فریدالدین

/farideddin/

فرهنگ اسم ها

اسم: فریدالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: faridoddin) (فارسی: فريدالدين) (انگلیسی: faridoddin)
معنی: یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین ورزی، ( اَعلام ) ) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به عطّار نیشابوری: [حدود، قمری] نویسنده، شاعر و عارف ایرانی، مؤلف تذکرةالاولیا، در شرح حال بزرگان صوفیه و منظومه های منطق الطیر، الهی نامه، اسرارنامه، خسرونامه، مصیب نامه و دیوان شعر، ) فریدالدین دهلوی: [قرن هجری] از عارفان هند، معروف به شِکر گنج، استاد و خویشاوند نظام الدین اولیا، ( در اعلام ) نام شیخ فریدالدین عطار نیشابوری عارف و شاعر نامی ایران ( قرن و ) هـ ق، آن که در دین یگانه و یکتا است، نام شاعر و عارف نامدار ایرانی قرن ششم و هفتم، عطار نیشاپوری
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

فریدالدین. [ ف َ دُدْ دی ] ( اِخ ) ابوحامد محمدبن ابوبکر. رجوع به عطار شود.

فریدالدین. [ ف َ دُدْ دی ] ( اِخ ) احول اسفراینی از شعرای قرن هفتم هجری است که بیشتر عمرخود را در اصفهان و سپس در شیراز در دربار اتابکان فارس گذرانیده و اواخر عمر او همزمان با روزگار جوانی سعدی بوده است. وی مداح خاص اتابک عضدالدین سعدبن زنگی ( 591 - 623 هَ. ق. ) و پسرش فخرالدین ابوبکر ( 623 - 658 هَ. ق. ) و پسر دیگرش محمدبن سعد ( 658 - 660 هَ. ق. ) و ابش خاتون ( 662 - 686 هَ. ق. ) ملکه معروف این خاندان بوده و تا جلوس ابش خاتون ، یعنی سال 662 هَ. ق. زیسته است و با امامی هروی شاعر معروف همین زمان نیز معاصر بوده و معارضه داشته است و از او قصیده ای نیز در مدح صاحبدیوان شمس الدین جوینی موجود است که با توجه به وقوع قتل صاحبدیوان در سال 677 هَ. ق. عمر او را تا حدود همین سالها نشان میدهد. در این صورت ممکن است فریدالدین پیش از سفر به فارس و توجه به دربار سلغریان یا اتابکان فارس ، در جوانی به هند سفر کرده باشد؛ زیرا از او اشعاری در مدح عین الملک فخرالدین حسین بن ابوبکر اشعری موجود است. ( از تعلیقات سعید نفیسی بر لباب الالباب عوفی صص 762-763 ).

فریدالدین. [ ف َ دُدْ دی ] ( اِخ ) اصفهانی. رجوع به فرید اصفهانی و فریدالدین احول شود.

فریدالدین. [ ف َ دُدْ دی ] ( اِخ ) احمد تفتازانی نوه ملا سعد تفتازانی معروف. درزمان شاه اسماعیل صفوی شیخ الاسلام هرات و از مراجع مهم مذهب تسنن بود. وی بمناسبت سرپیچی از قبول مذهب تشیع به دستور شاه اسماعیل کشته شد. ( از تاریخ ادبیات ایران ادوارد برون ترجمه رشیدیاسمی ج 4 ص 50 و 56 ).

فریدالدین. [ ف َ دُدْ دی ] ( اِخ ) جاجرمی. دُرّه فرید اقبال بود و صدف گوهر کمال. در بخاراتحصیل کرد و مرا ( محمد عوفی ) در خدمت او مباسطتی حاصل شد و از فواید انفاس او اقتباس کردم. چون به بامیان آمد دیگران بدو حسد بردند. او را در مدح امام فخررازی شعرهایی است و از جمله ترکیب بندی بدین مطلع:
خیز که صبح تیغزن خنجر زرنگارزد
خسرو آسمان نشین بر شه زنگبار زد...
و این غزل نیز از اوست :
دوش دل را ز غمت زیر و زبر یافته ام
دیده را رهگذر خون جگر یافته ام
غمزه شوخ ترا زهر اجل میدانم
پاسخ تلخ تو را رشک شکر یافته ام
انس را چهره تو نقش همی بندد و من
مونس خویش همه آه سحر یافته ام بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عمربن غین بلخی معروف به فرید غینی حکیم ایرانی در نیمه اول قر. ۶ه. وی در ۵۲۳ ه ق . در نظامیه مرو مشغول بوده و قسمتی از عمر خود را در سمرقند گذرانیده و فخرالدین رازی در ۵۸۲ بخانه او رفته است . فرید در فلسفه شاگرد ابوالعباس لوکری شاگرد بهمنیار شاگرد ابن سیناست . آثار مهم او عبارتند از: [ حدوث العالم] [ التنبیه علی تمویهات کتاب التنبیهات ] [ التوطئه للتخطئه ] در ذکر ایراداتی بر منطق ابن سیناست .

پیشنهاد کاربران

Attar of Nishapur عطار نیشابوری: فریدالدین ابوحامد محمد ابن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری
از شعرای معروف اهل سنت و جماعت / 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری‎
شاعر و عارف معروف ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم ( و. حدود ۵۴٠ - ف. ۶۱۸ ه. ق . )
...
[مشاهده متن کامل]

عطار � منطق الطیر � فی فضائل خلفا � فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
خواجهٔ شرع آفتاب جمع دین
ظل حق فاروق اعظم شمع دین
ختم کرده عدل و انصافش به حق
در فراست بوده بر وحیش سبق
آنک حق طاها برو خواند از نخست
تا مطهر شد ز طاها و درست
های طاها در دل او های و هوست
فرخ آنک از های و هو درهای هوست
آنک دارد بر صراط اول گذر
هست او از قول پیغمبر عمر
آنک اول حلقه دار السلام
او بدست آرد زهی عالی مقام
چون نخستش حق نهد در دست دست
آخرش با خود برد آنجا که هست
کار دین از عدل او انجام یافت
نیل جنبش، زلزله آرام یافت
شمع جنت بود واندر هیچ جمع
هیچ کس را سایه ای نبود ز شمع
شمع را چون سایه ای نبود ز نور
چون گریخت از سایه او دیو دور
چون سخن گفتی حقیقت بر زفانش
از رای قلبی خدا گشتی عیانش
گه ز درد عشق جان می سوختش
گه ز نطق حق زفان می سوختش
چون نبی دیدش که او می سوخت زار
گفت شمع جنت است این نامدار
https://ganjoor. net/attar/manteghotteyr/kholafa/sh2

فریدالدینفریدالدینفریدالدینفریدالدین
منابع• https://ganjoor.net/attar/manteghotteyr/kholafa/sh2

بپرس