فرهنگ لغات نهج البلاغه

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] فرهنگ لغات نهج البلاغه، تألیف کریم زمانی به زبان عربی و فارسی، فرهنگ نامه لغات نهج البلاغه می باشد.
کتاب از این جهت که حالت فرهنگ نامه ی لغات در باب کتاب شریف نهج البلاغه را دارد، کار با اهمیتی است که بر اساس حروف الفبا، لغات و جملات کتاب نهج البلاغه را تا حرف حاء در خود جای داده است.
کتاب در شش فصل و از حرف الف تا حاء می باشد که هر حرف در یک فصل ارائه شده است.
مطالب بر اساس فرهنگ نامه و حروف الفبای فارسی چینش شده است که در هر مبحث هم کلمه عربی و هم معنای فارسی لغت مورد نظر ذکر شده است.
فصل اول با حرف الف و (آ) شروع می شود. اولین بحثی که در این فصل به آن پرداخته شده، (آباء) است. مولف هنگام تشریح هر کلمه، به ریشه لغت نیز اشاره کرده و آن را شرح داده است و بعد شاهد مثال های خود را از نهج البلاغه آورده است؛ همانند:

[ویکی نور] فرهنگ لغات نهج البلاغه (فرهومندی). «فرهنگ لغات نهج البلاغه» کتابی است، به زبان فارسی که توسط آقای کاظم فرهومندی از پژوهشگران معاصر حوزه دین نوشته شده است. نویسنده در آن به ترجمه برخی واژگان نهج البلاغه می پردازد.
مولف انگیزه خود از نگارش این کتاب را شرح و توضیح لغات مشکل آن برای ناآشنایان به لغت عرب معرفی می کند.
نگارش این کتاب در سال 1358ش. پایان یافته است.
کتاب مشتمل بر مقدمه ای به قلم نویسنده می باشد و مطالب آن بر اساس ترتیب کتاب نهج البلاغه منظم گردیده است.
مولف در این کتاب معنای لغات نهج البلاغه را با استفاده از فرهنگ جامع و نیز شرح و ترجمه مرحوم فیض الاسلام بر نهج البلاغه برگزیده و در اختیار علاقمندان قرار داده است.

[ویکی فقه] فرهنگ لغات نهج البلاغه (کتاب). کتاب «سیری در فرهنگ لغات نهج البلاغه»، تالیف کریم زمانی به زبان عربی و فارسی ، فرهنگ نامه لغات نهج البلاغه می باشد.
کتاب از این جهت که حالت فرهنگ نامه ی لغات در باب کتاب شریف نهج البلاغه را دارد، کار با اهمیتی است که بر اساس حروف الفبا ، لغات و جملات کتاب نهج البلاغه را تا حرف حاء در خود جای داده است.
ساختار کتاب
کتاب در شش فصل و از حرف الف تا حاء می باشد که هر حرف در یک فصل ارائه شده است. مطالب بر اساس فرهنگ نامه و حروف الفبای فارسی چینش شده است که در هر مبحث هم کلمه عربی و هم معنای فارسی لغت مورد نظر ذکر شده است.
گزارش محتوا
فصل اول با حرف الف و (آ) شروع می شود. اولین بحثی که در این فصل به آن پرداخته شده، (آباء) است. مولف هنگام تشریح هر کلمه، به ریشه لغت نیز اشاره کرده و آن را شرح داده است و بعد شاهد مثال های خود را از نهج البلاغه آورده است؛ همانند: «آباء م. اب، ابو: پدر. ر. ا ب و آباء در اصل، آباو بود. و او را به همزه بدل کردند. اب، جزو اسماء سته است. رفعشان به واو، نصبشان به الف و جرشان به (ی) است. و سلفت الآباء. خ ۱ ص۳۵ س ۱ و لقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم نقتل آباءنا. خ ۵۵ ص۱۴۴ س ۱ ا و لستم ابناء القوم و الآباء خ ۸۲ ص۱۹۰ س ۴ و اذکروا تیک التی آباؤکم خ ۸۸ ص۲۲۱ س ۹ و فی آبائکم الماضین تبصره خ ۱۰۵ ص۲۹۲ س ۱۲ ص۳۱۷ س ۷ لله آباؤکم خ ۱۹۴ ص۶۵۴ س ۱ و خ ۲۱۲ ص۶۹۴ س ۵ آباؤک و لا احد من بیتک. خ ۲۳۴ ص۸۱۵ س ۳ من آبائک و الصالحون من اهل بیتک ن ۳۱ ص۹۱۵ س ۳ ا بمصارع آبائک من البلی. ک ۱۲۶ ص۱۱۴۸ س ۴ موده الاباء قرابه بین الابناء ک ۳۰۰ ص۱۲۳۳ س ۲ من فاته حسب نفسه لم ینفعه حسب آبائه. ک ۳۷۸ ص۱۲۶۹ س ۷». چنانکه ملاحظه می شود، در بیان مطالب از علائم اختصاری نیز استفاده شده است. فصل دوم اختصاص به حرف باء دارد همانند: «بائن: جدا شونده. ر. ب ی ن- بائن، اسم فاعل مفرد مذکر از فعل اجوف یائی بان یبین است. هونها بائن. خ ۶۴ ص۱۵۶ س ۲ و البائن لا بتراخی مسافه. خ ۱۵۲ ص۴۶۸ س ۵ و قاطنها بائن. خ ۱۸۷ ص۶۳۱ س ۴». فصل سوم، حرف التاء را در خود جای داده است؛ همانند: «تاجروا تجارت کنید، بازرگانی کنید، داد و ستد کنید. مص. متاجره ر. ت جر- تاجروا، فعل امر جمع مذکر حاضر باب مفاعله است. فتاجروا الله. ک ۲۵۰ ص۱۲۰۰ س ۷». در فصل چهارم، حرف الثاء قرار گرفته، مانند: «ثری تری و نمی، خاک نمناک و زیر زمین و یا خاکی که اگر تر گردانند، نچسبد. ر. ث ر ی و یطول فی الثری حلولها. مص. اثراء خ ۲۱۵ ص۷۱۳ س ۶ و اکلتهم الجنادل و الثری. خ ۲۱۷ ص۷۱۸ س ۱ و دفنت تحت الثری. ن ۴۱ ص۹۵۷ س ۱۴ امهاتک تحت الثری. ک ۱۲۶ ص۱۱۴۸ س ۵». فصل پنجم، مربوط به حرف جیم می باشد. «جائر آن که از راه حق میل کند، به راه باطل ، ستمکار ، جور کننده. ر. جو ر جائر عن قصد السبیل. خ ۱۷ ص۷۱ س ۴ جائرا عن قصد السبیل. خ ۱۰۲ ص۳۰۴ س ۴ یؤتی یوم القیامه بالامام. خ ۱۶۳ ص۵۲۶ س ۷ امام جائر ضل. خ ۱۶۳ ص۵۲۶ س ۴ عند امام جائر. ک ۳۶۶ ص۱۲۶۳ س ۱۰». فصل ششم، حرف الحاء است؛ همانند: « حارث کشاورز ، برزگر ، زارع . ج. حراث ر. ح ر ث- حارث، نعت فاعلی از حرث. معانی دیگر آن، جمع کننده، کاسب ، شیر ، اسد . کل حارث مبتلی فی حرثه. خ ۱۷۵ ص۵۶۷ س ۱۱».

پیشنهاد کاربران

بپرس