به مجمعالفصحاء ج 1 ص 44 شود.

فرهنگ فارسی

نواب امیرزاده فریدون میرزا خلف عباس میرزا نایب السلطنه بود در زمانی که عباس میرزا بانتظام بلاد شرقی ایران توجه کرد وی را نایب الولایه آذربایجان فرمود و محمد خان امیرنظام را به پیشکاری وی استقلال داد .

پیشنهاد کاربران

بپرس