فسقلی

/fesqeli/

برابر پارسی: کوچولو، ریزه

معنی انگلیسی:
pipsqueak, snip, weeny, petty, pint-size, puny, runt, scrub, shrimp, itty-bitty, tin-pot, titchy, tiny, contemptible

لغت نامه دهخدا

فسقلی. [ ف ِ ق ِ ] ( ص ) در تداول عوام ، سخت خرد. بسیارکوچک. ( یادداشت بخط مؤلف ). کوچک و ناچیز. ریز و خرد. ( فرهنگ فارسی معین ). فسغلی. رجوع به فسغلی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کوچک و ناچیز ریز و خرد .

فرهنگ معین

(فِ سْ قِ ) (ص . ) (عا. ) کوچک ، ریز اندام .

پیشنهاد کاربران

درود
واژه فسقلی از فسقل و اینگونه می نماید که فسقل، تازی شده ( معرب ) واژه پشکل ( = سرگین کوچک گوسفند ) باشد.
فسقلی، واژه ای ست برای خواری و کوچک شماری آدمهای ریزجثه و همچنین شناساندن چیزهای کوچک.
پشکلی یا فسقلی به چم ( معنی ) مانند پشکل ( فسقل ) کوچک و کم ارج بودن
این از اون اصطلاحاتی هست ک نمیدونی کی ساخته از کجا امده چه زمانی آمده اگر کسی اطلاعاتی داره اشتراک بزاره لتفن
he is a shrimp of a boy
she is a shrimp of a girl
He was a shrimp of a boy, about six years old, and one side of his face was blotted out by a mulberry - colored birthmark.
در لهجه لبنانی ها ( زعبوط ) یا ( زغطور ) میشود، ولی أولی خیلی محترمانه نیست أما دومیش براى ناز کردن بیشتر بکار میبرن، وظاهر ( فسقلی ) به کلمه اول رجوع میکند چون اگر به کسی گفته شودناراحت میشه
فسقلی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ریزه و میزه، کوچولو ، کوچک و ناچیز.
( ( "این دیوار را خیلی شلوغ کردی . من جای تو بودم همه را برمی داشتم فقط عکس آیه را می زدم . توی آپارتمان فسقلی آدم سر سام می گیرد " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 137. ) )
ریزه و میزه . کوچولو . اسم طوطی من فسقلی .
فنچ، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !

بپرس