فریدریش فون بودنشدت

دانشنامه عمومی

فریدریش مارتین فون بودنشتدت ( به آلمانی: Friedrich Martin von Bodenstedt ) نویسنده، مترجم، شاعر و جهانگرد آلمانی، زادهٔ ۲۸ آوریل ۱۸۱۹ م در منطقه پاینه از پادشاهی هانوور بود. او در گوتینگن، برلین و مونیخ زبان و ادبیات خواند. در ۱۸۴۱ م برای آموزش زبان های بیگانه به فرزندان شاهزاده گالیتزین[ ۱] به روسیه و پس از سه سال به دعوت ژنرال نیدتگرات - فرماندار قفقاز - برای فراگیری زبان های شرقی به تفلیس می رود.
بودنشتدت مترجم سرشناس آثار اروپایی بسیاری است، اما آنچه بیشترین آوازه را برای وی در پی داشت ترجمهٔ سروده های شاعر و روشنفکر ایرانی الاصل آذری میرزا شفیع واضح تبریزی بود. ترجمه های او از سروده های میرزاشفیع تنها در آلمان از ۱۸۵۰ م تا ۱۹۲۴ م یکسد و هفتاد بار با شمارگان بالا چاپ شد[ ۲] که تنها همسنگ آن ترجمهٔ کتاب سروده های خیام از ادوارد فیتزجرالد است، با این تفاوت که این چکامه ها شادتر و سرشار از زیبایی های ساده بودند.
او در تفلیس با میرزا شفیع آشنا شده و از او زبان فارسی می آموزد و میرزای گنجوی را با آثار کلاسیک غرب آشنا می سازد. او از کسانی است همراه دیگر شاگردان میرزا شفیع در دیوان عقل حاضر بود. بونشتدت می نویسد: "هر بار پس از پایان درس او را با آثار گوته، هاینه، شیلر، تامس مور، و بایرون آشنا می کردم. از بایرون بیشتر خوشش می آمد. هر مطلبی می خواندم احتیاج به تفسیر نداشت، میرزا همه را بدون شرح می فهمید. "[ ۳]
در سال ۱۸۴۴ میرزاشفیع دست نوشته های خویش را به بودنشتدت می دهد که بودنشتدت آن را هدیهٔ دوستیِ میرزا در برابر سوغاتی ای می داند که برایش از ایروان برده بود. او می افزاید که میرزا با خط خودش و برای او در آغازِ دست نویس ها نگاشته و آن نوشته ها را "مفتاح العقول"[ ۴] نام نهاده بود که دربرگیرندهٔ سخنان حکیمانه و فیلسوفانهٔ آموزگارش بود: "به سبب رجا و التماس مکرر شاگرد و دوستم نشتدت افندی، من میرزا شفیع این مجموعه را که عبارت از قصاید، غزلیات، مربع، مقطعات و مثنویات خودم است، به او هدیه می کنم. "[ نیازمند منبع]
او آثار میرزا شفیع را در سال ۱۸۴۶ با خود به آلمان برده و گزیده ای از آن ها را به آلمانی برگردانده و در برلن چاپ می کند و در بارهٔ این ترجمه می نویسد: ". . . آنجا که می توان اندیشهٔ شاعر را عینن ترجمه کرد، من گفته های او را به زیور زبان آلمانی آراستم. بیشتر این ترانه ها در حضور من و جلوی چشم من آفریده شده اند. از این رو، شان نزول آنهایی را که در خاطرم مانده را آوردم. "[ نیازمند منبع] او سال ها بعد کتاب "هزار و یک روز در مشرق زمین"[ ۵] را چاپ می کند و بخشی از این ترجمه ها را در آن آورده و از چگونگی زندگی و نوآوری های میرز سخن می راند و او را به عنوان سراینده چنین چکامه هایی می ستاید و می نویسد: ". . . وعده های تو به ثمر رسید، سرودهای تو در قلب زنان و دختران ما بهترین ماوا پیداکرد، اکنون نام تو در باختر با احترام و افتخار یاد می شود. "[ ۲]
عکس فریدریش فون بودنشدت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس